افسانه شخصی چیست و چطور آن را شناسایی کنیم؟

اغلب انسان های روی زمین از زندگی خود ناراضی هستند، افسوس گذشته را می خورند، افسرده و دلزده شده اند. ولی چرا این گونه ست؟ این عادلانه نیست!

حتما این جملات را بسیار شنیده اید: “خودت باش!” ، “رویاهایت را دنبال کن” ، “خود حقیقی ات را بشناس” و “افسانه شخصی ات را زندگی کن”. اما افسانه شخصی واقعا چیست؟

صحبت راجع به این موضوع بسیار است ولی دریافت های کلی من از آنچه تاکنون شنیده و تجربه کرده ام این است که افسانه شخصی، علت آمدن ما بروی زمین و وظیفه ای که در اینجا بعهده داریم، راهی اختصاصی برای هر فرد است. کاری یا هنری که در آن استعداد زیاد دارید، از انجام آن بسیار لذت می برید و در آن غرق می شوید طوری که گذر زمان را فراموش می کنید. هر فردی که روی زمین زندگی می کند، حداقل در یک زمینه توانایی دارد و به آن علاقمند است.

افسانه شخصی


جا دارد به بخشی از صحبت های اوشو در این مورد اشاره کنم:

“تمام افراد بشر در سرتاسر جهان احساس ملالت و دلزدگی می کنند، زیرا کسی که دوست داشته اهل عرفان باشد، ریاضی دان شده است. کسی که ریاضی دوست داشته، سیاستمدار شده. کسی که اهل شعر و شاعری بوده، حالا تاجر شده است. همه جای همدیگر نشسته اند. هیچکس جای خودش نیست. انسان باید اهل ریسک کردن باشد – اگر می خواهید کسالت و ملالت و افسردگی را در یک لحظه از میدان به در بدر کنید، فورا تصمیم بگیرید و زندگی خود را دگرگون کنید.”


بیشتر بخوانید: “چطور اهداف تان را تعیین کنید و به زندگی رویایی تان دست یابید!


او همچنین می گوید:

جایی، چیزی به خطا رفته است، در جایی شما را در مسیری غلط قرار داده‌اند. موافقت کرده‌اید که بجای اینکه خودتان باشید کسی دیگر باشید. اینجا جایی است که مسیر زندگی را از دست داده‌اید. می بینید که وجودتان را به بهای هیچ فروخته‌اید. آنچه که به دست آورده‌اید به هیچ نمی ارزد. برای چیزهای کوچک، روحتان را از دست داده‌اید.

مادر پدر و جامعه می‌خواسته که تو کسی باشی و تو موافقت کرده‌ای. رفته‌رفته، تصمیم گرفته‌ای که خودت نباشی و از آن زمان وانمود کرده‌ای که شخص دیگری هستی.

“بایدها” باید دور ریخته شوند و توجه زیاد برای حرف‌ها و نظرات مردم از بین برود. تو اینجا هستی که خودت باشی، نه اینکه انتظارات دیگران را برآورده کنی.


فایل سابلیمینال یافتن طرح و رسالت الهی (هدف زندگی یا افسانه شخصی) را پیشنهاد میکنیم.

کلیپ مرتبط: “انیمیشن Alike و مفهوم افسانه شخصی


سعی کن درک کنی و شهامت داشته باش و زندگی‌ات را در دست‌های خودت بگیر. ناگهان فورانی از انرژی در خودت خواهی دید. لحظه‌ای که تصمیم بگیری، “من خودم خواهم بود و نه هیچکس دیگر. هزینه‌اش هرچقدر که باشد، من خودم خواهم بود.” در همین لحظه تغییر بزرگی را شاهد خواهی بود. احساس زنده بودن و انرژی را احساس خواهی کرد که در تو به جریان افتاده و می‌تپد.

تا زمانی‌که این اتفاق رخ ندهد، تو از پیری وحشت خواهی داشت، زیرا چگونه می‌توانی از دیدن این واقعیت پرهیز کنی که مشغول تلف کردن عمرت هستی و زندگی نمی‌کنی؟ چگونه می‌توانی از دیدن این واقعیت دوری کنی که مرگ در انتظارت است و هر روز نزدیک‌تر می‌شود؟ باید که دچار تشویشی عمیق بشوی.

پس اگر از من می‌پرسی که چه باید بکنی، می گویم خودت باش.”

