۱۰ رویایی که تاریخ بشریت را متحول کرد_قسمت دوم

اینها ۱۰ تا از رویاهای شگفت انگیز دانشمندان، نویسندگان، موسیقی دانان، ریاضیدانان و مخترعانی هستند که سیر تاریخ بشریت را به طور کلی تغییر دادند.

قسمت اول این مقاله را از اینجا بخوانید: ” ۱۰ رویایی که تاریخ بشریت را متحول کرد_قسمت اول”


همین حالا بخوانید: “علم عرفانی/ ۶ دفعه ای که رویا و عرفان ، مسیر علم را تغییر دادند.


۶. سرینیواسا رامانوجان: مردی که ابدیت را میشناخت

نابغه ریاضیات، کمک های بسیار اساسی ای به تئوری بررسی اعداد، فرآیندهای مستتر، کسر های ادامه دار و مجموعه های نا محدود کرد و بیش از ۳۰۰۰ نظریه ریاضیاتی را در طول عمرش به اثبات رساند. رامانوجان بیان کرد که بینش و الهامی که راجع به کارهایش به دست می‌آورد، در بسیاری از مواقع از طریق رویاهایش بود.

رامانوجان گفت که در طول زندگی اش، هر بار یک الهه هندو را می دید که به ناماکال مشهور بود. این الهه هندو به او فرمول های ریاضیاتی بسیار پیچیده ای را ارائه می کرد که او پس از بیداری می توانست آنها را بررسی و اثبات کند. یکی از این مثال ها، مجموعه بی نهایت برای عدد پی بود:

رامانوجان یکی از این رویاهای الهام بخش ریاضیاتی اش را اینگونه تعریف می کند:

“در حالی که خواب بودم تجربه بسیار عجیبی داشتم. یک صفحه قرمز متشکل از خون وجود داشت و در حال مشاهده ی آن بودم که ناگهان یک دست شروع به نوشتن روی صفحه کرد. تمام توجه خود را متمرکز کردم روی آن؛ آن دست تعدادی نتیجه نوشت در قالب انتگرالهای محذوف. این فرمول ها در ذهن من ماندگار شدند و به محض آنکه بیدار شدم آنها را به صورت نوشته در آوردم…”


مقاله مرتبط: “به کدام جهت بخوابیم؟ نکاتی برای بهتر بیدار شدن از خواب!


یک داستان شگفت انگیز راجع به این رویابین نیرومند وجود دارد. درباره زندگی رامانوجان، نابغه خودساخته ریاضیات از هند و اینکه اون چگونه نظریه‌های خارق العاده اش را شکل داد.

از معابد و قسمت های فقیرنشین شهر مادراس، تا دادگاه ها و کلیساهای دانشگاه کمبریج، این یک داستان باورنکردنی است که بیان می‌کند رامانوجان چگونه از یک فرد ضعیف در خانواده ای تنگ دست تبدیل می‌شود به یکی از بزرگترین نوابغ قرن بیستم. نام این کتاب : ‘A life of the genius ramanujan’


مقاله مرتبط: “۳ تکنیک عملی برای به خاطر آوردن خواب ها و رویاها


۷. رابرت لوییس استیوِنسون: یک داستان جالب هولناک

در سال ۱۸۸۶، استیونسون رویایی دید، تشکیل شده از سه بخش، که بعدها موجب خلق رمان هیجانی-فانتزی ‘مورد عجیب دکتر جِکیل و آقای هاید’ شد.

استیونسون، مردی بود که بیشتر عمرش به بیماری گذشت و تنها دلیلی که مینوشت، تامین خانواده اش بود. تا اینکه ایده جِکیل و هاید به ذهنش رسید. رابرت گفت:

“به مدت دو روز به شدت تلاش کردم و به مغزم فشار آوردم تا هر نوع داستانی به ذهنم برسد. و در شب دوم یک صحنه نمایش را در رویا دیدم. و بعداً یک صحنه دیگر که به دو بخش تقسیم شده بود و در آن، هاید که به خاطر جرمی تحت تعقیب بود، باروت را برداشت و در حالی که دنبال میشد دچار تحول شد.”

در حالی که داشت از یک خونریزی، روی تختخواب اش بهبود می یافت، فَنی استیوِنسون (همسر او) فریادهایش را که ناشی از یک کابوس بودند شنید و به سرعت بیدار شد و رابرت شکایت کرد که :“چرا مرا بیدار کردی؟ داشتم رویای یک داستان جالب هولناک را می‌دیدم”

فَنی بعدها فهمید که همسرش را در صحنه اول دگرگونی (یکی از وقایع داخل داستان) بیدار کرده بود. روز بعد رابرت شروع کرد به نوشتن رویایش و سه روز بعد یک پیش‌نویس سی هزار کلمه ای نوشته بود. اما وقتی فَنی تشخیص داد که آن رویا یک حکایت بوده (و باید به شکل دیگری نوشته شود)، رابرت پیش نویسش را به سمت آتش پرتاب کرد و کارش را از سر گرفت.


