۶ قدم برای آنکه سایه خود را در آغوش بگیرید و نور را وارد زندگی تان کنید

۶ قدم برای آنکه سایه خود را در آغوش بگیرید و نور را وارد زندگی تان کنید

باب راس، نقاش و مرد افسانه ای  گفت: “انسان ها برای آشکار کردن نور، به تاریکی نیاز دارند”.

گفته شده او باری دیگر در جایی گفت که: “دیدن چیزها وقتی خیلی به آن نزدیک شده اید سخت است. یک قدم به عقب برگردید و دوباره نگاه کنید”.

این گفته های خرد به شکلی ماهرانه راجع به طبیعت سایه ما صحبت میکنند. لازم است که نور یا نیمه روشن خود را بشناسیم و راه در آغوش گرفتن سایه یا نیمه تاریک خود این است که نگاه کنیم (مشاهده گر باشیم).

اگر به فرآیندهای مربوط به سایه (نیمه تاریک وجود) آشنا نیستید به طور خلاصه باید بگویم که فرایندی است که شامل پذیرش بخش هایی از وجود خودتان است که با چیزهایی که راجع به خود میشناسید و خود را به آن شکل تصور میکنید مطابقت ندارند(ویژگی ها و خاطرات و… که دوست ندارید آنها را دارا باشید یا بیاد بیاورید)

سایه


مقاله معرف: “آرکی تایپ های برجسته ی یونگ_ خود، سایه، پرسونا، آنیما و آنیموس


با گذشت زمان، هر چیزی که با تصویر شما از خودتان مطابقت ندارد، سرکوب می شود، که از نظر انرژیک مانع از جاری شدن طبیعی نیروی زندگی میشود.

برای مثال، من در خانواده ای بزرگ شدم که هوش عقلانی و سخنان طعنه آمیز را ارزشمند تر از احساسات میدانستند. بنابراین از سن پایین، من تصویری ذهنی از خود ساختم بنام اِیمی که فردی باهوش و طعنه آمیز بود. من فکر میکردم این شخصیت بهتر از احساساتی بودن است تنها به این دلیل که با دیگران همرنگ شوم.

به آرامی شروع به سرکوب احساسات خودم کردم و پس از مدتی احساس نفرت شدیدی نسبت به کسانی داشتم که فکر میکردم زیادی احساساتی اند. با یکپارچه کردن سایه خود و وجود خودم موفق شدم به خود اجازه دهم که باری دیگر احساس خرسندی و کامل بودن کنم.


مقاله مرتبط: “نیمه ی تاریک وجود یا سایه ، آنچه همیشه از دید ما پنهان است


بنابراین چرا باید سایه خود را در آغوش بگیرید؟ چون که بی گناه است. آن در واقع بلیط شما به سوی آزادی است، دوستی که شما را از زندان نجات میدهد، زندانی که خودتان آن را ساختید، قفسی ساخته شده از تصویر شما از خودتان که روح تان را در یک جعبه حبس میکند.

توصیفی دیگر از سایه این است که: تاریکی یا تیرگی ای جزئی در آن قسمت از فضا که درون آن هیچ نوری اجازه ی ورود ندارد. سایه شما کمک تان می کند تا متوجه شوید که چه چیزی مانع از ورود نور می شود. یکپارچگی آن با وجود خود، به نفستان (تصویر شما از خودتان) اجازه می دهد که محو شود و به روشنی اجازه ورود دهد.

پس بیایید چند دقیقه وقت بگذاریم و راهی پیدا کنیم برای این که سایه خود را در آغوش بگیریم، زیرا همه ما نور بیشتری می خواهیم…

قدم اول: سایه های خود را شناسایی کنید

یک تمرین عالی این است که به سوال مقابل پاسخ دهید : اگر شما وارد یکی از شبکه های اجتماعی که در آن عضو هستید میشدید و شخصی شما را ..‌………… (یک ویژگی یا خصوصیت یا…) خطاب کرده بود، چه چیزی (که در جای خالی قرار میگیرد) باعث میشد که شما از همه بیشتر ناراحت شوید و به شما اهانت شود؟

برای مثال اگر من از خواب بیدار می شدم و میدیدم که کسی گفته است ایمی دختری است که کمبود دارد و محتاج است، من مقاومت میکردم و عصبانی میشدم. این یک سرنخ است که من سایه ای دارم مربوط به اینکه من آدمی نیازمند و محتاج هستم. سایه ها معمولاً به صورت دوتایی کار می کنند، بنابراین اگر نیازمند و محتاج بودن سایه من است، احتمالش بالا است که من می خواهم که دیگران مرا به عنوان یک شخص مستقل بشناسند.