افسانه شخصی

پائولو کوئلیو نیز در توضيح اين واژه می‌گويد:

“به نظر من خداوند برای ما سرنوشتی در نظر گرفته است، افسانه شخصی ما را. چيزی که ما را به خوشبختی می‌رساند. در اين صورت با وجود تمامی مشکلات، زندگی ما معنا دار خواهد بود … از لحظه‌ای که افسانه شخصی‎مان را انتخاب می‌کنيم بايد به خاطرش بجنگيم؛ اين چيزی است که برای ما نوشته شده ولی می‌توانيم آن را فراموش کنيم و راهی را انتخاب کنيم که برای ما مکتوب نيست”.

“تحقق بخشیدن به افسانه ی شخصی یگانه و ظیفه ی آدمیان است”.

“اگر افسانه شخصی ات را دنبال می کنی، قلبت از رسیدن به آن خشنود است. حتا اگر گاهی هم اعتراض می کند به خاطر آن است که قلب یک انسان است و قلب انسانها این گونه است. از تحقق بخشیدن به بزرگترین رویاهاشان می ترسند، چون گمان می کنند سزاوارشان نیستند یا نمی توانند به آنها تحقق ببخشند.

قلب ها حتی از ترس اندیشیدن به عشق هایی که منجر به جدایی می شوند، میمیرند. از ترس اندیشیدن به لحظه هایی که می توانستند زیبا باشند و نبودند، از ترس اندیشیدن به گنج هایی که می توانستند کشف شوند و برای همیشه در شن ها مدفون ماندند. چون اگر چنین شود، بسیار رنج می برد. در این لحضه باید به قلبت بگویی:”ترس از رنج، از خود رنج بدتر است و این که هیچ قلبی تا زمانی که در جست و جوی رویاهایش باشد، هرگز رنج نمی برد چون هر لحظه ی جست و جو، لحظه ملاقات با خداوند و ابدیت است.”


تست مرتبط: “تست دارما (افسانه شخصی یا طرح و رسالت الهی)” را همین حالا امتحان کنید.


“گاهی از کنار خطرهایی می گذری که هرگز درکشان نکرده ای. این قلب تو بوده است که کمک کرد از آن خطر ها به سلامت گذر کنی. قلب ها تنها به کسانی کمک می کنند که افسانه شخصی شان را می زیند…”

اوشو به وضوح به یافتن افسانه شخصی از طریق درک آنچه حقیقتا هستیم و می خواهیم، اشاره می کند. کوئلیو نیز آنرا تنها راهی می داند که به زندگی ما معنا و ارزش داده و احساس خوشبختی و رضایت برای قلبمان به همراه می آورد.


چطور افسانه شخصی ام را شناسایی کنم؟

بایستی از زمان کودکی خود تا به اکنون را بررسی کنیم و ببینیم چه چیزی بیش از همه ما را به هیجان، رضایت و حس زنده بودن نزدیک می سازد؟ استعداد و هنر ما در چه چیزی نهفته است؟ بعضی افراد گزینه های کمی دارند که کار آنها را ساده تر می کند ولی برای آنان که گزینه های زیادی در سر دارند  روش حذف گزینه ها را پیشنهاد می کنم.

این روش برای من بسیار سودمند بوده است، بطوری که لیستی از تمامی آنچه تاکنون به آن علاقمند بوده ام و استعدادی در آن احساس می کردم را نوشتم. سپس بررسی کردم که کدامیک از آنها حقیقتا به زندگی ام معنا و ارزش می بخشند؟ خودم را در آن مشاغل تجسم کردم تا بهتر متوجه شوم کدامیک از آنها را واقعا می خواهم؟ (فایل صوتی مشورت با راهنمای درون برای این کار کمک کننده ست) آنهایی که نمره کمتری برایم آوردند را حذف کردم و در نهایت، مواردی که باقی ماندند را به مرحله تجربه بردم، برای هر کدام زمان گذاشتم و مدتی آنها را زندگی کردم.


مقاله مرتبط: “چطور میتونی به هدفی بزنی که نداری؟ برای خودت هدف بساز!


این روش برای من مدت زیادی طول کشید ولی در آخر متوجه شدم افسانه شخصی ام همان است که در کودکی، قبل از شستشوی مغزی اطرافیان و جامعه آرزویش را داشتم!