مقاله مرتبط: “7 دلیل برای توجه کردن به رویاها


سپس به مدت سه روز، رابرت روی تخت خوابش نشسته بود و مشغول نوشتن بود و توسط کاغذهای مچاله شده زیادی محاصره شده بود و سرانجام توانست پیش نویس نهایی را آماده کند. او توانست در شش روز، ۶۴ هزار کلمه بنویسد که در دوران او، بدون وجود کامپیوتر و دستگاه تایپ، نوعی معجزه به حساب می آمد.

فرزند خوانده او، لوید آزبورن، راجع به این داستان شگفت انگیز اینگونه مینویسد:

“به نظر من تا به حال شاهکار ادبی ای به این شکل، قبل از نوشته دکترجکیل وجود نداشته است. انگار همین دیروز بود که بیمار شده بود. لوئیس درحالیکه تب داشت به طبقه پایین آمد و حدوداً نصف داستان را با صدای بلند خواند و سپس درحالیکه ما همگی متعجب بودیم، دوباره از ما دور و مشغول نوشتن شد. فکر می‌کنم که اولین پیش‌نویس او بیشتر از سه روز طول نکشید.”

موفقیت کتاب او معجزه آسا بود. تا به امروز، عبارت جِکیل و هاید جزئی از زبان ما باقی مانده است، اصطلاحی که اشاره به کسی دارد که دارای دوشخصیت متفاوت است و همواره میان شخصیت نیکو و شخصیت شرورش سرگردان است.

این داستان حتی الهام بخش فیلم های مدرن امروزی نیز بوده است. مانند شخصیت بردلی کوپر در فیلم ‘نامحدود’ که در آن، یک نویسنده عادی تبدیل میشود به ورژنی بی نقص از خودش.


مقاله مرتبط: “فواید خارق العاده خوابیدن در تاریکی _ اسرار ذهن خود را بشناسید!


۸.اوتو لویی: تحریکات عصبی

اوتو لویی یک داروشناس آلمانی بود که اکتشاف او یعنی استیل کولین (که بر حسب تصادف انتقال دهنده ای عصبی است که باعث تقویت رویابینی می‌شود) به روش های درمان پیشرفته پزشکی کمک بزرگی کرد. این اکتشاف او باعث شد که ۱۳ سال بعد برنده جایزه نوبل شود. البته شهرت او تنها به خاطر خود اکتشاف نیست، بلکه روش هایی که از آن ها برای رسیدن به این اکتشاف استفاده کرده است نیز کمک بزرگی به مشهور شدن او کردند.

در سال ۱۹۲۱، لویی رویای یک آزمایش علمی را دید که یک بار برای همیشه اثبات می کرد که انتقال تحریکات عصبی یک واکنش شیمیایی است و نه الکتریکی. او بیدار شد و رویای خود را با عجله نوشت و به تختخواب خود برگشت. صبح روز بعد او با هیجان زیاد بیدار شد تا این آزمایش را انجام دهد اما با دیدن نوشته های خود وحشت کرد زیرا نمی توانست خط خود را بخواند. طبق گفته او، آن روز، در حالی که تلاش می کرد تا رویای خود به یاد آورد اما نمی‌توانست، طولانی ترین روز زندگی او بوده است. البته شب بعدی دوباره همان رویا را دید و پس از بیداری مستقیم به سمت آزمایشگاه خود رفت تا نظریه ی خود را اثبات کند که باعث شد برنده جایزه نوبل شود و شیمیایی بودن فرآیند انتقال تحریکات عصبی را اثبات میکرد.


مقاله مرتبط: “بیدار شدن از خواب در ساعاتی مشخص از شب ، چه پیامهایی دارد؟


۹. آگِست کِکُله: رویای اوروبوروس (ماری که در حال خوردن دم خود است)

یک شیمیدان مشهور آلمانی، آگِست کِکُله رویایی دید درباره ساختار مولکولی بنزن که برخلاف دیگر ترکیب های شیمیایی، یک ساختار دایره وار داشت به جای ساختاری خطی.

این درک جدید از تمامی ترکیب های معطر، برای هر دو گروه شیمی خالص و شیمی کاربردی، بعد از سال ۱۸۶۵ آنقدر مهم بودند که جامعه شیمی آلمان به افتخار کِکُله، یک مراسم بزرگ قدردانی را ترتیب دادند که در آن، آگست رویایی که الهام بخش او در این موفقیت بود را تعریف کرد.

او گفت که شکل حلقه مانند مولکول بنزن را بعد از داشتن رویایی از یک مار که به دنبال دم خود بود کشف کرد که یک سمبل باستانی است که به اُرُبُرُس معروف است:

“نشسته بودم و در حال نوشتن در دفترچه ام بودم اما پیشرفتی در کارم حاصل نمی شد. فکرم جای دیگر بود؛ صندلی را به سوی آتش کردم و به آن خیره شدم.