مقاله مرتبط: “آرکی تایپ سایه ی طلایی و ققنوس درون


بیشتر سایه ها دارای جنبه ای از قضاوت هستند. سوال دیگری که می توانید از خود بپرسید این است که چه چیزهایی را در دیگران میبینم و آن ویژگی ها را قضاوت میکنم؟ این سوال به شما کمک می کند که خیلی شفافتر شوید چرا که معمولاً چیزی که آن را در دیگران قضاوت میکنید همان چیزی است که در خودتان آن را سرکوب می کنید. برای مثال اگر من کسی را قضاوت و سرزنش می کردم به دلیل اینکه او نامرتب و نامنظم است، احتمالش بالا است که من دارم آن ویژگی را در خودم سرکوب می کنم و از خود تصویری ذهنی ساخته ام(تصور شما راجع به خودتان) که من شخصی مرتب و منظم هستم.

سایه

قدم دوم: واکنش شما چیست؟

ایتِر هیکس (نویسنده و سخنران انگیزشی) همیشه می‌گوید: “این کلمات نیستند که به ما درسی میدهند، بلکه تجربه است که به ما می آموزد”. بنابراین، اکنون که با برخی سایه های احتمالی خود آشنا شدید، از تجربه زندگی خود به عنوان بستری برای امتحان و بررسی خود استفاده کنید. توجه کنید به اینکه چه زمانهایی سایه تان خود را نشان می دهد و شما چطور به آن واکنش نشان می دهید؟ معمولاً چهار نوع واکنش رایج وجود دارد: حواس خود را پرت کردن، پس زدن، سرکوب کردن و یا پذیرش.

برای مثال برای اینکه حواس خود را پرت کنید کارهایی مثل نوشیدن یا بستنی خوردن یا… میکنید.

پس زدن یعنی که دیگران را برای احساسی که دارید مقصر میدانید؛ برای مثال اگر من فکر میکنم که دیگران باعث ناراحتی من می شوند، به احتمال زیاد به علت تنشی است که در اطراف دیگران احساس می کنم، که آن هم انعکاسی است از این که من راجع به خود چه احساسی دارم(ممکن است که من عزت نفس پایینی داشته باشم).


مقاله مرتبط: “سایه های ما_ هیولای درون شما کدام یک از اینها است؟


سرکوب کردن می تواند این باشد که شما سایه ی خود را به عنوان ویژگی و کیفیتی بد شناسایی کنید و با آن بجنگید و آن را به اعماق بفرستید یا می تواند این باشد که وانمود کنید که آن اتفاق هرگز نیفتاده است.

پذیرش یعنی اینکه به آن ویژگی اجازه دهید که همانطور که هست، باشد و گذر آن را تماشا کنید یا احساس خود را بیان کنید.

قدم سوم: مشاهده کنید و یا ابراز کنید

راه درست واکنش نشان دادن به سایه تان این است که آن را مشاهده و یا آن را ابراز کنید. برای مثال، من میخواستم که به یک آپارتمان جدید نقل مکان کنم اما به دلایل بسیار، سرمایه لازم برای پرداخت هزینه آنرا نداشتم.

من میدانستم که سایه ای دارم که مربوط به محتاج بودنم میشود و به همین دلیل احساس بدی داشتم از اینکه از دوست خود برای قرض پول درخواست کمک کنم؛ با تصویری که از خودم داشتم (زنی مستقل) سازگار نبود.

اولین واکنش من این بود که مشاهده کنم. متوجه احساسات شدیدی از تنش در بدن خود شدم و این داستان ذهنی ام که اگر به چیزی نیاز داشته باشم، احساس کمتر بودن و حقارت میکنم. سایه از مشاهده متنفر است زیرا همانطور که شاهد آن میباشید، آن احساس بد دیگر نمی‌تواند در تجربه شما باقی بماند. احساس میکردم تنشی که داشتم، همانطور که به آن توجه میکردم، تقریبا به طور کامل محو شد.


مقاله مرتبط: “داوری نکنید! مشاهده گر بی طرف باشید!