زمین تنها به دکتر و مهندس نیاز ندارد، به هنرمند و نجار و معلم نیز نیازمند است. شاید ذهن شرطی شده ما اعتراض کند که :”در این کارها که پول نیست!” ولی خوب فکر کنید، آیا هر مهندس یا دکتری پولدار است؟ آیا از زندگی خود حتی با وجود درآمد بالا راضی ست؟

هرکس را بهر کاری ساخته اند“.

 اگر هر فرد در جای خود قرار گیرد و افسانه شخصی اش را زندگی کند، نه تنها شانس و فرصت ها از سوی کائنات برای قرارگیری او در مسیر درستش به سوی او جذب می شود، بلکه از آنچه انجام می دهد و همان مقداری که درآمد کسب می کند شادمان و راضی ست.

و همین مهم است… اینکه در این زمان کوتاه عمر، آنچه را برایش آمده ایم شناسایی و محقق کنیم و بهترین هر آنچه هستیم باشیم…


برای کمک در یافتن افسانه شخصی خود می توانید از خدمات زیر استفاده کنید:

نوشته‌های مشابه

90 دیدگاه

  1. سلام روناک عزیز مقاله جالبی بود عالی دست درد نکنه واقعلا هم مسیر شخصی هر کس باید با حس درونیه خودش کشف بشه دوستان عزیزی هم که نظر های خاصی داشتن به جواب های خاصی رسیدن امید وارم این دروازه معجزه معنوی برای تمام دوستان و علاقه مندان با این علم باز بشه امین

  2. هر زمان که دنبال افسانه شخصیم رفتم و در حال و هوا و جو اون قرار میگیرم واقعا احساس رضایت میکنم اما در نیمه راه زندگیم هستم و مسولیت خانواده و کسب درآمد از شغلم و جو حاکم بر اون نمیگذاره کاملا غرق بشم و جوری در تضاد هستند مثل این میمونه یک نهال رو در نیمه راه زندگی بخواهی رشد بدی نمی دونم چی میشه ولی استارتشو زدم و امیدوارم هر چی جلوتر میرم این تضاد به نوعی به تفاهم تبدیل بشه واقعا در شرایط فعلی تصور میکنم لذت از زندگیم در گرو رفتن به دنبال افسانه شخصیمه برام دعا کنید ممنون

  3. با سلام و سپاس فراوان از مطالب خوبتان

    من جزوه و فيلم افسانه هاي شخصي رو خريداري كردم ولي متاسفانه نتونستم دانلود كنم و از طريق ايميل ارسالي هم قادر به دانلود نيستم لطفا راهنمايي بفرماييد به چه نحو مي تونم دانلودش كنم

  4. سلام . با خوندن این مطلب یه سوال برام پیش اومد ،یه جا نوشتید :”… راهی اختصاصی برای هر فرد است. کاری یا هنری که در آن استعداد زیاد دارید، از انجام آن بسیار لذت می برید و در آن غرق می شوید طوری که گذر زمان را فراموش می کنید.”
    ممکنه افسانه شخصی ما کاری باشه که احساس میکنیم توش استعدادی نداریم؟ مثلا من در طی سالها همیشه دوست داشتم نویسنده شم،ولی احساس میکنم توانایی نوشتن در من خیلی پایینه. در واقع همیشه در نوشته ها غرق میشم،نه در نوشتن. سوالم اینه که آیا ممکنه اون چیزی که فکر میکنم افسانه شخصیمه (مثلا نویسندگی) رو درست تشخیص نداده باشم؟ یا استعدادم رو درست تشخیص ندادم(مثلا ممکنه استعداد نویسندگی داشته باشم ولی فکر کنم ندارم)؟! .مرسی

  5. با سلام ، ممنون از مطلب خوبتون ، درمورد اينكه چطور افسانه شخصي رو پيدا كنيد من نتونستم به نتيجه اي برسم ، من هنر رو خيلي دوست دارم و ميتونم بگم اكثر شاخه هاي هنري رو ياد گرفتم و حتي دانشگاه هنر هم رفتم ولي نتونستم بفهمم كه چرا نميتونم تو هيچ كدوم از هنرهايي كه دوست دارم پيشرفت كنم و به جايگاهي كه ميخوام برسم

  6. سلام خواستم راهنمایی کنم و داشته ی خودم رو با شما دوستان گرامی خودم به اشتراک بزارم…
    پیشنهادی که من میدم و همیشه و در برهه های مختلف زندگی خودم و دیگران مشاهده کردم و مفید بوده و میتونم بگم که حتی اولین گام اساسی برای رسیدن به این است که واقعا افسانه ی شخصی من چیست،این است که مدتی تنها باشیم…مثلا یک هفته سه روز … هرچقدر که بتونیم و زیان ده نباشه…و بدون گرفتن ورودی های قبلی مثلا فیلم هایی رو که قبلا نگاه میکردیم که دوستشون نداریم یا درگیر کردن خودمون با مسائل شرکت حتی زمانی که مثلا میخواهیم تنها باشیم یا هر چیز دیگه ای که مانع این بشه که به واقعیت نگاه کنیم(چند بار در روز به آسمان نگاه میکنیم مخصوصا به صورت عمودی…یعنی زیر آسمان باستیم و دقیقا بالای سر خودمون رو نگاه کنیم…به چی فکر میکنیم)چند روز تنها باشیم و تنها روی خودمان و لذت بردن از با خودمان همنشین شدن…بعد از مدتی بیشتر به خودمون نزدیک میشیم.علایق از یاد برده به یادمان میایند…آنها را عملی میکنیم و باز اتفاقاتی می افتد که این روند رو قطع میکنه و دوباره برمیگردیم به همون زندگی کسل کننده و ناخواسته و شکایت شروع میشه……….تا اینجاش رو بار ها و بارها تو زندگیمون تجربه کردیم و اگر شمایی که داری این نظر رو میخونی تجربش نکردی بهت پیشنهاد میدم فراموشش کن
    اینجا کی جسارت داره که فکر کنه به این تجربه ی چند روزه اش و تحت تاثیر شرایط و اتفاقات به زندگی گذشتش برنگرده و باز هم خودش رو در تنهایی بیشتر تجربه کنه یا حتی وقتی به روش قبلی برمیگرده مثلا برمیگرده به شرکت فکرهایی که قبلا میکرده رو نکنه و در حین کار همش به خودش و آرزو ها و خواسته های خودش فکر کنه و در شلوغی و هرج و مرج دنیای بیرون تمرکزش روی دنیای زیبای درون خودش باشه….این روند رو ادامه بده چه در تنهایی چه زمانی که مجبور شده و به زندگی بیرونی برگشته…و با دنبال کردن این راهی که در ابتدا تاریک و تار دیده میشه و با موندن درونش چشمت به واقعیت خودت و مسیری که برای پیمودنش به این دنیا اومدی باز میشه و به افسانه ی شخصی خودت آگاه میشی و مسیرش رو که دیگه تا حالا باید شناخته باشی طی میکنی….این روند ممکنه خیلی طول بکشه ولی اگر نیت اراده(نیت اراده رو پشت سر هم بخونید و کسره به نیت ندید…به معنیش فکر کنید)کرده باشی خیلی زود اون مسیری رو که پیمودنش هر لحظه با خدا بودنه رو تشخیص میدی و شروع به طی کردنش میکنی…
    از اینکه پیشنهاد و راهنماییم رو تا انتها خوندی خوشحالم امیدوارم باعث فهم افسانه ی شخصی تون شده باشه

  7. سلام و خسته نباشید…
    من قبلا کتاب سوتی کیمیاگر رو گوش دادم و با افسانه شخصی آشنایی دارم ولی نتونستم مسیرم رو پیدا کنم..
    این تمرین که دادید رو میخوام انجام بدم ولی یه مشکلی که هست من علایق زیادی دارم به طور مثال علم و موسیقی و ورزش و… ولی در این بین میتونم خیلی هارو فقط به صورت یه علاقه که بعد ها در اوقات فراغت به دنبالش برم ولی بعضی خیلی بیشتر از یه علاقه سادس مثل ورزش من از کودکی کشته مرده هنرهای رزمی بودم بیکارم نموندم شروع کردم ولی متاسفانه پیشرفتی که دوست داشتم نداشتم که البته بیشتر به نوع آموزش مربوط میشه به طور مثال سبک فعلی استاد خیلی خوب آگاه و کاملی دارم ولی آموزش نمیده منتظره ریشمون سفید شه سرمون بیاد پایین خوب اون موقع چه بهدردم میخوره…
    و خیلی چیزای دیگه خوب الان من دنبال خواستم میرم و این گونه مشکلات باید چه کنم..؟
    و بعضی خواسته ها و علایقم با هم منافات داره و ممکنه بخوام زمان بزارم تجربش کنم روی دیگر علایق و خواسته ها اثر منفی بزاره با این باید چه کرد…؟ (منظور بیشتر مثل از دست رفت زمان هزینه و توانایی فیزیکی در بالا رفت سن و..)
    ممنون از زحمات و مطالب خوبتون…

