ایگو
|

ایگوی روحی به چه معناست؟ تفاوت آن با ایگو و نفس در چیست؟

ایگوی روحی و تعریف جامع ایگو و نفس

ایگو

برای تعریف ایگوی روحی ابتدا بایستی تعریفی مناسب از ایگوی معمول ارائه دهیم. ساده‌ترین و شاید سرراست‌ترین تعریف از ایگو می‌تواند این باشد: من! سوژه‌ای که فکر می‌کند و آگاه است! من، با تمام منحصر به‌ فرد بودنم و آنچه به وجودم و خودم می‌گویم! بنابراین ایگو ازنظر تقدم، قبل از اعمال و افکار ما قرار می‌گیرد.

این ایگوی روحی و نفس شماست که منبع نظرات شخصی شماست؛ درواقع منحصر به‌ فرد بودن و شخصی بودن نظرات و برداشت‌های شما از موقعیت‌های مختلف و به دنبال آن رفتاری که انجام می‌دهید حاصل نمایان شدن ایگوی شماست. پس باوجود ایگو، شما می‌توانید بگویید: این من هستم با تمام ویژگی‌هایم و از دیگران و اطرافیان جدا و متفاوت هستم.

اما آیا می‌توان ایگو را هم‌زمان به معنای شاخص منحصر به‌ فرد بودن و جداکننده یک فرد از دیگری محسوب کرد؟
آیا ایگو معیار مناسبی برای ایجاد تمایز میان انسان‌ها و تشخیص منحصربه‌فرد بودن هرکدام از آن‌ها هست؟


هم اکنون بخوانید: “ایگو را بیشتر بشناسیم: آیا ایگو با چیزی که “خود” نام می نهیم متفاوت است؟


در این مقاله قصد نداریم به تعریف تاریخی این واژه و معانی خاص آن در مکاتب مختلف بپردازیم زیرا تعاریف ارائه‌ شده بسیار متنوع است. گروهی آن را کاملاً پذیرفته و بخش اصلی شخصیت فرد می‌شمارند، گروهی دیگر آن را سیال و در حال تغییر و قابل‌بازسازی معرفی می‌کنند و در نهایت تلاش بخشی از مکاتب، از بین بردن تمامیت این مفهوم است؛ اما چیزی که تمام مکاتب بر سر آن توافق دارند وجود ایگوست.


ایگوی روحی

آنچه در این مقاله قصد داریم به بررسی و توضیح آن بپردازیم مفهومی به نام ایگوی روحی (Ego spirituelle) است. ایگوی روحیاین مفهوم اشاره به خود مفهوم ایگو دارد اما به دلیل تعریف و نقطه نظر متفاوتی که دارد، مفهوم ایگو را قابل فهم تر می کند.

بر اساس دیدگاه ایگوی روحی ، منیت، چیزی جز یک تصور و عقیده یا خیال نیست. درواقع من یا ادراک من به‌عنوان یک شخص منحصر به‌ فرد از طریق ایگو چیزی جز برداشت و احساسی دست‌ دوم و ناقص از حس بودن واقعی و داشتن واقعی نیست. ایگوی شما همان دیوار و مانع شماست که تعریفی توهمی و نامناسب از خود واقعی شما ارائه می‌دهد.

از نقطه‌ نظر ایگوی روحی ، ایگو چیزی نیست که وجود مستقل و به ذاتی داشته باشد بلکه فرایندی است که در هر لحظه در حال شکل‌ گیری است و با حرکت و جنبش و ساخته‌ شدن لحظه‌ به‌ لحظهٔ خود به شما احساس فردیت را القا می‌کند. به همین دلیل است که می‌گویند «ایگو از وجود خود خالی است»؛ یعنی ایگو یا نفس وجود ندارد مگر در وابستگی‌ای که به عوامل تشکیل‌دهنده‌اش دارد. وجود ایگوی روحی همواره وابسته به چیزی است!


مقاله پیشنهادی راستمرد: “منیت چیست؟ آیا واقعا چنین چیزی وجود دارد؟


ایگوی روحی یا نفس را می‌توان تجمع چیزهایی دانست که خانواده، جامعه، فرهنگ، سیستم آموزشی و… که در آن بزرگ‌ شده‌ایم؛ به ما آموخته‌اند. نفس ما همان نرم‌افزاری است که در رایانه ما نصب‌شده و ما آن را یا خود رایانه اشتباه گرفته‌ایم. باید یاد بگیریم که این نرم‌افزار کل سیستم‌عامل رایانه را کنترل نمی‌کند زیرا اصلاً چنین وظیفه‌ای ندارد!

متأسفانه، در اکثر موارد آنچه ما ادعا می‌کنیم هستیم برگرفته از ایگو و نفس ماست. خود واقعی ما معمولاً به‌طور طبیعی، خودبه‌خود و بی‌واسطه، بدون نیاز به تأیید یا جلب‌توجه خودش را بیان می‌کند؛ اما نفس به هنگام ابراز در حال توجیه خود است، از انتقاد بیزار است و تصویری متزلزل و ناکافی از خود ارائه می‌دهد.


پس ایگو یا نفس چیست؟ چطور ساخته می‌شود؟

می‌توان گفت ایگوی روحی یک واحد دوبخشی شامل سوژه-شی یا همان سوژه-ابژه است که مانند تمام واحدهای دوبخشی دیگر، ایگوی روحیهرکدام از بخش‌ها برای وجود نیاز به بخش دیگری دارد و فقط به‌ شرط حضور هر دو بخش است که ایگو معنا می‌یابد.

