گفتگوهایی با دوستان*قسمت دوم: حرکت روی محور بدبختی- خوشبختی!!

خوشبختی بدبختی

در عجبم که چقدر حال و افکار آدم میتونه متفاوت باشه!! زمانی که از چیزی ناراحت یا عصبانی میشیم انگار انرژی مون افت میکنه و وقتی سطح انرژی حیاتی مون میاد پایین، سرزندگی، شادی، امیدواری، حس شکرگزاری، لذت و کلا همه احساسات مثبت مون تاثیر میگیرن و به جهت عکس نمودار حرکت می کنن، براحتی! براحتی یه آدم دیگه میشیم که دیگه اثری از احوالات خوش (یا حتی معمولی) و سرزندگی درونمون نیست. برعکس میخوایم سر به تن این دنیا و زندگی نباشه، از همه کس و همه چیز خسته و منزجر میشیم، حس میکنیم دیگه بدبخت تر از ما روی زمین نیست و حتی فکر مردن به سرمون میزنه! در نتیجه سپرهای حفاظتی هاله مون ضعیف و آسیب پذیر میشه و در معرض انواع اتفاقات ناخوشایند بعدی و بیماریها قرار میگیریم، بخصوص سرماخوردگی و مشکلات عفونی که ناشی از ضعف سیستم ایمنی بدنه چون چه باور کنید چه نکنید، سیستم ایمنی و اعصاب بدن ما ارتباط مستقیمی با وضعیت روحی- روانی مون دارن. در این زمان ها انگار ابر سیاه بدبختی، زنجیروار به سرمون می باره و تمومی هم نداره. مشکل وقتی جدی تر میشه که با هر اتفاق بدی که میفته، ضعیف تر میشیم و بیشتر به سمت قطب منفی حرکت میکنیم و هربار برگشتمون به قطب مثبت سخت تر بنظر میاد!

مطمئنا همه ما این داستان رو تجربه کردیم، تنها راه متوقف کردن جریان بدبختی و مشکلات بنظرم اینه که به این جریان آگاه بشیم و یه جا جلوشو بگیریم. میدونم در این زمان هر حرکت و تغییری سخته و انرژی زیادی می طلبه ولی فقط کافیه این بازی رو تشخیص بدیم تا بتونیم زمام اختیار رو در دست بگیریم. در این مواقع بهترین کار اینه که دیگه به اون مشکلات فکر نکنیم و ذهن مون رو خاموش کنیم. ذهن شروع میکنه به کلنجار رفتن و مقاومت کردن، سعی میکنه ما رو متقاعد کنه که باید برای حل این مسائل فکری کرد، ولی فریبش رو نخورید! میتونید بهش بگید بعدا فکر میکنم، الان به هیچ چیز نمی خوام فکر کنم. بعد شروع کنید به انجام کاری که دوست دارید و ازش لذت می برید. هر کاری، مثلا گوش دادن به یه موزیک شاد یا آرامش بخش (نه غمگین! تاکید میکنم در زمانی که ابر سیاه روی زندگی تون رو پوشونده، بدترین کار اینه که موزیک غم دار گوش بدین و به حال خودتون افسوس بخورین و خاطرات بد رو مرور کنین! این کار مثل سم میمونه و فقط اوضاع رو بدتر میکنه) و رقصیدن یا نگاه کردن به هر چیز زیبا در اطرافتون، دیدن یک فیلم کمدی و خندیدن، برای بعضی ها که کودک درونشون بیدارتره تماشای کارتون، قدم زدن در پارک یا طبیعت، حمام کردن و هر کار دیگه ای که بهتون انرژی میده. (مقالات “راه هایی ساده برای رهایی از استرس، اندوه، افسردگی و هر گونه ناخوشی روحی- روانی” و ” راهنمای پاکسازی و دفع انرژی های منفی” میتونه بهتون کمک کنه) همه این کارها به شما کمک میکنن تا دوباره به قطب مثبت نمودار حرکت کنید و همین که اونجا مستقر شدید می بینید که ابر سیاه رفته، خورشید دوباره می تابه و اثری از خیلی از مشکلات و ناراحتی ها نیست!! اونها خود بخود برطرف میشن یا بهبود پیدا میکنن، خبرهای خوش می شنوید و زندگی دوباره بهتون لبخند میزنه! حتما شنیدید که بعضی از بیماران حتی افرادی که سرطان یا بیماری مهلک دیگه ای داشتن، با روحیه خوب و شاد و حفظ سرزندگی شون تونستن به مشکلشون فائق بیان. مکانیسم عمل یکیه! باور ندارید؟ این بار که ابر سیاه و تاریک بهتون نزدیک شد این مقاله رو بخونید و امتحان کنید…

بالا و پایین زندگی

زندگی همیشه همین بوده و هست. بعد از هر سربالایی سراشیبی و بعد از هر گریه لبخندی هست. به این سیر آگاه و آگاه تر بشید تا سربالایی ها وسختی های زندگی رو با امید سراشیبی و آسایش بعدش راحت تر سپری کنید.