    1. در لیستی که بتوضیح دادم تمام علایقتون رو بنویسید. در درون بررسی کنید ببینید دوست دارید کدوم یک رو به شکل شغل و کار حرفه ای انجام بدید، روی اونها زمان برای تجربه بزارید. مثلا اگر ویژگی های استادی رو در خودتون نمی بینید، نتیجه می گیرید که هنرهای رزمی نمیتونه شغل شما باشه، فقط میتونه در حد سرگرمی و ورزش باشه. خیلی از گزینه ها رو میشه با تحلیل روی خودتون و درنظر گرفتن شرایط اون شغل حذف کرد و در آخر اون معدود گزینه هایی که میمونن رو به بوته آزمایش گذاشت. مطمئنا زمان کافی برای تجربه طولانی مدت همه گزینه های باقی مونده هم نداریم، باید طی تجربه اونها دائم خودتون رو بسنجید که این همون کاریه که بهش حس تعلق خاطر دارید یا خیر.

  8. درباره مطلب زیر:
    در نهایت، مواردی که باقی ماندند را به مرحله تجربه بردم، برای هر کدام زمان گذاشتم و مدتی آنها را زندگی کردم. این روش برای من مدت زیادی طول کشید ولی در آخر متوجه شدم افسانه شخصی ام همان است که در کودکی، قبل از شستشوی مغزی اطرافیان و جامعه آرزویش را داشتم!
    شما واقعا این کار رو انجام دادید؟میشه بیشتر توضیح بدید.
    چندتا کار مورد علاقه تون رو تجربه کردید برای هر کدوم چقدر زمان گداشتید تا به نتیجه رسیدید؟
    نگران گذر زمان نبودید؟یا اینکه اطرافیانتون در حال پیشرفت هستند اما شما هنوز شروع نکردید؟
    نمیترسیدید بعد از این همه تجربه،اشتباه انتخاب کرده باشید؟
    اطرافیانتون نمیگفتن داری وقتت رو تلف میکنی؟
    ناامید نمیشدید؟
    اگر توضیح بدید ممنون میشم .من رشته و دانشگاهم رو ول کردم تا کارهای موردعلاقه ام رو تجربه کنم و یکی رو ادامه بدم اما تمام مواردی که در بالا پرسیدم سخت فکرم ور مشغول کرده.

    1. دوست من، اول از همه باید خودتون رو در برابر حرفها و داوری های مردم قوی کنید، بدونید که مثل بقیه رفتار کردن آسون و امن تره تا متفاوت بودن! مردم اغلب امنیت زندگی تعریف شده در اجتماع رو انتخاب می کنن. در مسیر دل و درون شما تنها هستید. باید اول ببینید پیشرفت و رضایت از نظر شما چیه؟ اونچه اطرافیانتون با کسب پول و رتبه اجتماعی بالاتر بدست میارن یا رضایتی درونی؟ تو دنیای امروز خیلی وقتها این دو کنار هم قرار نمی گیرن. سعی کنید خودتون رو بهتر بشناسید، ارزش ها و معیارهاتون رو بررسی کنید، ببینید چه چیزی براتون مهمتره، شاید ارزش های جامعه در افسانه شخصی شما نگنجه. بهتره یه لیست از اونچه براتون واقعا مهمه، علایق و استعدادهاتون، چیزهایی که به هیچ وجه حاضر به پذیرشش نیستید، اونچه تا بحال انجام دادید و تجاربی که در مورد خودتون بدست آوردید تهیه کنید. در آخر جمع بندی کنید که به چه تیپ کارهایی علاقمندید. سعی کنید تا جایی که ممکنه در مورد هر کدوم تحقیق کنید، خودتون رو در اون شرایط ببینید و دستاوردهای احتمالی تون رو بررسی کنید، بعضی گزینه ها از این روش خط می خورن و اونایی که باقی میمونن تنها با تجربه کردنشون میشه فهمید کار شما هستن یا نه! گاهی هم افسانه شخصی شما بقدری واضحه که گزینه های زیادی براتون نمیزاره. (مثلا من بیزینس رو به مدت چند سال تجربه کردم و بوضوح فهمیدم که روحیه من با اون اصلا سازگار نیست، پس این گزینه خط خورد.) در نهایت هم باید مسئولیت انتخابتون رو بپذیرید. انسان همیشه افسوس اونچه از دست داده رو میخوره و عمر هیچ کس اجازه نمیده همه گزینه ها رو امتحان کنه و تصمیم بگیره، پس بهتره به اونچه درون شما رو راضی تر میکنه و حس بهتری نسبت به زندگی بهتون میده بپردازید و بدونید برای بدست آوردن هر چیزی باید بهایی پرداخت!

