تنهایی و ضریب هوشی چه ارتباطی دارند؟ آیا باهوش ها شادترند؟

lonely

اوقات تنهایی را به جمع های اجتماعی ترجیح می دهید؟

اگر اینگونه است، تحقیقات می گویند که از ضریب هوشی  بالایی برخوردارید

تمایل برای گذران وقت در تنهایی، هیچ عیب و ایرادی ندارد. شاید شما هم از آن دسته افرادی هستید که دوست دارند تا وقت خود را در خانه و دور از دیگران صرف کنند تا این که به شرکت در گردهمایی اجتماعی ای که از ماه پیش قول حضورشان را داده بودند، بپردازند. اگر اینگونه است، شما تنها نیستید و مطالعات علمی نشان داده که اگر با تعاملات اجتماعی کمتر، شادتر می شوید، احتمالا از (IQ (intelligence quotient یا ضریب هوشی بالاتری برخوردار هستید.

اما آیا تمایل برای صرف وقت به تنهایی، واقعا به معنای ضریب هوشی بالاتراست؟

محققان، اخیرا مطالعه ای را در مجله روانشناسی بریتیش منتشر کرده اند که به بررسی چگونگی تاثیر هوش، تراکم جمعیت و دوستی، بر سلامت عمومی می پردازد. در ابتدا نتایج این مطالعه نشان می داد که مردم با تعامل اجتماعی زیادتر، احساس خوشحالی و شادی بیشتری می کنند، ولی در پایان معلوم شد که همه ی مردم از چنین ویژگی ای برخوردار نیستند و این برای همه صدق نمی کند.


۱۲ گام اثبات شده برای افزایش شادی را از اینجا بخوانید.


این محققین، تعداد 15000 نفر از مردم بین سنین 15 تا 28 سال را مورد بررسی قرار دادند و در نهایت به یک الگوی شگفت انگیز دست پیدا کردند؛ آن دسته از مردمی که از ضریب هوشی بالایی برخوردار بودند، گزارش کردند که رضایت کمتری از تعاملات اجتماعی و رفت و آمد با دوستانشان دارند.

بنیان گذاران اصلی این مطالعه ی علمی، ساتوشی کانازوا و نورمن لی اذعان کردند که بر اساس یافته های آن ها کسانی که از ضریب هوشی پایین تری برخوردار بودند، تعاملات اجتماعی بیشتری با دوستان نزدیکشان داشتند و خرسندی و احساس سعادت بیشتری را در میان اجتماعات گزارش می کردند. برعکس همین نتیجه برای افراد دارای ضریب هوشی بالا گزارش شد.

“اثر تراکم جمعیت بر رضایت از زندگی، در افراد دارای ضریب هوشی  پایین، دو برابر بیشتر از آن دسته افرادی است که از ضریب هوشی  بالایی برخوردار هستند و در نتیجه افراد هوشمندتر در صورت ارتباط مکرر با دوستانشان، رضایت کمتری از زندگی خواهند داشت.” 


مقاله مرتبط: “راه های دوستی با خود_ 12 راه برای اینکه بتوانیم بهترین دوست خود باشیم”


چرا این دسته از افراد، تنهایی را ترجیح می دهند؟

این سوال پیش می آید که چرا افراد باهوش از حضور در مهمانی ها و ملاقات با دوستانشان خجالت می کشند و ترس دارند؟ شاید شما هم یکی از همین افراد هستید و یا یکی از نزدیکانتان اینگونه است و باید ساعت ها به متقاعد کردن او بپردازید تا پایش را از خانه بیرون بگذارد. یک دلیل شناخته شده برای عدم مشارکت اجتماعی آن ها، تمایل به تمرکز است.

