|

آیا شما یک کودک ایندیگو هستید؟ بگذارید بنیان گزار این ایده شما را راهنمایی کند!

indigo-child

حتما تا کنون در مورد این نام شنیده یا خوانده اید : کودکان ایندیگو Indigo Children

از زمانی که این ایده مطرح شد حواشی زیادی در پی آن بوجود آمد، رسانه ها و کمپانی های فیلم سازی استفاده تجاری بسیاری از آن برده اند و نوشته های فراوانی با فرضیه ها و نام های متفاوت الهام گرفته از این موضوع نوشته شده اند. نام هایی مانند کودکان ستاره ای، کودکان کریستالی، کودکان آهنی، کودکان مالاکیت و غیره. در این مقاله به داستان حقیقی پدید آمدن این ایده از سوی بنیانگزار آن پرداخته و به برخی خصوصیات این افراد اشاره می کنیم.


داستان کودکان ایندیگو از آنجا شروع شد که خانمی بنام Nancy Tappe که از نوعی اختلال مغزی رنج می برد متوجه شد که می تواند اشکال هندسی را بچشد و رنگ ها را ببوید و بشنود.Nancy-Ann-Tappe این اختلال به Synesthesia معروف است که در آن حواس فرد مبتلا با هم ادغام شده و از حالت طبیعی خارج می شود. نانسی شروع به دیدن رنگ هایی در اطراف بدن افراد نمود و متوجه شد که این رنگها تصادفی نیستند و به گونه ای با شخصیت و انرژی حیاتی هر فرد مرتبطند.

او تحقیقات خود را درباره ایندیگو ها آغاز کرد و سالها به مشاهده اش ادامه داد و رابطه بین هر رنگ با افکار، میزان آگاهی، رفتار و واکنش های هر فرد در زندگی روزمره اش را مورد بررسی قرار داد. او توانست 11 رنگ را تشخیص دهد و شخصیت و ویژگی های هر فرد را با توجه به رنگ اطراف بدن وی دریابد.

او در دوره های آموزشی که بعدها برگزار کرد به افراد کمک می کرد تا از این طریق هرچه بیشتر و بهتر خصوصیات خود را بشناسند و راههای رسیدن به تعادل را بیابند. تا اینکه از اواخر دهه 1960میلادی شروع به دیدن رنگ جدیدی در اطراف بدن نوزادان کرد که تا قبل از آن مشاهده نکرده بود. حدس میزنید این رنگ چه بود؟ درست است، ایندیگو ، رنگی بین آبی و بنفش.

او برای اولین بار نام ایندیگو را به این کودکان نسبت داد و طی 40 سال بعدی زندگی اش به تحقیقات خود در مورد خصوصیات این افراد ادامه داد. نانسی اذعان کرده است که نام ایندیگو هیچ ارتباطی با رنگ هاله و نیز توانایی های ذهنی برتر ندارد بلکه شامل نسل جدیدی از انسان هاست که با آمدن آنها تغییری اساسی در سطح آگاهی بشر رخ داده است.


او بر اساس مشاهدات خود این ایندیگو ها را به 4 دسته تقسیم کرد:

انسان دوست ها،

هنرمندها،

ایده پردازها

و کاتالیست ها.


در ابتدا تعداد این افراد بسیار کم بود ولی هم اکنون میلیون ها انسان ایندیگو بروی زمین وجود دارند. آنچه مهم است درک این موضوع می باشد که انرژی ایندیگو ها در حال تغییر سیاره و روش زندگی انسانهاست و وظیفه مشترک آنها تقویت پیوند و ارتباط میان انسان ها فرای مرزهای سیاسی و عقیدتی و وحدت بین آنهاست.

Indigo-Children

حال به توضیح خصوصیات هر دسته از ایندیگو ها می پردازیم. شاید شما جزو یکی از آنها باشید.


انسان دوست ها

این ایندیگو ها برای این آمده اند که انسانیت را از طریق تکنولوژی و ارتباطات جهانی کنند. آنها از نقطه نظر جدیدی به انسانیت و روابط انسانی می نگرند. این دسته، معمول ترین دسته ایندیگو ها هستند و خصوصیات زیر به آنها نسبت داده شده است.