  9. سلام
    در رابطه با این مطلب:
    لحظه‌ای که تصمیم بگیری، “من خودم خواهم بود و نه هیچکس دیگر. هزینه‌اش هرچقدر که باشد، من خودم خواهم بود.” در همین لحظه تغییر بزرگی را شاهد خواهی بود. احساس زنده بودن و …
    من هم همین کار رو کردم سعی کردم افسانه ی شخصی ام رو دنبال کنم اولش احساس آزادی و رهایی میکنی و اینکه قادر به انجام هر کاری هستی اما از همون ابتدا سایر مردم به چشم یک دیوانه به من نگاه کردند که فرصت های زندگی ام رو نابود کردم و توصیه میکردند راهی که تا حالا اومدم رو ادامه بدم چون اگر از اول شروع کنم عمرم تلف میشه و فرصتهای آینده رو هم از دست میدم.
    اطرافیان شروع میکنن به تعریف خاطرات تلخشون از نرسیدن ها به دلایل مختلف و میگن تو این کار رو نکن اشتباهه:دوست،فامیل،خانواده،حتی مشاور.
    نگاه ها،سوالها، حرفهای مردم و شرایط نامساعد آنقدر ادامه پیدا میکنه که با خودت میگی شاید من اشتباه کردم بهتره مسیر قبل رو دوباره ادامه بدم….
    اطرافیانت با سرعت در مسیر زندگی در حال پیشرفت هستند اما ما هنوز داریم فکر میکنیم.واقعا من هم شک کردم که باید رفت دنبال افسانه شخصی.

    1. مطلب خانم روناک (همینجا تشکر مفصلی دارم) یک زمینه یا پیش درس هایی لازم دارد که البته در مطالب مفیدشان اورده اند یکی از مهمترین انها داشتن “تواضع” است شما مدام از دیگران و پیش رفتهایشان, موفقیتها و نصایح انها صحبت می کنید. با عرض معذرت, در واقع, در ابندا بایستی نگرش خویش به جهان را تصحیح فرمایید والا همیشه, دیگران بیش از خود شما اهمیت داشته و بر شما مسلط هستند. موضوع دیگری که از مطلب “افسانه شخصی” دستگیرم شد اینست که من چقدر استعدادهای درونی ام را بواسطه اهمیت بیش از اندازه به نفس وغرور, از دست داده ام چه راههای مفیدی در مقابلم بود که ترس ها و نقص هایم انها را از من دزدید. حاصل همه تلاش های من در زندگی اگر به لحظه ای “ارامش” و صلح با خودم و دیگران, نیانجامیده است مفهومش اینست که از یک جایی, دیگر من زندگی نکرده ام و فقط زنده بودم. قوت و اعتلا برای دلهایی ارزومندم که در مسیرشان نور و امید می پراکنند.

  10. عالي بود . تو كتاب پيشگويي آسماني و دهمين مكاشفه ، دقيقا به همين نكته اشاره ميكنه كه ما براي هدف خاصي به اين دنيا اومديم ولي متاسفانه اون هدف اصلي رو فراموش كرديم و درگير روزمرگيهامون شديم . بسيار متن دلنشيني بود خيلي سپاسگزارم

