باورهای محدودکننده چگونه زندگی ما را نابود می کنند؟
باورهای محدودکننده همان اعتقادات درونی هستند که ما را از انجام بسیاری از کارها باز می دارند. ما باور هایی را از دوران کودکی مان بدوش می کشیم. ما باورهایی را در مورد رسم و سنت های روزهای تعطیل و راه درست تا کردن یک ورق را در ذهنمان حمل میکنیم. با تماشای والدین، معلمین و دوستانمان یاد می گیریم که چگونه در جستجوی عشق و توجه برآییم. ما از آن ها یاد می گیریم که ساز و کار جهان چگونه است. محدودیت ها، بایدها و نبایدهای ما چیستند و این که چه آدمی هستیم. خوش برخورد، دلواپس، ساکت، اجتماعی، بی عرضه و یا قوی.
همه ما تصویری را که در کودکی از خودمان و برداشت های کودکانه مان ساخته ایم را روی دوشمان حمل میکنیم و وارد بزرگسالی می شویم. ما به شکل دادن کل زندگی مان حول محور همین باورهای محدودکننده مشغول می شویم و مرزهایی که در آغاز شکل گیری هویت مان ایجاد شده بودند را می پذیریم.
ما این باورهای محدودکننده را چه خوب و چه بد تا دوران بزرگسالی حمل می کنیم. همان خط قرمزها را تکرار می کنیم و آدم تازه ای نمی سازیم. آینده ی خود را پیرامون این باورها و دانش شکل می دهیم و مرزی هایی که در هنگام شکل گیری شخصیت مان برای خود کشیدیم را می پذیریم. سپس مابقی زندگی خود را صرف افسوس خوردن و ترحم برای کودک درونمان می کنیم که به ما میگوید چه چیزی را می توانستیم و چه چیزی را نمی توانستیم داشته باشیم.
مقاله مرتبط: “پنج علامتی که نشان می دهد شما کودک درون خود را نادیده می گیرید“
اگر با داستان بالا همذات پنداری می کنید، زمان آنست که تکانی به خود بدهید وگرنه باقی عمرتان به پوچی خواهد گذشت. ابتدا باید تجزیه و تحلیل کنید که چه افکاری موجب سکون شما شده اند. آیا در حال کشمکش با اعتماد بنفس خود هستید؟ آیا از موفقیت و یا از شکست ها ترس دارید؟ هنگامی که یک فرصت جدید برای شما ایجاد می شود، آیا با اعتماد به نفس و با رویکرد آری گفتن پیش می روید؟ با در نظر گرفتن سوالات زیر، باورهای محدودکننده خود را شناسایی کنید:
-آیا می توانم آنچه که می خواهم را درخواست کنم و پای حرفم بایستم؟
-آیا می توانم به توانایی ام برای دستیابی به رویاهایم باور داشته باشم؟
-آیا می توانم در یک ملاقات، نظرات و عقاید خودم را ارائه کنم؟
-آیا می توانم ایده هایم را با اعتماد بنفس معرفی کنم؟
-آیا می توانم با هیجان کار برای اهدافم صبح از خواب بیدار شوم؟
هنگامی که ترس ها و باورهای محدودکننده ی خودتان را تشخیص دادید، باید به خودتان تاکید کنید که بر روی این ضعف ها کار خواهید کرد. نورمن وینسنت پیل یک فصل از کتاب “قدرت مثبت اندیشی” را به این مفهوم اختصاص داده است که “مغز، مادامی که با آوای ناخوشایند محدودیت مختل نشود، قدرتمندترین ابزار شما خواهد بود.”
هنگامی که باورهای محدودکننده توسط یک رویداد یا شخص دیگری بوجود می آیند، معمولا احساس اضطراب، ترس و یا خشم همراه با آنها ایجاد می شود. از آنجا که این احساسات خیلی ناراحت کننده هستند، توانایی ذهن تان را برای تمرکز مختل کرده و باعث می شوند از یک کار به کار دیگری پرش کنید. آیا ما از توانایی صحبت با خودمان برای پیشبرد رویاهایمان استفاده می کنیم یا این که به آن ها اجازه می دهیم تا ما را کنترل کرده و آینده مان را رقم زنند.
“یک ذهن آرام، بوجود آورنده ی قدرت است.”
لطفا شما هم نظرتان را راجع به باورهای محدودکننده ای که مانع تصمیمات مثبت در زندگی تان می شوند را، با ما در میان بگذارید.
منبع: success.comblog
باور های محدود کننده بزرگترین مانع تو رسیدن به اهداف هستند
درود فراوان
باورهای محدود کننده نمیذارن که تجربه های جدید یاد بگیریم من خودم تو یادگرفتن سه تار متوقف شدم به خاطر این باور که از بچگی فکر میکردم کسایی که موسیقی کار میکنن فراتر هستن و من این قدر قدرت ندارم و خلاق نیستم
مانع از انجام هرکاری توی زندگیمون کیشن
درود و سپاس
fine
فکر کنم منم اینجوری هستم.
خیلی فکر میکنم
ممنونم
دراین کره خاکی همه انسانها باورهای محدودکننده دارند..در بعضی کمترودربعضی بیشتر است..این چرخه نسل به نسل درحال انتقال باورهای محدودکننده بهم هستند..
ممنون سپاسگژارم