یک داستان ذن
استاد ذن ژاپنی روی شن ها نشسته و در حال مراقبه بود.
مردی به او نزدیک شد و گفت: مرا به شاگردی بپذیر!
استاد با انگشت خطی راست بر روی شن کشید و گفت: کوتاهش کن!
مرد با کف دست نصف خط را پاک کرد.
استاد گفت: برو یک سال بعد بیا!
یک سال بعد مرد بازگشت. استاد دوباره خطی کشید و گفت: کوتاهش کن!
مرد این بار نصف خط را با کف دست و آرنج پوشاند.
استاد نپذیرفت و گفت: برو یک سال بعد بیا!
سال بعد، بازهم استاد خطی روی شن ها کشید و از مرد خواست آن را کوتاه کند. مرد این بار گفت: نمی دانم!
و از استاد خواهش کرد تا پاسخ را بگوید.
استاد، خطی بلند کنار آن خط کشید و گفت: حالا کوتاه شد!
این حکایت ذن ، یکی از رموز فرهنگ ژاپنی ها را در مسیر پیشرفت نشان می دهد:
نیازی به دشمنی و درگیری با دیگران نیست. با رشد و پیشرفت تو، دیگران خود به خود شکست می خورند.
به دیگران کاری نداشته باش. کار خودت را درست انجام بده.
با کوتاه کردن دیگران ما بلند نمی شویم و برعکس بازتاب رفتار ما باعث کوتاهی مان می شود.
ممکن است خوشتان بیاید: “هایکو و استاد ذن باشو، قدردانی از لحظه گذرای حال در مکتب ذن (کلیپ تصویری)“
همچنین می توانید نگاه کنید به : “پنج کوانِ ذِن که ذهن شما را باز میکند“
هزینه این مقاله رایگان، اشتراک آن از طریق دکمه های اشتراک پایین مقاله (در فیس بوک و تلگرام) و... با دیگران است. به این صورت با نشر آگاهی انرژی و کارمای خوب به زندگی خود شما نیز جذب خواهد شد!❤️
ممکنه وقتی دیگران هم زمین می خورند ما خود به خود پیشرفت کنیم؟
واقعا عمیق
خیلی
یه تکون خوردم با این کار استادش
از زیباترین داستان هایی بود که شنیدم.از این به بعد لطفا داستان فلسفی هم بیشتر بزارید مثل همین این.
فکر نیاز داره برای فهمیدن مفهموم واقعیش…
موافقم
مرسی کاش یادم بمونه
خیلی زیبا و تاثیر گذار بود .
🌸 ☺👌 🌸
وقتی دست رقیبت و میگیری ک بالا نره….خودتم پایین می مونی
خیلی خیی تاثیر گذار بود
و جالب
ممنون