  11. درود و سپاس بابت مطلب بسیار زیبا و نویی که دررابطه با افسانه شخصی یا هدف از آمدن بروی سیاره زمین بیان کردید . پرسشی دارم دیدگاهی که قایل به افسانه شخصی است بطور قطع قایل به تناسخ و زندگی های بسیار برروی سیاره زمین است سوال اینجاست چرا باید افسانه شخصی و در مورد تناسخ زندگی های قبلی و کارمایی که باید بابت زندگی های قبلی با آن مواجه شویم باید مخفی و مانند گنج یافتنی باشد ؟ واقعا نمیدانم چگونه ولی چرا توسط پروردگار هستی بخش و آنچه نهایت غایت ما از زندگی و قرار گرفتن در چرخه های تناسخ است به شیوه ایی انسانها را از افسانه شخصی و یا زندگی های قبلی آگاه نمیکند؟؟؟علت این رازآلودی چیست؟؟ چنددرصد از 8 میلیارد انسان روی این سیاره بواسطه آموزه های اشو یا بودا یا اکنکار یا ماهانتا یا یا یا با افسانه شخصی و بخصوص با تناسخ و چرخه های آن آشنا میشوند؟؟؟ آیا این یک ضعف برای قادر مطلق و یا یک ظلم در حق انسانها نیست؟؟؟

    1. دوست عزیز متاسفانه جوابی برای سوالات شما ندارم، اینها سوالات من و بسیاری دیگر از جویندگان راه نیز هست که بدنبال جواب آنها هستیم. ولی افسانه شخصی لزوما ارتباطی با تناسخ و زندگی های گذشته ندارد، علت آمدن ما به این زندگی ست، چه یکبار زندگی کنیم، چه میلیونها بار. و باور دارم که هر فرد در هر کجای دنیا و با هر مرام و مسلکی، اگر واقعا بخواهد می تواند این علت وجودی را در خود کشف کند و برای او پنهان نمی ماند!

  12. سلام من ممنون هستم با دقت مطالب را پیگیر هستید .یعنی میشه این نتیجه را گرفت که اگر هر شخص به زعم خود و با دریافت وجودی خود اذعان کند که کاری که صورت میدهد افسانه شخصی اوست ، پس دیگر عمل به ان باید صورت بگیرد،و فکر کنم باید اینگونه فرض کرد که هرگز این افسانه شخصی وانگیزش شده از عمق وجود خلاف ارزشها وهنجاری انسانی(توجه :مرزی قائل نشدم “انسانی”) نخواهد بود. یا افسانه شخصی ما بر محور همان درستیها خواهد بود.هرچند درستی و راستی امکان دارد با عبور از مرز جغرافیایی !نسبی تلقی شود.
    بسیار متشکرم وقت گذاشتید واین بسیار ارزشمند است که بتوانیم فکر خود را بیان کنیم و پاسخ بگیریم .تشکر تشکر.

  13. سلام
    من به دنبال افسانه شخصی خودم از شهر و دیار و تقریبا همه چیز گذشتم تا به انجا رسیدم .سرزمینی دیگر اما متاسفانه بد میارم. ادم های حسود و منفی کار را خراب می کنند. فکر می کردم در مسیر درست زندگی افتادم اما مشکلات فراوان است. سر در گم شده ام.
    لطفا یاریم کنید

  14. بله اعسانه شخصی زیباست و رسیدن به ان وظیفه است .اما باید همواره چیزی به عنوان شرایط حاضر را به عنوان یک پارامتر دید .وهر چند وظیفه انسان تغییر شرایط هم هست.
    اگر دو کودک در یک زمان و یکی در کشور کانادا ودیگری در افغانستان متولد شوند در 15سالگی دست یکی اسلحه برای زنده ماندن ودیگری شاید محصل رشته علوم پایه باشد.در این میان مقصر کیست؟افسانه شخصی کجای این واقعیت است؟تشکر از نویسنده توانا وقابل این مقاله.

    1. ممنون از دیدگاهتون. فلسفه افسانه شخصی اینه که هر شخص درجای خودش قرار بگیره و کاری که براش مقدر شده رو محقق کنه. در مورد مثالتون، اولا همون طور که نوشتم افسانه شخصی لزوما به معنای شغل و تحصیلات و جایگاه خوب و بالای اجتماعی نیست. ممکنه برای فردی حتی این باشه که رفتگر بشه! دوما نمیشه مطمئن بود که این دوشخص در مثال شما حتما مسیر افسانه شخصی خود رو طی کرده باشن، شاید در مسیر نادرستی قرار گرفته باشن. تنها خود فرد میتونه تشخیص بده که در مسیر افسانه شخصیش هست یا نه، معیار سنجش اون هم رضایت درونی از کار و مسیرشه.

دیدگاهتان را بنویسید