کوتاهش کن! رمز موفقیت از زبان یک استاد ذن

یک داستان ذن

استاد ذن ژاپنی روی شن ها نشسته و در حال مراقبه بود.
مردی به او نزدیک شد و گفت: مرا به شاگردی بپذیر!
استاد با انگشت خطی راست بر روی شن کشید و گفت: کوتاهش کن!
مرد با کف دست نصف خط را پاک کرد.
استاد گفت: برو یک سال بعد بیا!
یک سال بعد مرد بازگشت. استاد دوباره خطی کشید و گفت: کوتاهش کن!
مرد این بار نصف خط را با کف دست و آرنج پوشاند.
استاد نپذیرفت و گفت: برو یک سال بعد بیا!

سال بعد، بازهم استاد خطی روی شن ها کشید و از مرد خواست آن را کوتاه کند. مرد این بار گفت: نمی دانم!
و از استاد خواهش کرد تا پاسخ را بگوید.
استاد، خطی بلند کنار آن خط کشید و گفت: حالا کوتاه شد!


این حکایت ذن ، یکی از رموز فرهنگ ژاپنی ها را در مسیر پیشرفت نشان می دهد:

نیازی به دشمنی و درگیری با دیگران نیست. با رشد و پیشرفت تو، دیگران خود به خود شکست می خورند.
به دیگران کاری نداشته باش. کار خودت را درست انجام بده.
با کوتاه کردن دیگران ما بلند نمی شویم و برعکس بازتاب رفتار ما باعث کوتاهی مان می شود.


ممکن است خوشتان بیاید: “هایکو و استاد ذن باشو، قدردانی از لحظه گذرای حال در مکتب ذن (کلیپ تصویری)

همچنین می توانید نگاه کنید به : “پنج کوانِ ذِن که ذهن شما را باز می‌کند

نوشته‌های مشابه

35 دیدگاه

  1. با سپاس.
    همیشه اینجور داستانها مرا وادار به تفکر می کند همه در ظاهر با ان موافق هستیم ولی در عمل ذهن و تفکر ما به شکلی دیگر شرطی شده است متصورم عمق این داستان به نکته شگفت اوری اشاره دارد که فرهنگ رسمی ما , پارادوکس یا متضاد ان است.
    داستان به سادگی می گوید موفقیت تو در گروی موفقیت دیگران است به عبارتی کمکی که من برای موفقیت دیگران بدون هیچ پیش شرطی, متحمل شوم بازگشتی به مراتب فراوانتر در زندگی من دارد. این شگفتی داستان است که تو از وقت و. .. در مسیر موفقیت مادی و معنوی دیگران, گذر کنی و انوقت در زندگی تو اتفاقاتی بیافتد که نه تنها ارامش بلکه موفقیت های مالی را در پی داشته باشد این مورد با تجربه قابل به یقین می شود چون از کودکی آموخته ام که همه دشمن من هستند به گذشته خود رجوع کنید تا بحال این جمله را نشندید که: تو ( من) کمی از پسر خاله و پسر عمه خویش و… یاد بگیر انها چه پیشرفتی در درس, زندگی, کار و… فلان دارند ولی تو همان دسته گلی بودی که هستی.
    …و بعد روز من اغاز می شد با دشمنی و رنجش و کینه از دیگران, نتیجه اینکه من از شکل و ظاهر تا… شهر و کشورم متنفر شوم و مدام دنبال خوشبختی باشم که با دیدگاه و جهان بینی من همیشه به یک اینده نا معلوم موکول می شد. جنگ جنگ من هر روزه با خودم و دیگران شروع می شد ولی از پیروزی خبری نبود نمیدانم این چرخه نامیمون چند قرن عمر دارد تا به ما رسیده است ولی شادی, ارامش, صلح, عشق, خوشبختی و… پشت این دیدگاه و عینکی که من از ورای ان به خودم, دیگران و جهان می نگرم درمانده و مایوس و نگران در انتظار است توهمی که به حقیقت که هیچ, حتا به فهمی از واقعیت درون و بیرون ختم نخواهد شد و من هنوز منتظرم…
    جام جم و خوشبختی و تمام پرسشهای من, پاسخی در درون من دارد باید اگاه شوم…

  2. باسلام.من این مطلب رو مدتی قبل در راستمرد خواندم.روی من خیلی تاثیرگذاشت..درفرهنگ ایرانی هم ضرب المثل هایی با این مفهوم داریم یا دراشعارمولای روم وحافظ.بدون هیچ تعصبی اشعار بزرگان ادب ایران را دراین باب ملموس تر میدانم.بهر روی سپاس بابت این مطلب

  3. سلام…
    با اینکه خونده بودم ولی هربار همون جذابیت و زیبایی رو داره…
    هیچ چیز و هیچ کس نمیتونه انسان و آرزو ها و زندگیش رو محدود کنه بجز خودش… و اولین محدودیت حسادتها و دشمنی های کورکورانست…
    ممنون…

  4. سلام
    یک واقعیت زیبا و فراموش شده در داستان است. چرا با حسادت و کینه. از پیشرفت باز بمانیم با کمی سعی و تلاش می توان پیشرفت های بسیاری را رقم زد بدون تخریب دیگران یا کینه و حسادت و انتقام.

    واقعاً متن در خور توجهی بود.
    ??????????

  5. بسیار عالی بود .هم اکنون در بسیاری از کارها چون افراد به وظایف خود عمل نمیکنند یا ناقص انرا صورت میدهند. اگر کسی تنها فقط به وظایف خود عمل کند فرد برجسته و مفیدی معرفی میشود وبه عنوان شاخص تلقی میگردد در حالیکه او فقط وظایف محوله را انجام داده است وباید اینچنین نیز باشد اما چون دیگران کوتاهی میکنند او برتر میشود .اما انکسی که از وظایف خود فراتر رفته و انها را انجام میدهد در اصل برترین و بهترین است ولی مقیاسها که کوچک شود دیگر این افراد را پیدا نمیکنید.تشکر از مطلب زیبای راستمرد?

دیدگاهتان را بنویسید