چگونه بدانیم که عمل ما حقیقی است؟
نظم حقیقی
دنیای ما مانند یک واحد است که در آن همه چیز باهم هماهنگ است و قوانینی نانوشته و بی نقص بر آن حکومت میکند. این واحد عظیم ضرباهنگ مخصوص به خود را دارد و ما (اگر بخواهیم) میتوانیم خود را با ریتم دنیا هماهنگ کنیم و به دنبال خود حقیقی مان باشیم. این نیروی عظیم حاکم با خیرخواهی اجازه میدهد که از او جدا شویم، تجربیات شخصی خود را بدست بیاوریم و هنگامی که به راستی دریافتیم که او منبع هر اصل و هر حقیقتی است به او بازگردیم. اگر از اصل خود جدا شویم، هرج و مرج عظیمی را به وجود میآوریم و بی شک از آن رنج خواهیم برد. حتی اگر روزی برسد که بتوانیم در آن هرج و مرج حداقل نظمی ایجاد کنیم باز هم یک حس ناکامی و ناتمامی در ما باقی میماند که به دلیل بریدن از این منبع است.
در این حالت دو راه در پیش رو خواهیم داشت: به تنهایی و بدون کمک گرفتن از نیروی عظیم هستی به راه خود برویم و به احتمال بسیار زیاد سر از ناکجا آباد در بیاوریم و یا اینکه اجازه دهیم نفس ما از بین برود و دم الهی ما را هدایت کند. زمانی که ما خود را وقف هدف حقیقیمان کنیم و نه این ایگویی (نفسی) که در حال حاضر ما را هدایت میکند در طرح الهی شرکت کرده ایم.
عمل حقیقی
عمل حقیقی، عملی است که خود جوش انجام شود. مانند یک درخشش و جرقه! این کارها به طرز شگفت آوری صحیح، دقیق و مناسب هستند. این عمل از عمق وجود شما نشات می گیرد. ظهور خالصی از منبع الهی است. عمل حقیقی میوهی تلاش ارادی یا نتیجهی یک آنالیز دقیق نیست. برای انجام آن نیازبه تهیه و تدارک و کمک گرفتن از تجربه نیست.
عمل حقیقی بزرگداشت زندگی است.
عمل حقیقی با نوعی جدا سازی همراه است. بدون ایگو (نفس)، هیچکس در فکر نتیجه کار خود یا تصاحب چیزی نیست. بنابراین عملی که عکس العمل کار پیشین خود نباشد دارای استقلال است. بدون پیشینه، عمل به مقتضیات لحظه پاسخ میدهد و با فشار ایگو (نفس) که به دنبال پاسخ گویی و جبران است، محصور نمیشود.
عمل حقیقی که با عشق وسعت مییابد و همچنین آن را در دنیا انتشار میدهد. آن واسطهای میان خالق و مخلوق است. عمل حقیقی شما را به سوی الوهیت هدایت میکند. این عمل نتیجهی عدم قطعیت یا انگیزههای گوناگون و مشکلات روانی نیست بلکه از وحدت برمیخیزد. این انرژی قلب است در مقابل انرژی ذهنی که متأسفانه امروزه بسیار رایج شده است.
همانطور که گفتیم انگیزهی عمل حقیقی زنده و پویا و مانند درخشش است. یک جرقه در اکنون و اینجاست. ادراکی مستقیم همراه با یقین و عاری از نگرانیهای آینده و کاملاً مطابق وضعیت موجود است. این عمل هدیهی عشق جهانی است و همه را در برمیگیرد. ریشه در جبران خوبی و یا دوری از بدی ندارد. این انگیزش وابسته به زمان نیست و با تازگی، طبیعی و خودبهخود بودنش شناخته میشود.
عمل حقیقی نتیجه ی بینش صحیح است.
من زمانی که میبینم کاری باید انجام شود، آن را انجام میدهم. اگر کسی به من نیاز دارد به او کمک میکنم. انجام دادن اعمالی که جلوی من ظاهر میشوند برای من کاری طبیعی است و خود را به آنها مشغول میکنم. نفس تنبل یا حساب گر من میل دارد از زیر این دعوتهای زندگی شانه خالی کند. اما من با ایستادگی و مقاومت راه خود را ادامه می دهم.
عمل از ایگو زاده میشود.
عملی که بر خواسته از ایگو (نفس) است کاری نا بهجا یا نامناسب نیست، بلکه مسیر صحیح را گمکرده است. عملی که از ایگو (نفس) برمیخیزد در غم وسعت مییابد و دربرگیرنده و حامل ناامیدی است. دوگانگیای بین منبع اصلی آفرینش و ایگو وجود ندارد. منبع میآفریند و ایگو آن را حمل میکند و ادامه میدهد. به عنوان یک خالق کوچک شما این توانایی را دارید و باید سعی کنید که نسبت به منبع کوچکی که در اختیاردارید محتاط و مراقب باشید. زیرا که درهرحال این شما هستید که مسئول اعمال خود خواهید بود.
نفس بر اساس نیاز رسیدن به یک هدف در آینده کار میکند. خواستن و نفس جداییناپذیرند. خواهش موتور هویت شخصی شماست و این ویژگی را دارد که به شما امکان تغییر و ظهور وجود اصلیتان را میدهد.
بحرانها، تراژدیها و درد هرکدام جایگاه خود را درام الهی دارند. پشت ظاهر آشفتهی انسانی عشقی بیقیدوشرط قرار دارد که پرده از این راز برمیدارد: انسان باید به حد اعلای تواناییهای خود برسد تا بتواند خود را کاملاً وقف خدمت به این نیروی الهی کند.
مقاله مرتبط: “ایگو را بیشتر بشناسیم: آیا ایگو با چیزی که “خود” نام می نهیم متفاوت است؟“
نفس نا آگاه مانند یک جداشده زندگی میکند و کارهایش را با مدیریت خودش و بهتنهایی انجام میدهد. در دنیای تنهایی خود محصور شده است و همهی تلاش خود را میکند تا به اندکی خوشبختی دست پیدا کند. تلاش میکند تا از زندانی که او را در مقابل دنیای بیرون حفاظت میکند فرار کند. او جداشده و تنها مانده در کنج عزلت خویش، به روشهای شخصی خودش برای زنده ماندن و ادامه دادن تکیه میکند. همهی سعی خود را به کار میبرد تا بتواند کمی از بدی بکاهد ولی او نمیداند که زجرش به خاطر بریدن از منبع والاست.
نفس میل شدیدی دارد که مفاهیمی همچون سود را به عمل حقیقی بچسباند و اگر نتواند این کار را وارد بخش تصمیمگیری کند سعی میکند آن را در پیشبینی نتیجه بگنجاند. بهاینترتیب نفس می خواهد کار را مطابق میلش کند یا به نوعی خود را با یک نتیجه مناسب تشویق کند و یا حداقل از نتیجهای که مطابق میلش نیست دوری کند.
در طول روز ما باید در مقابل رفتارهای گوناگونی مانند نوشیدن، خوردن، خشمگین بودن یا منفعل بودن واکنش نشان دهیم اما عملی که در لحظهی اکنون و اینجا انجام نشود عملی تهی است و عملی که از محتویاتش تهی باشد، غیرارادی و عاری از زندگی است. عمل اتوماتیک از هر الهامی تهی است و مانند عملی مکانیکی خود را بروز می دهد.
مقاله مرتبط: “۴ تکنیک حضور در لحظه که باید از همین امروز به کار بگیرید“
زندگی کردن بدون هدف کوچک و بی ارزش و همراه با عمل حقیقی یعنی زندگی در لحظه. یعنی یک زندگی زیسته در موهبتهای الهی و همراهی همیشگی و عشق. عشق حساب و کتاب نمیشناسد و رایگان و بیمنت خود را در اختیار همه میگذارد. عمل و سخنی که از قلب برمیآید، بدون قصد و غرض قبلی و بینیاز از چشمداشت است. حضورش نهتنها سنگینی و فشار نیست بلکه همواره نوعی دعوت است به احترام و همراهی.
عمل حقیقی چیزی خارقالعاده و استثنایی نیست، بلکه یک جواب صحیح و خودجوش به آنچه وجود دارد، است. فعلی خلاقانه و آزاد از هر نوع وابستگی است که در لحظه ظاهر میشود و در همان لحظه هم میمیرد.
برگرفته از کتاب: Chemin d’éveil
نویسنده: Claudette Vidal
منبع: http://www.meditationquebec.com/magazine/archives/vidal-actionjuste.htm
👍👍
فقط باید در حال زندگی کنیم
ما خودمون مرز رو درست میکنیم
درود و سپاس
در عین سادگی پیچیده است
بسیار خوب
عالی
عالی
با عشق و آرامش. ♥
واقعا در لحظه زندگی کردن تمرین میخواد…
واقعاجالب بود استفاده کردم
خلاصه کلام این مقاله “عشق حساب و کتاب نمیشناسد و رایگان و بی منت خود را در اختیار همه میگذارد” جمله ی پرنغزی بود
👍👍
با تشکر فراوان. عمل حقیقی بر اساس عشق شکل می گیرد و بر مبنای حقیقت توسعه می یابد. بطور قطع این شکل عمل کردن, ویژگی خاصی می خواهد بدور از نفس حیله گر که همیشه در حال تعبیر “خوشبختی” من, در وادی سراب و توهم است. از موارد ضروری می توان به هوشیاری و پذیرش در لحظه, اشاره داشت.
ممنونم .. پس با زندگی کردن در لحظه میشه گفت به هیچکس و هیچ چیز وابسته نمیشیم و خواسته هامون از سر نیاز نمیشه …
مرسی از مطلب خوبتون که از پایه های سلوک و خودشناسی هست
الهامات برخاسته از قلب انسان، تمام مرزها را میشکند و حقیقت را از مجاز جدا میکند .زیرا قلب است که کانون عشق و حقیقت بی پیرایه و صاف بدور از ناخالصیست و هر آنچه از این قلب خارج شود تماما عین حقیقت است .
متشکرم از مطلب زیباتون
عالی بود مرز بین عمل حقیقی وغیر واقعی خود درونی انسان است که به او اظهار میکند این عمل چقدر حقیقی ودرست بوده.