– بسیار اجتماعی هستند و براحتی می توانند با بقیه ارتباط بگیرند.

– از نظر جسمانی فعال و پرانرژی و پرشور هستند.

– در برخوردها و روابطشان غیر رسمی و راحت اند.

– صحبت کردن برای آنها زندگی ست.

– این ایندیگو ها خودشان را از دریچه نگاه دوستانشان می نگرند.

– اطلاعات را با سرعت زیاد پردازش می کنند.

– راه درمانی آنها صحبت و بودن با افرادی ست که دوست می دارند.

– خوش قلب و خوش مشرب اند.

– از صف های طولانی و انتظار طولانی مدت متنفرند، مگر اینکه همراه دوستانشان باشند.


هنرمندها

این ایندیگو ها نه فقط در زمینه هنرهای زیبا بلکه در همه حیطه ها هنر خود را وارد می کنند. آنها تمایل دارند تا خلاقیت خود را افزایش دهند. بنظر می رسد که این خلاقیت منبعی کیهانی و معنوی دارد زیرا که نیازی به آموزش دیدن ندارند و بطور شهودی آنرا دریافت می کنند. تنها به تمرین و انضباط برای کامل کردن هنر خود نیاز دارند. از بین ایندیگو ها تنها دسته ای می باشند که فتیش کفش، دست و پا دارند.

سایر مشخصات این افراد:

– مادامی که در مرکز توجه قرار گیرند، بشدت خلاق و سخت کوشند.

– عجیب-غریب و سخت گیرند و همین امر موجب کمالگرایی شان می شود.

– عاشق پوشیدن آخرین مد، لباس های مبدل و نقش بازی کردن هستند و بازیگران خوبی می شوند.

– این ایندیگو ها رویایی و ایده آل گرا هستند.

– گاهی بیش از حد اغراق گرا و دراماتیک می شوند.

– این ایندیگو ها تحت استرس از مردم دور می شوند.

– اگر کسی بخواهد به زور آنها را نظم دهد و تربیت کند مقاومت می کنند.


ایده پردازها

وظیفه این افراد این است که ایده هایی نو در زمینه تکنولوژی، طراحی و فرآیندهای مکانیکی به دنیا معرفی کنند. شغل مورد علاقه شان مهندسی، معماری، برنامه نویسی کامپیوتر و طراحی ست. آنها نوابغ تکنولوژی هستند. کمتر اجتماعی هستند و ترجیح می دهند که در پشت پرده مشغول بکار باشند. سایر مشخصات این افراد:

– عاشق سازمان های سیستماتیک مانند ارتش و اداره جات هستند.

– به فرآیندهای تثبیت شده و کارهایی با روال مشخص علاقه دارند.

– بسیار عملگرا هستند.

– این ایندیگو ها می توانند ساعت های طولانی بروی پروژه خود کار کنند اما برهم خوردن تمرکز یا اختلال در کارشان را تحمل نمی کنند.

– اسباب بازی مورد علاقه آنها در کودکی لِگو ست و می توانند به بازیهای کامپیوتری نیز معتاد شوند.


کاتالیست ها

این افراد یک سیستم اعتقادی جدید، یک فلسفه جدید یا نوع جدیدی از نگرش را به جامعه ارائه می دهند. آنها آینده را تجسم کرده و به گونه ای خستگی ناپذیر برای اهدافشان تلاش می کنند. کاتالیست ها کوچکترین دسته ایندیگو ها هستند (یک نفر در هزار نفر).

این ایندیگو ها گاهی می توانند خیلی از مردم فاصله گرفته و نوعی حس خود برتربینی را به دیگران منتقل کنند و موجب شود دیگران آنها را خود شیفته و خود محور بپندارند. در کل ما باید کاتالیست ها را بپذیریم زیرا افرادی ویژه هستند و کلید حل مشکلات آینده در دست آنهاست. سایر خصوصیات این افراد:

– معمولا بزرگ جثه هستند.

– این ایندیگو ها به نحوه عملکرد بدن بسیار علاقمندند.

– هرچند آسان گیر هستند اما می توانند بطور ناگهانی خشمگین شوند.

– معمولا افکاری انتزاعی دارند که در آینده های دور احتمال عملی شدن دارند.

– ممکن است در مدرسه بیشترین مشکل را داشته باشند زیرا جریان فکری آنها بسیار متفاوت از جامعه ست.

– این ایندیگو ها سکوت و تنهایی را ترجیح می دهند.

telegram
کانال تلگرامی راستمرد


منابع:

http://www.nancyanntappe.com

http://www.allaboutindigos.com

https://www.kryon.com/k_64.html

نوشته‌های مشابه

36 دیدگاه

    1. سلام من 14سالمه و جز دسته انسان دوستا هستم و دوستام میگن من انسان متفاوتی هستم و اصلا طرز فکرم مثل اونها نیست مثلا در زنگ تفریح مدرسه دوستام در حال بازی و صحبت هستن منم جدا از همشون کنار درخت کاج مدرسمون سعی در ارتباط با اون دارم یا کلا به یه موضوع یه جور دیگه نگاه میکنم از نظر اونها من خیلی عجیبم این تفادت ها دلیل خاصی داره؟؟ اخه من تو این سن با این طرز فکرو دیدگاه متفاوت ازیت میشم هر چی بیشتر میفهمم بیشتر از خود قبلیم دور میشم ایا درست هست که من تو این سن شروع به مطالعه در این مبحث ها کنم ؟؟

  1. با سپاس. پرسش ها و پاسخ ها جالب بودند فقط فکر می کنم در مورد این بچه ها چیزی غفلت شده یا نادیده گرفته شده است و ان اینکه مهم نیست انها در کجای این کره خاکی نمو کرده, رشد یافته و بالنده شوند؟ این سناریو بر چه اساسی بایستی یررسی شود؟ مراحل اگاهی یافتن و هوشیاری معنوی, پس چه معنایی دارد؟ (با توجه به اینکه منکر علم ژنتیک نیستم ولی اینکه گهواره و مراحل تکوینی شخص در کجا باشد؟ شاید بحث بیشتری لازم باشد).

    1. با سلام
      در واقع چنانچه هاله ای مرا از بدو تولد در میان گزفته باشد که مرا از سایر کودکان متمایز می کند و فقط عده ای خاص قابل به تشخیص و جدا سازی من از سایر کودکان باشند ایا تولد من در سوئد یا اطریش یا هر جایی دیگر مانند بلوچستان پاکستان, فرقی ندارد؟ ایا بزرگ شدن در فرهنگ های انسان ستیز و جنگ طلب از من همان انسانی می سازد همانند یک متولد کشور نروژ…؟ ایا ما در یک قالب خاص (بهر دلیل) به دنیا امده و شاخص های خاصی را بدون داشتن حق انتخابی پیگیری می کنیم؟ تقسیم بندی های بالا فقط خصوصیات خوب تا عالی را در بر می گیرند که نمیدانم بر اساس چه الگویی است؟ اگر ایندیگوها به لطف خدا برای تغییرات سایر انسانها و محیط بدنیا امده و بدون هیچ صفت بد (خاص انسانها, که همه به نسبتی, دارا هستند) و منفی بزرگ می شوند باید نتیجه گرفت به دلیل شکل و ماهیت انسانهای هزاره سوم متاسفانه نسل انها یا سریع رو به انقراض است یا منقرض گردیده…

  2. من اعتقاد دارم و خودم رو جزو دسته چهارم میبینم به این امید زنده ام که خودم رو بشناسم و در حین شناخت خودم بتونم به دوستانم و انسانها کمک کنم تا بتونن از نظر معنوی پیشرفت کنن و جهان جای بهتری بشود .یک سوال داشتم اگه ر سطح معنوی ادامی که به کمال رسیده صد باشه یک کودک ایندیگو با سطح معنوی چند به دنیا میاد ایا به تناسخ ربطی داره یا یه روح تازست

    1. متاسفانه جوابی برای این سوال نداریم، فقط آفریننده ما میدونه. هر فردی میتونه با درجات تکامل روحی متفاوتی آفریده بشه و پا به زمین بزاره، در ایده تناسخ هم روح ها به مرور پیشرفت میکنن و هربار با رشد و توانایی های روحی بیشتری متولد میشن. ولی موضوع مهم اینه که در هر سطحی متولد میشیم، تمام تلاشمون رو برای رسیدن به بیشترین درجه کمال در این زندگی انجام بدیم.

  3. ایول خوب بود ولی با تعریفی که تو مستند دانش معنوی دیدم متفاوت بود چون تو اون تعریف من تمام خصوصیات هارو داشتم همشو ولی اینجا از هر دسته تعدادیشو داشتم که دسته اخر تقریبا همشو داشتم قبل هینکه ویژگی های دسته 4 رو بخونم حشم میگفت مطلق به 4 هستم امیدوارم بهترین باشه

  4. سلام, یه کم تو سایتتون گشتم و فهمیدم که روحم بیداره و به انرژی حساسم و بیشتر ویژیگی های بالا رو دارم یعنی یه انسان, دوست هنرمند ایده پرداز کاتالیست هستم و اصلا نمی خاستم اینو بنویسم و فقط دنبال یه استاد یا راهنمایی در مورد کندالینی و چاکراها و چشم سوم و تله کینزی و تله پاتی میگشتم , تو تمام این زمینه ها پیشرفت های داشتم,

  5. بادرود به استادگرامی.اولین گزارشی که ازاین پدیدهء علمی-تجربی خواندم ازشمابود!تاجائیکه اطلاعات من گواهند تنهارسانه ایکه بااشاره به این مبحث درپی استفاده های معمول نبوده رسانهء شماست ومتاسفانه اززمانیکه این بحث عمومیت یافته دست اندرکاران بسیاری درپی آنندکه یاموضوع رابه ابتذال بکشندویا مانندبسیاری ازپدیده ها این تجربه ئ گرانبها راهم ازفیوضات مکتوم مکاتب خودمعرفی کرده وباشاخ وبرگهای دروغین تهوع آوریکه به آن خواهندبست(که مقداری هم بسته اند)کل آنرامصادره کنند!استادگرامی:کمترین زیان مصادره ئ این نوع پدیده هاموجب آشفتگی اذهانی خواهدشد که دراین دوران پرآشوب بدنبال حقیقتند.ازشماتقاضادارم دراین منبع اصیل ازلغزشهای فکریی که درکمین اندنیزسخن بگوئید تاراه سوء استفاده ئ نادرستکاران بسته شود!بانهایت احترام:شاهین بهتاش

    1. دوست عزیز، لغزش فکری، سوبرداشت و سو استفاده متاسفانه در تمامی زمینه ها وجود دارند، بخصوص زمینه هایی که اطلاع رسانی و آگاهی بخشی کمی در آنها موجود است مانند معنویت. تنها توصیه من به یک رهجوی واقعی مطالعه و تحقیق هر چه بیشتر در هر موردی ست . همچنین به اشتراک گذاشتن اطلاعات مستند که مسئولیت هر یک از ما در این راه است.

  6. درود…چون پشت تحقيقات ايندگو يه شخص هست و پشتوانه ي معنوي ، فرهنگي و علمي چند نسل نيست بنابر اين نميتونه جدي باشه نهايت ش بعنوان يه ديدگاه روانشناسانه ميتونه آزمايش و بررسي بشه توسط نهادهاي علمي معتبر…ضمن اينكه نسل جديد همينطور رو هوا بوجود نمياد كه، منشا و سرچشمه اش يا بايد به فرازميني ها مربوط بشه يا در نظم طبيعت و عوامل زيست محيطي و ژنتيكي بايد باشه، پس استناد به تحقيقات ذهني و تخيلي يه محقق ، حتي اگه فرا انسان هم باشه ملاك قانع كننده اي نيست.

    1. ما در مورد صحت و سقم هیچ فرضیه ای صحبت نمی کنیم دوست عزیز، تنها به اطلاع رسانی از منابع درست و حقیقی می پردازیم. تصمیم گیری برای باور یا نپذیرفتن هر کدوم به فرد فرد خوانندگان مربوط میشه. همون طور که گفته شد خیال پردازی و حاشیه سازی از این موضوع بقدری بود که باعث شد من به جستجوی اصل فرضیه بپردازم که نتیجش رو در این مقاله می بینید.

دیدگاهتان را بنویسید