افرادی که بهره هوشی بالایی دارند، زمان کمتری را به حضور در اجتماع می گذرانند و بیشتر وقت شان را به تمرکز بر روی یک هدف بلند مدت سپری می کنند. به عبارت دیگر اجتماعی شدن؛ تمرکز آن ها را از کار یا هدف مهمی که پیش رو دارند منحرف کرده و یا مانع از ادامه یافتن جریان فکری متمرکزشان بر روی پروژه ای که در حال تکمیلش هستند، می شود. برای مثال به نویسنده ای فکر کنید که تمام تمرکزش را بر روی نوشتن رمانش قرار می دهد، شاعری که به خلوتی برای تمام کردن دیوان اشعارش پناه برده، نقاشی که تا اتمام طرحش خانه را ترک نمیکند و یا دکتری که شب و روزش را در پی درمان یک سرطان به خصوص صرف می کند، این ها نمونه هایی از هوش بالا هستند.

تصورعامه این است که صرف وقت برای چنین اهداف برتری باعث می شود تا این افراد روی هم رفته رضایت کمتری از زندگی داشته باشند.


مقاله مرتبط: افزایش هوش احساسی و معنوی


ناسازگاری در تکامل؟

نتایج محققان نشان می دهد که مغز مدرن ما هنوز هم با مغز اجداد غارنشین مان در تعامل است. به زمانی برگردید که قبیله ها کوچک بودند؛ افراد زمانشان را در تنهایی یا با جفتشان برای خوشبختی صرف می کردند. رفاه و بقا، مهم ترین چیز بود و همین امر توضیح می دهد که چرا ما از محفل کوچکی از مردم که با آن ها همزیستی مسالمت آمیز داشتیم، خرسند بودیم.

با این حال، افرادی که بهره هوشی بالایی دارند بایستی بدانند که دنیای مدرن با دوران پارینه سنگی تفاوت دارد! بایستی تعادلی را میان زندگی فردی و اجتماعی برقرار سازند تا از شادی و رضایت هر دو بهره مند شوند. تنهایی مداوم و بی پایان، انسان را منزوی و فرتوت می سازد. تمایل به برقراری ارتباط با سایر انسانها، حضور در اجتماعات و زندگی اجتماعی، از نیازهای بنیادین بشر است.

علی رغم نتایج تئوری، این بدین معنا نیست که افراد باهوش نمی توانند از اجتماعات لذت ببرند، آنها فقط ترجیح می دهند تا وقت بیشتری را برای تمرکز بر روی افکار و ایده هایشان در اختیار داشته باشند. در آخر و بعد از همه ی این حرف ها باید بگویم که خوشبختی برای افراد مختلف به گونه های متفاوتی نمود پیدا میکند و اینطور نیست که بودن در اجتماع یا دوری گزیدن از اجتماعات، صرفا به معنای خوشبختی باشد.

منبع: http://www.lifehack.org/513193/prefer-alone-time-to-social-gatherings-science-says-its-because-youre-highly-intelligent?ref=category_page_latest_section_post_513193

 

نوشته‌های مشابه

30 دیدگاه

  1. با تشکر. متصورم در این مقاله تلاش گردیده رابطه “هوش” با ارتباط های اجتماعی و میزان شادی مورد تحقیق قرار گیرد و در ادامه معلوم شده که افرادی با سطح هوشی پایین تر که ارتباطات اجتماعی گسترده تری دارند به نسبت اشخاصی که با هوش بالا, جامعه گریزی یا دوری از مراکز شلوغ و پر ازدحام را پیشه کرده اند از شادی بیشتری برخوردارند مگر انکه افراد با هوش این تنهایی خود را به تمرکز بگذرانند. حال اگر این تمرکز بروی خودازاری یا بر مبنای چرا اینطور, چرا انطور و خلاصه نق زدن به این و ان و, و گیر اوردن مقصر باشد تکلیف چیسست؟ متصورم جواب روشن است ویک مقاله کوتاه نمی تواند همه جنبه های موضوع مهمی مانند “شادی” و “خرسندی از زندگی” را حتا با پیش فرض “هوش” مورد دقت قرار دهد.
    همه مردم از خواب که بیدار می شوند تا نیمه شب بدنبال خوشبختی و شادی هستند و رسیدن به “کمبودهایشان” را موفقیت و کسب شادی می دانند. منهم چنین گمان و توهمی داشتم و از بچگی تصور می کردم اگر بزرگ شوم خوشحال ترین فرد دنیا خواهم بود بزرگ شدن انچنان سریع رخ داد که نفهمیدم پس گرفتن دیپلم پیش شرط رسیدن به خوشیختی شد و در ادامه لیسانس, کار, ازدواج, بچه داشتن یا موفقیت در زمینه کاری, شروط شادی گردید که به هر کدام که می رسیدم خوشبختی من به امر دیگری موکول میشد… امروز قاطعانه به این موضوع اعتقاد پیدا کرده ام که شادی نه به هوش بستگی دارد و نه به ظاهر موفقیت های زندگی ام. بلکه در گروی انتخابهای منست که با مشورت بدست اورده ام. باکتری ها عمری تقریبا بالای ده میلیون سال (اشکال از منست که فراموش کرده ام) دارند در حالیکه فاقد هوشند. انها دو کار مهم انجام داده اند. اول بصورت گروهی زیست کرده اند و دویم خود را با شرایط گوناگون این سیاره تطبیق داده و خود را حفظ و تکثیر کرده اند.
    گمانم هوش برای رسیدن به خوشبختی شاید لازم باشد ولی انتخاب های درست مرا به منشا خوشبختی می رساند… ممنون.

  2. دقیقا منو میگه :|
    مخصوصا این تیکه: شاید شما هم یکی از همین افراد هستید و یا یکی از نزدیکانتان اینگونه است و باید ساعت ها به متقاعد کردن او بپردازید تا پایش را از خانه بیرون بگذارد.
    بیشتر وقتا دوستام کلی اصرار می کنن!
    خخ

  3. شاید بشه گفت که همچین افرادی که تنهایی رو ترجیح میدن، هوش اجتماعی پایینی دارن ولی بشه ثابت کرد که ضریب هوشی شون بالاست، به نظر من عجیبه! هرچند که ما چندین نوع هوش داریم و هیچ فردی بر دیگری ارجعیت نداره و همه مون تو یه زمینه هایی خاص و منحصر به فردیم

    1. خب،چندان موافق نیستم با بخش اول صحبتتون..
      من خودم به عنوان مثال تنهایی رو ترجیح میدم و در مکان های شلوغ احساس راحتی ندارم.
      ولی وقتی در چنین جایی قرار بگیرم بدون هیچ مشکلی میتونم با اطرافیانم ارتباط برقرار کنم.یعنی خجالت یا ترس یا این چیز ها در میان نیست.فقط ترجیحم به تنهائیه.

  4. نمیشه درمورده این مطلب نظره خاستی داد
    چون خیلی کامله بود
    من که فکم افتاد
    مدتهاست دنباله این داستانم چرا از رفتن بیرون با بچه ها یا حضور در جمع یا گفتمانه گروهی ویا ورود در یک جمع جدید باعثه زوب شدن یا فراری شدنم یا خجالت کشیدنه بسیار زیادم میشد
    بی نهایت لایک

  5. خیلی ممنون و متشکرم از انسان های فهیم و راستگوی راستمرد.
    علی رغم تبلیغات فراوان موجود بر ضد انزوا طلبی که بر اساس خواست خود فرد هست. شما تکیه گاه امیدوار کننده ای هستید. البته خیلی هم باهوش نیستم اما برای جذب انرژی و تمرکزحتما باید مدت مدیدی تنها باشم . که متاسفانه رسانه های اجتماعی فیلم ها سریال ها مطبوعات جامعه و همه نظر منفی نسبت به تنهایی دارند . و این را یک نقص می پندارند !!!
    ممنون از حمایتتان

دیدگاهتان را بنویسید