 

 

نوشته‌های مشابه

24 دیدگاه

  1. درود بر شما
    مطلب فوق‌العاده و مفید و مهم
    واقعا تغییر حال بد به حال خوب مثل لحظه کانال عوض کردن تلویزیون شبیه هست، زمانی که تصمیم میگیریم کانال رو عوض کنیم اون کار انجام میشه و باید اینطور بشه که سریع تصمیم به عوض کردن حال بد از حال خوب باشیم این یک کمک سریع به خودمون که انو تکرار کنیم که ما میتونیم حالمون رو در عرض یک لحظه عوض کنیم مثل عوض کردن کانالی که دوست نداریم.
    سپاس از همه آگاهی و اشتراک های زیبا و تاثیرگذار

  2. با سپاس. نوشته یکی از دوستان کنجکاوم کرد سری مجدد به این مطلب, از دوست بسیار گرامی روناک یزنم. روزی از خواب یلند می شویم و پر از انرژی, همه چیز عالیست از صبحانه لذت می برید در هنگام خروج از اپارتمان با همسایه, احوالپرسی می کنید. ماشین بدون ادا روشن می شود و عجیبه همه چیزش هم خوب کار می کند. وارد خیابان می شوید هوا چقدر عالی و دلپذیر است (مهم نیست چه فصلی باشد) و مردم چقدر خوب و زیبایند به محل کار می رسید یکمقداری طول می کشد تا محل مناسب پارک پیدا کنی کمی به هم می ریزی و… . روز دیگری در همان ساعت بیدار می شوی ولی دلت نمی خواهد چشمهایت را باز کنی, باز شروع یکروز ملال اور دیگر… تکرار و تکرار… سقف دور سرت می چرخد و دلت می خواهد به شکل “جنیینی” در ایی (حالت جنینی احساس خوبی از وجود امنیت می اورد ترس کمرنگ می شود) و باز هم با اینکه خوابت نمی اید پتو یا ملحفه را برویت می کشی… هیچ احساس خوبی نسبت به خودت نداری و بیزاری و بیحوصله گی از زندگی, خودت و دیگران, مانند جنون ادواری, تو را بدون سلاح – محاصره کرده است… با دهان تلخ از راه پله ها می گذری (خوشبختانه هیچ همسایه ای را نمی بینی والا یک توضیح و معذرت خواهی هم بدهکار می شوی). ماشین اذیتت می کند هوا مزخرف است. مردم چقدر زشت, درغگو و بدکردارند چقدر بدسلیقه و بد لباس و اخمو هستند و در ادامه همه چیز معیوب است و ایراد دارد. یاد حرف مرحوم مادرم می کنم که در چنین مواقعی می گفت باز از دنده چپ بلند شدی؟ و تو لجوجانه می خواستی او را وادار به فبول اینکه دنده انسان, چپ و راست ندارد, بکنی (وای چه دلتنگی عجیب و نا تمامی) این داستان ادامه می یابد تا تو بصورت اتفاقی دوستی قدیمی را می بینی… . هیچکس تا به اگاهی و خود شناسی نرسی دوایی برای درد تو ندارد همگان چنین خصوصیات رفتاری متفاوتی دارند؟ نمی دانم؟ ولی من دارم… امروز دانستن و اگاهی به دو چیز روزهای مرا متفاوت کرده است 1- در وقت خوابیدن با افکاری مثبت و گاه رویاهای خویم به خواب می روم. 2- دریافته ام که هیچ چیزی ابدی نیست و کافیست کمی زمان برای خود فراهم کنم و بکخورده زاویه نگاهم به دنیا را عوض نمایم. اگر در اولین مورد حق انتخابم کمتر است در دومی انتخاب های لحظه ای من می تواند زندگی را برایم شیرین یا تلخ نماید در دو داستانی که برایتان گفتم فهمیدم می توانم حال خوب خود را بد یا بر عکس نمایم به ظاهر سهل است ولی اسان نیست. خوب یا بدی در جهان وجود ندارد ذهن من است که بر مبنای خودخواهی – چیزی, اتفاقی, شخصی و… قضاوت کرده و انگ خوب یا بد می زند…

  3. به دلیل افکاری خاص امکان انرژی مثبت و منفی هر دو پیش میاد بستگی داره فکر و سخنمون چی باشه ولی هر چی باشه در یک زمان خاص صد در صد برمیگیرده سمت خودمون
    مثبت باشه مثبت و منفی باشه باز همین طور

  4. با سلام. خیلی جالبه!!
    من دقیقا این موضوع رو میدونستم اما به یک صورت دیگه.
    من برای این موضوع که هر وقت میفتی توی مسیر بدبختی و انرژی منفی و هی بیشتر و بیشتر توش فرو میری دلیلی دارم.
    دلیل من قانون جذبه و طبق این قانون هر چقدر که سطح انرژیت منفی تر باشه و انرژی منفی تر ارسال کنی ، همون انرژی به سمتت برمیگرده. و بالعکس. نظر شما چیه؟؟
    و همین طور دلیل اینکه با کار های لذت بخش مثل گوش دادن به آهنگ ( که خودم بار ها ازش استفاده کردم ) دوباره به مسیر خوشبختی (من ترجیح میدم اسمشو شادی و موفقیت بذارم چون برای خوشبختی تعریف دیگه ای دارم ) برمیگردی رو تبدیل انرژی منفی و غم به انرژی مثبت و شادی میدونم.
    خیلی دوست دارم نظر شما رو بدونم و البته اگه به جز قانون جذب دلیل دیگه ای برای این موضوع دارید ، ممنون میشم بگید.
    خیلی ممنون من که خیلی خوب باهاش ارتباط برقرار کردم.

دیدگاهتان را بنویسید