“دوباره اتم‌ها داشتند در مقابل چشمانم جمع می شدند. این بار گروه‌های کوچک‌تر، به طور کمرنگ در پس‌زمینه ظاهر میشدند. چشمان ذهنی ام، که از تصاویر مکرر این نوع پر شده بود، اکنون می‌توانست ساختارها و الگوهای بزرگتر و گوناگون تری را از چند جهت تشخیص دهد: ردیف‌های بلند، گاهی بسیار نزدیک به هم و با حرکتی مار مانند پیچ ‌و تاب می‌خوردند.

اما دقت کنید! این دیگر چه بود؟ یکی از مارها دم خودش را گرفته بود و این شکل در مقابل چشمانم به حالت مسخره‌ای می چرخید. گویی با درخششی از رعد و برق از خواب پریدم؛ و این بار باقی شب را به کار کردن روی نظریه ام گذراندم.”


کلیپ پینشنهادی راستمرد: “چرا اگر با روانشناسی تحلیلی یونگ آشنا نیستی، نصف عمرت بر فناست؟! + فیلم عقل در رویا (دوبله فارسی)


۱۰. فِرِدریک بَنتینگ: پیشرفت های دارویی

پس از درگذشت مادرش بر اثر دیابت، فردریک بَنتینگ مشتاق شد تا درمانی پیدا کند. سرانجام او بهترین راه حل ممکن را یافت: درمانی که توسط تزریقات انسولین انجام می شد که در اصل یک درمان حقیقی نبود، اما حداقل طول عمر بیماران دیابتی را به مقدار بسیار قابل توجهی افزایش میداد. این اکتشاف او را زمانی که تنها ۳۲ سال داشت برنده جایزه نوبل پزشکی کرد.

اگرچه او دانش کمی درباره دیابت و تحقیقات بالینی داشت، دانش بی همتای او درباره جراحی، ترکیب شده با دانش دستیار او (چارلز) درباره دیابت، باعث تشکیل تیمی ایده‌آل برای تحقیقات شد. در حالی که آنها درجستجوی دلیل به خصوص دیابت بودند، بنتینگ رویایی داشت که به او گفته شد که با استفاده از جراحی، لوزالمعده یک سگ دیابتی را مسدود کند تا از گسترش دیابت جلوگیری کند. او این کار را انجام داد و تعادلی میان شکر و انسولین کشف کرد.


همین حالا از راستمرد دریافت نمایید: “فایل صوتی خودهیپنوتیزم برای رفع بی خوابی (همراه موسیقی زمینه ۴۳۲هرتز)


این موفقیت باعث ایجاد رویایی دیگر شد که به او نشان داد تا انسولین را به عنوان یک دارو توسعه دهد تا این وضعیت بیمارگونه را بهبود ببخشد.

بنتین تا سال ۱۹۲۳ نخستین و موفق ترین پروفسور تحقیقات پزشکی نام داده شد، او مشهور ترین انسان در کشورش بود. او نامه ها و هدایای بسیاری را از صدها بیمار دیابتی از سراسر دنیا دریافت کرد و از آن زمان، انسولین زندگی میلیونها انسان را نجات داده و یا متحول کرده است.


منبع: www.world-of-lucid-dreaming.com


هم اکنون از راستمرد دریافت کنید:

https://rastmard.com/%d9%81%d8%a7%db%8c%d9%84-%d8%b5%d9%88%d8%aa%db%8c-%d8%b3%d8%a7%d8%a8%d9%84%db%8c%d9%85%db%8c%d9%86%d8%a7%d9%84-%d8%b1%d9%88%db%8c%d8%a7%d8%a8%db%8c%d9%86%db%8c-%d8%b4%d9%81%d8%a7%d9%81-210-%d8%a7/

نوشته‌های مشابه

10 دیدگاه

    1. این مورد رو کسی تاحالا نتونسته ثابت کنه که آیا همچین رویاهای الهامبخشی از ناخود آگاه نشات میگیرن(مثلا بخاطر فکر مداوم راجع به چیزی و اینکه ناخود آگاه با وصل کردن تمام نقاط و اطلاعات بهم دیگه، یه راه حلی نشون میده که خودآگاه قادر نبوده) یا واقعا توسط یه نیرو یا موجود والاتر به انسان میرسن

      1. الهامات از طریق راهنمایان معنوی بهمون انتقال داده میشن به شرطی که قدرت دریافت الهامات رو یا داشته باشی یا با تمرین پیداش کنی،هرگز با فکر مداوم ذهن نمیتونه بهت الهامات ببخشه،مقاومت در برابر نیروهای معنوی باعث میشه اون نیروها ازمون گرفته بشن و ممکنه دیگه هرگز بهمون دوباره داده نشن

دیدگاهتان را بنویسید