ابراز کردن نیز راه دیگری برای در آغوش گرفتن سایه خودتان است. شما قسمتی از خودتان (ویژگی و کیفیتی) که از آن دوری می‌کنید را ابراز می کنید. مثلا در کِیس خودم، من محتاج بودن و نیازمند بودن خود را ابراز کردم و از دوست خود برای مقداری پول درخواست کردم.

میگویم که یا میتوانید آن را ابراز کنید یا آنرا مشاهده کنید چرا که گاهی اوقات ابراز کردن یک ویژگی می تواند دردسرساز باشد.

برای مثال اگر شما خواسته ای مانند “رابطه جنسی داشتن در مکانی عمومی” داشته باشید و آن را سرکوب کنید، تنها همین که احساسات و افکار خود را به محض آشکار شدن مشاهده کنید، کافی است(ابراز کردن آن دردسرساز است)؛ پس از مدتی، آن سرکوب شدگی و آن افکار و احساسات سرانجام قدرت و انرژی خود را از دست میدهند.

قدم چهارم: به نتایج توجه کنید

در قدم بعدی باید ببینید که آن سایه چقدر به شما احساس یکپارچه بودن و کامل بودن می‌دهد. در کیس خود من، احساس می کردم که نیروی زندگی خود را پس گرفته ام. قبل از یکپارچه ساختن آن، انرژی را به دو قسمت تقسیم کرده بودم. احساس وابستگی و یکی بودن شدیدی با ویژگی “مستقل بودنم” می کردم و هر گاه که احساس محتاج بودن و نیازمند چیزی بودن سراغم می آمد آن را سرکوب می کردم. حالا، وقتی به چیزی نیاز دارم، آن را میپذیرم و آن را به عنوان چیزی درست و یا غلط قضاوت نمیکنم.

سایه

قدم پنجم: مهربانی و عشق

در اطراف سایه ترس زیادی وجود دارد، اغلب ترس از اینکه به نحوی ما را قضاوت کنند. یک راه زیبا برای آرام کردن ترس این است که به آن عشق و مهربانی دهیم. بنابراین من وقتی متوجه یک سایه می شوم، به سرعت این مانترا را میگویم: “من اکنون تمامی قضاوت ها راجع به خودم و دیگران را رها می کنم”. این کلمات تنش را آرام میکند و به من یادآوری می کند که در اصل و در ریشه، هیچ درست و غلطی وجود ندارد، این ما انسان ها هستیم که با باورها و اعتقادات و داستان های ذهنی خود به آنها احساس درست و یا غلط بودن میدهیم.

قدم ششم: زبان سایه را یاد بگیر

فرآیند کار با سایه موضوع بسیار وسیعی است. خیلی دشوار است که این فرآیند را به طور کامل در یک مقاله خلاصه کنیم. بنابراین من به شدت به شما پیشنهاد می کنم که راجع به این موضوع تحقیق بیشتری کنید. با این کار، وقتی دارید مشاهده می کنید می دانید که چه چیزی را باید مشاهده کنید.

درست مانند بودا که گفت، افکار و احساسات و… خود را تماشا کنید؛ جنبه های به خصوصی از سایه شما وجود دارد که باید آنها را تماشا کنید. هر چقدر خودتان را در ارتباط با سایه تان و آموختن زبان آن مشغول کنید، به همان مقدار نیز می توانید همه چیز را واضح تر و شفاف تر ببینید.


این مقاله را از دست ندهید: “ادغام نیمه تاریک و روشن وجود


سایه دوستی وفادار است، چرا که ما به هردو تلخ و شیرین نیاز داریم تا امتحان شویم و هر چه عمیقتر به درون خود برویم. هر تجربه ای برای ما حکم آموزگاری را دارد که ما به خانه مان می برد، به طبیعت حقیقی مان. ما انرژی را که از دست داده بودیم و پراکنده کرده بودیم را پس میگیریم و می آموزیم که تسلیم باشیم و تمامی آن را بپذیریم( نه فقط بخش هایی را که باور داریم خوب هستند).

“من سایه خود را در آغوش می گیرم. سایه ها به زندگی من عمق و بینش می بخشند. من باور دارم که بایستی دوگانگی خود را نیز در آغوش بگیرم، و همچنین تاریکی و روشنی خود را بپذیرم، در صلح و عشق و مهربانی با دیگران زندگی کنم، در روشنایی.” ~jaeda dewalt


منبع: Fractalenlightenment.com

نوشته‌های مشابه

11 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید