آیا رشد شخصی مانع رشد معنوی است؟
آیا رشد شخصی مانع رشد معنوی است؟
رشد فردی و شخصی در سایهٔ رویکردهای مختلف روانشناسی به انسان کمک میکند تا در زمینههای مختلف خانوادگی، حرفهای، اجتماعی و… عملکرد بهتری داشته باشد. در حیطهٔ فردی و شخصی روشهای متنوعی برای افزایش دانش، مهارت و مدیریت بهتر موقعیتهای استرسزا، بهبود مشکلات تمرکز و یا عدم عزتنفس وجود دارد که منجر به دستیابی آزادی، استقلال و افزایش خلاقیت و کیفیت روابط میشود. اگرچه این تکنیکها امکان شکوفا شدن استعدادهای شخصی را فراهم میکنند اما باعث تکامل و پیشرفت جوهره و ذات انسانی شما نمیشوند زیرا کسب تجربه در این حیطه باعث پیشرفت چندانی در بعد روحی و معنوی ما نمیشود.
برای درک بهتر این موضوع میتوان دوباره تفاوت میان رشد روحی، معنوی و شخصی را که در مقاله پیشین به آن پرداختهشده بود، موردبررسی قرار داد؛ اما این بار سعی داریم از زاویهٔ دیگری به این موضوع بپردازیم.
روح، جسم و روان
با توجه به اینکه انسان روحی است که برای مدت زمانی خاص در یک کالبد جسمانی وارد شده، میتوان دو جنبه از وجود او را بررسی کرد: روح او (که قابل تعالی است) و بدن او (که قابل حرکت، تولیدمثل و تضمینکننده بقای اوست) و بین این دو سطح، بخش روانی او (قابلیت داشتن افکار و احساسات) قرار دارد. رشد شخصی بخش جسم و روان را هدف قرار داده است اما حرکت در مسیر معنوی است که میتواند باعث رشد روح و جوهرهٔ اصیل انسانی شود.
بنابراین میتوان گفت انسان از بدو تولد دارای بدن فیزیکی، بخش روانی و روح است؛ اما بعد از آن چه اتفاقی میافتد؟ ما به کودک آموزش میدهیم! خانواده و بعد مدرسه، اجتماع و مذهب و… این آموزشها به او دانش و تواناییهای خاصی را منتقل میکنند اما درعین حال اصولی را نیز به او تحمیل میکنند که برای ادامهٔ تعلق به گروه اجتماعی، خانوادگی، کاری و…باید خود را با آنها منطبق کند. با گذر زمان، کودک تجربه های شاد یا ناخوشایندی را آگاهانه یا نا آگاهانه کسب میکند که او را کم کم مجبور میکنند که با محیطی که در آن قرار دارد، هماهنگ شود. او با پذیرفتن بعضی از این قوانین یا رد کردن بعضی دیگر، درنهایت شرایط را میپذیرد.
همهٔ ما نهایتاً محصول آن چیزی هستیم که دنیای بیرون در طول ۲۰، ۴۰ یا ۶۰ سال گذشته به ما تحمیل کرده و شخصیت ما را ساخته است. به یاد بیاوریم که کلمه شخصیت از واژهٔ لاتین پرسونا به معنای نقاب میآید. پس فراموش نکنیم که ما این ماسک نیستیم. این نقاب و توسعه آن در واقع همان توسعه رشد شخصی مانع رشد معنوی است.
مقاله مرتبط: “آرکی تایپ های برجسته ی یونگ_ خود، سایه، پرسونا، آنیما و آنیموس“
شاید نتوان به طور دقیق ادعا کرد که رشد شخصی مانع رشد معنوی است اما می توان گفت وقتی در مسیر رشد روحی و معنوی قرار نداریم، صرفا شخصیت ما در حال پیشرفت است. البته هر چه زندگی ما از نظر تجربیات روزمره غنیتر باشد شخصیت ما میتواند در محیطهای خانوادگی و حرفهای و… بهتر ادغام شود. تجربه و کسب مهارت باعث میشود افراد بیشتری را ملاقات کنیم و به همان میزان هم دانش بیشتری کسب کنیم، قویتر و کاملتر باشیم و به همین ترتیب در هماهنگی بیشتری با محیط قرار بگیریم.
این حوزه به افراد آسیب دیده در زندگی کمک میکند تا به آرامش، شادی، رفاه و…برسند اما باید از این موضوع آگاه باشیم که رشد و توسعهٔ فردی برای رسیدن به جوهره و ذات انسانی ما کافی نیست. البته نباید این امر را نادیده گرفت که بخش مثبت رشد و توسعهٔ شخصی میتواند به عنوان مادهٔ اولیهٔ رشد روحی و معنوی به ما کمک کند اما به شرط اینکه فرد قدم درراه تکامل و پیشرفت روح و روانش بگذارد، بیاموزد چگونه خود واقعیاش را از پشت نقاب شخصیتش آشکار کند و اجازه ندهد که رشد شخصی مانع رشد معنوی بشود.
مقاله پیشنهادی: “هدف راستین آفرینش انسان و جهان هستی چیست؟_قسمت آخر : چرا ما از بیداری خودداری می کنیم؟“
همانطور که گفتیم هر فرد در زندگیاش آموزشهایی میبیند که شخصیت او را میسازند؛ اما این تربیت و آموزش بر اساس انگیزهها، افکار و نگرشهای والدین و مربیان فرد ساختهشده است که درنهایت منجر به پرورش زنان و مردانی شرطی میشود و تأثیر خاصی بر عمق وجود فرد نمیگذارد. این تربیت بیرونی صرف و نوعی شرطی سازی است. اینگونه است که رشد شخصی مانع رشد معنوی می شود. ما برای کشف مجدد روح خود و تکامل معنوی نیاز به آموزش دیگری داریم و از آنجایی که تکامل معنوی تحت فشار شرطی شدن اتفاق نمیافتد، شرط اصلی این نوع آموزش آزادی است.
آزادی باعث می شود رشد شخصی مانع رشد معنوی نباشد بلکه راه را برای آن هموار سازد. نکتهٔ مهم دقیقاً در اینجاست. این آموزش ثانویه خودکار نیست و هر کس باید آزادانه تصمیم بگیرد که در این راه قدم بردارد. کسی که از این زندگی شخصیاش و چیزهایی که به دست آورده است، راضی است و به دنبال چیز بیشتری نیست یا کسی که نمیتواند یا نمیخواهد جوهره و ذات واقعی خود را بشناسد، در این مسیر قدم نخواهد گذاشت. این حالات وجود دارند و ما باید به آنها احترام بگذاریم. به همین دلیل است که میگویند مسیر معنوی برای همه نیست.
پیشنهاد راستمرد: “نشانه هایی که کائنات وقتی در مسیر نادرست هستیم برایمان می فرستد!“
اولین قدم آن است که آنچه محیط تا کنون به ما آموخته را پشت سر بگذاریم و شروع به پرورش افکار و نگرشهایی با ماهیتی متفاوت کنیم. امروزه، انسان در شرایط سخت و متناقضی قرار دارد. انواع گوناگون ماسکها و نقابها زندگی و سرنوشتش را میسازند: بدن فیزیکی، افکار، احساسات، زندگی خانوادگی و… او همهٔ اینها نیست اما خودش را مجموعهای از اینها میبیند.
برخی حتی فکر میکنند که این شخصیت ماست که میتواند تکامل بیابد و بیدار شود اما نه: شخصیت فقط میتواند چیزهای زمینی و مادی را به دست بیاورد. فراموش نکنید که حتی اگر به مسیر معنوی علاقهمند هم باشید ولی آن را بهدرستی درک نکرده باشید فقط در مسیرهای فرعی و نامناسب پرسه خواهید زد و رشد شخصی مانع رشد معنوی شما خواهد بود.
کلیپ مرتبط: “چرا مدرسه عمر و استعداد ما را تباه می کند؟!“
همان طور که در ابتدا گفتیم، روح محدود به مکان و زمان نیست بلکه در محدودهٔ زمین و زمان به صورت جوهره و ذات انسانی در او حلول میکند. این جوهره از طریق تجربیاتی که کسب کرده است به روح کمک میکند تا به تکامل برسد. این تکامل گاهی برای تفکر بشر غیر قابل دسترس و درک است به همین دلیل کسانی که با افکار خود به دنبال درک جهان هستی هستند هرگز دست از جستجو بر نمیدارند و هرگز نیز نمییابند. فقط کسانی که با روح در تماس هستند میتوانند بدون واسطه حقیقت موجود در جهان را درک کنند. دانشی که بدین طریق به دست میآید در اکثر موارد قابل تعبیر و تفسیر به کمک ابزار محدود فکر و عقل نیست و بسیار درونی است.
دوباره به شخصیتی برگردیم که به تدریج بر اساس تجربیات و آسیبهای زندگی روزمره ساخته شده است. این شخصیت یکپارچه نیست. گورجیف در کتاب راه چهارم میگوید:
“انسان در یک توهم جدی زندگی میکند. او فکر میکند فردی واحد است در حالی که چندگانه است. او بین تکانه های بدن فیزیکیاش (نیاز به حرف زدن، غذا خوردن، حرکت کردن و…)، روانش (میل به کسب درآمد بیشتر، داشتن یک ماشین بزرگتر، راضی کردن یا اغوا کردن دیگران و…) و روحش درگیر است. او بین آنچه میخواهد، آنچه انجام میدهد، آنچه میاندیشد و آنچه احساس میکند سرگردان است. این سرگردانی مربوط دیدگاه منکسر درونی شماست. شما دائماً بین تکههای متعدد شخصیت خود سرگردان هستید. این تکههای کوچک خود گاهی مثبت هستند مانند من کوچک سخاوتمند یا من کوچک دلسوز اما بقیه میتوانند منفی باشند مانند من کوچک حریص یا حسود و برخی دیگر چنان در توهمات مدفونشدهاند که آنها را به بخش ناخودآگاه راندهایم”.
“کتاب های پیشنهادی راستمرد“
لزوما رشد شخصی مانع رشد معنوی نیست اما تکامل معنوی ما الزاماً از طریق کشف اینکه من واقعاً چه و که هستم میگذرد. این امر به معنای دیدن واقعیت تکه تکه شدهٔ من است. تنها با مشاهده است که متوجه کثرت وجودیمان میشویم. میبینیم که این تکه ها هر لحظه پا بر صحنهٔ زندگی ما میگذارند، کنترل احساس و اعمال ما را در دست میگیرند و لحظهٔ بعد ناپدید میشوند و جایشان را به تکهٔ دیگری میدهند. این من های متعدد سعی میکنند خود را بر آنچه واقعاً هستیم، تحمیل کنند. تنها کسانی میتوانند در مسیر معنویت پیشروی کنند که با ذات خود در تماس باشند، بقیه فقط در حال پیروی از یک یا چندتکهٔ منیت شان باقی میمانند. تنها راه برای شناخت واقعی خود، مشاهده مستقیم خود و بخشهای مختلف درونمان است. ما باید یاد بگیریم چه چیزی را مشاهده کنیم و چگونه مشاهده کنیم.
هم اکنون به مطالعه ادامه دهید:
برگرفته از
Différence entre développement personnel et développement spirituel Part.1
با تشکر