 این واحد دوگانه، یعنی ایگو، به آهستگی و در طی یک فرایند پویا و ادامه‌ دار که شامل شناخت و درک موقعیت‌ها و وضعیت‌ های گوناگون و کسب تجربه در لحظه است، ساخته می‌شود؛ بنابراین ایگو چیزی نیست که ناگهان و یک‌دفعه به وجود آمده باشد.

 ما، در بسیاری از مواقع شناختی که از طریق ایگو کسب می‌کنیم را با شناخت اصلی و حقیقی که مختص روح و روان است، یکی می‌پنداریم. درصورتی‌که باید بدانیم این شناخت‌ها متفاوت هستند. برای درک بهتر این موضوع چگونگی شکل‌گیری ایگو را بیشتر بررسی می‌کنیم.


مقاله مرتبط: “۹ راهکار ساده که میتواند ” منیت ” شما را کاهش دهد


۱. در وهلهٔ اول فرض کنیم من (یک سوژه) وسیله‌ای را به قصد شناخت در دست می‌گیرم (ابژه یا شئ)، به اطرافم نگاه می‌کنم تا موقعیت را درک کنم یا رابطه‌ای با اطرافیانم برقرار می‌کنم، تمام این چیزهایی که خارج از من یا سوژه، وجود دارند را شی‌ء یا ابژه می‌نامیم.

۲. سپس باید توجه داشته باشیم که من آنچه فرهنگ، جامعه، والدین، مدرسه و… از قبل به من آموخته‌اند را به‌ عنوان منبعی برای درک و فهم شرایط اطرافم به‌ حساب می‌آورم و برای تحلیل موقعیت خودم از این منبع کمک می‌گیرم.

۳. در طی این فرایند، من خودم را هم به‌ عنوان یک فرد که این شرایط را تجربه می‌کند، درک می‌کنم؛ یعنی من یا ایگوی روحی منی که در حال تصور و تجربه اطرافم هستم قبل از درک اطرافم؛ خودم را به‌عنوان یک فردی که در حال کسب تجربه از محیط است، به‌حساب می‌آورم؛ یعنی با شناخت اطرافم در حال اثبات وجود خودم به خودم هم هستم.

۴. بنابراین، من در هرلحظه در حال بررسی تجربیات قبلی‌ ام، تطابق آن‌ ها با شرایط جدید و انجام قضاوت‌ های تازه هستم تا بتوانم موقعیت بعدی را تجزیه‌ و تحلیل کنم و نتیجه‌ گیری کنم!


مقاله مرتبط: “ترک قضاوت و تبدیل شدن به یک مشاهده گر


این لحظات پشت سرهم و بی‌ وقفه می‌گذرند و من حس می‌کنم که این شناخت روان و در حال گذر و قطعی است. اما درواقع این ایگوی روحی من است که هرلحظه در حال تجزیه‌ و تحلیل رابطه سوژه و ابژه است و به من حس وجود می‌دهد و این درک را در من به وجود می‌آورد که زندگی پیوسته است و لحظه‌ها به هم وصل هستند و انفصالی وجود ندارد.

این شرایط مانند وقتی است که شما در حال مشاهده یک فیلم سینمایی باشید. شما فکر می‌کنید که همه‌چیز در فیلم در حال گذر و جنبش است، شما حس امتداد یا دنباله‌ دار بودن را درک می‌کنید؛ اما واقعیت چیز دیگری است. ما می‌دانیم که این حس امتداد به دلیل سریع رد شدن ۲۴ فریم عکس در هر ثانیه است. پس فیلمی که در حال دیدن آن هستیم چیزی جز پشت سر هم قرار گرفتن تعداد زیادی عکس نیست.

ایگوی روحی هم همین توهم را برای شما ایجاد کرده است. شما فکر می‌کنید که شخصیت تان مستقل و منحصر به‌ فرد است. نام و هویتی مشخص و جایگاه ویژه‌ای دارید اما درواقع این‌طور نیست. بلکه شما با توجه به آنچه محیط از قبل به شما آموزش داده در حال قضاوت و تحلیل لحظهٔ پیش رویتان هستید. محیط (خانواده، جامعه، سنت، عرف و…) حتی ممکن است شیوهٔ آنالیز و تجزیه‌وتحلیل کردن را هم به شما یاد داده باشد. در این حالت شما در دورترین موقعیت از خود واقعی‌تان قرارگرفته‌اید.


آیا باید ایگو را از بین برد؟

برداشت اشتباه از مفهوم ایگو باعث می‌شود که آن را مانند یک دشمن ببینیم. آیا چیزی که یک توهم است می‌تواند دشمن ما باشد؟

خیر!

پس بهترین راه شاید این باشد که توهمی بودن و غیرواقعی بودنش را به رسمیت بشناسیم.

در جنگی که با ایگو را می‌اندازید اگر خود واقعی‌تان را نشناخته باشید چگونه می‌خواهید با یک توهم مبارزه کنید؟ مثل این می‌ماند که بخواهید سایه خودتان را از بین ببرید. هر چه بیشتر تلاش کنید ایگو را از بین ببرید، قوی‌تر می‌شود.

بنابراین قرار نیست وارد جنگی بی‌انتها و طاقت‌فرسا شویم. بلکه باید با خودمان آشتی‌کنیم و ایگو را با تمام امیال و خواسته‌هایش بپذیریم. این پذیرش به ما امکان همکاری و درک بهتر و درنهایت غلبه کردن بر ایگو و شکوفایی خود واقعی‌مان را می‌دهد.


https://www.lalanguefrancaise.com/dictionnaire/definition/ego

https://www.meditationfrance.com/spirituel/ego.htm


نوشته‌های مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید