چرا در عصر ارتباطات این قدر تنها هستیم؟

جهان هیچوقت مثل امروز متصل و مرتبط نبوده است. عصر ارتباطات و اینترنت، ما را قادر ساخته با هر کسی (فارغ از اینکه چقدر از ما دور باشد) در تماس باشیم. دیگر بسیار سخت می شود کسی را پیدا کرد که از شبکه های اجتماعی و برنامه های پیام رسانی استفاده نکند. برای بسیاری از مردم، حتی تصور انجام کارهای روزانه، بدون آنلاین بودن و دسترسی به اینترنت، محال و غیر ممکن به نظر می رسد. اساساً ما دیگر به هیچ عنوان تنها نیستیم، اما … از همیشه تنها تریم!

kjk


به نظر می رسد حس تنهایی در اجتماعات امروزی تبدیل به یک اپیدمی شده باشد. اما چرا با وجود این همه راه و وسیله برای ارتباط، ما همچنان احساس تنهایی می کنیم؟ برای پاسخ به این سوال، قبل از هر چیز، بگذارید ببینیم “تنهایی” حقیقتاً چه چیزی است؟ در فرهنگ لغات، تنهایی به صورت “حالتی از تنها بودن همراه با غم و انزوا” تعریف شده است، اما تنهایی به مراتب پیچیده تر از این است.

آیا تا به حال در محل کار با افرادی بوده اید که هیچ وجه اشتراکی با آنها نداشته باشید؟ و یا با افرادی غریبه/آشنا که دوستان خوبی برای هم باشند، اما نه برای شما؟ اگر در چنین وضعیت های بوده اید، حتماً تایید می کنید که در آن مواقع، بدون اینکه واقعاً تنها باشید احساس تنهایی کرده اید.

تنهایی واقعی همین است – عدم ارتباط و درک متقابل. تنهایی به این نیست که شما جسماً تنها باشید یا نه. در حقیقت، “احساس تنهایی” می تواند با قرارگیری در کنار افرادی که با آنها نمی جوشید و آنها با شما نمی جوشند، خیلی شدیدتر از مواقعی باشد که با خودتان تنها هستید.


مقاله مرتبط: “چرا ما آدم ها از تنها بودن می ترسیم؟!


یاد نقل قولی از رابین ویلیامز افتادم : “من فکر می کردم بدترین چیز در زندگی مردن در تنهایی است، اما اینطور نیست، بدترین چیز در زندگی مردن در کنار افرادی است که احساس تنهایی را در شما تقویت می کنند…”

فرهنگ عامه و اتکای بیش از حد به رسانه های اجتماعی، اساساً کاری کرده که باور کنیم، ارتباطات انسانی بر پایه کمیت است و نه کیفیت!

برای روشن شدن این تناقض، بگذارید دو سوال ساده از شما بپرسم: چند تا دوست در شبکه های اجتماعی دارید؟ و واقعاً با چه تعدادی از آنها ارتباطی عمیق و نزدیک بر قرار کرده اید؟ شرط می بندم بیشتر شما صد ها دوست مجازی و اینترنتی دارید، با اینحال تنها یکی دو تا از آنها را می توانید با عنوان دوست نزدیک نام ببرید.

همینطور که می بینید، چیزی که ما در دنیای مدرن کم داریم، بر قراری ارتباط عمیق و با معنی بین افراد است، که لاجرم باعث احساس تنهایی می شود. ما مستمراً درمحاصرۀ و احاطۀ مردم هستیم (این محاصره اگر فیزیکی نباشد، بصورت مجازی است) با اینحال، بندرت احساس نزدیکی فکری/حسی با کسی داریم.


مقاله مرتبط: “ما به کتاب های خودسازی نیازی نداریم، نیاز امروز ما انعطاف پذیری است!


اگر در موردش فکر کنید، متوجه خواهید شد که چرا امروز ارتباطات انسانی اینقدرسطحی و بی محتوا شده است، و از همین روست که تمامی جریان های فرهنگی نیز سطحی و بی محتوا شده اند. رسانه ها کاری کرده اند که باور کنیم، تنها نیازِ ما، ارضای خواسته های جسمی و تحقق خواهش های خود خواهانه است.


حرف آخر

برای جمع بندی، به خاطر داشته باشید، راهِ اجتناب از تنهایی، بودن و بر قراری ارتباط با مردم نیست، بلکه، برقراری ارتباط عمیق و با معنی با افراد مناسب، و همچنین تقویت حس بی نیازی در خود است، بشکلی که دیگر نیازی به تایید دیگران نداشته باشید. ویدئوی زیر را در باب تنهایی حتما ببینید:

 


منبع

نوشته‌های مشابه

16 دیدگاه

  1. با تشکر. چگونه می شود که تنها می شویم؟ ایا تنهایی یک انتخاب است یا اجبار؟ بگذارید با توجه به مطلب فوق العاده بالا, نگاهی به تنهایی داشته باشیم تنهایی همیشه با احساس تنهایی متفاوت است تنهایی هنگامی است که در اطراف ما کسی نباشد و احساس تنهایی زمانی است که با دوستان, فامیل, همکلاسی ها, و… دوره شده ایم ولی این شلوغی را نمی پسندیم زیرا تنهایی را بیشتر دوست داریم.
    در یکی از تعریف ها, انسان موجودی اجتماعی محسوب می شود پس چرا دراین قرن, “تنهایی” یک مزیت و برتری محسوب میشود؟
    جواب شاید در خودخواهی ما انسان هاست که همواره باید تایید و درک شویم (هیچگاه درک دیگران اولین گزینه و انتخاب ما نیست). به فضای مجازی در کشورهایی همانند خودمان بنگریم همیشه این شک مرموز با ماست و بیشتر هم شده که ایا این عکس یا نام در این پروفایل متعلق به مرد است یا زنی. همه کم و بیش با اسیب های این شارلاتانیزم اگاهیم یا تجربه های تلخ دیگران را شنیده ایم.
    این عدم صداقت و راستگویی به هر دلیل طالب یک نتیجه است که می توانیم خود را با اطلاعات غلط به نمایش بگذاریم (ما محصول جامعه ای هستیم که دروغ دران تقدیس می شود و از کودکی در تریبونهای رسمی تدریس)…
    ما از انچه هستیم خشنود نیستیم و به هر نیت نادرستی, می توانیم صفاتی را به خود متصل کنیم که از انها فاصله داریم (دیگران را گول زدن به هر دلیل…). خوب این وضع دنیای مجازی که مرا در ذهن خودم یا دیگران با ویژگیهایی عجیبی, نمایش می دهد.
    این ناصادقی و دروغ بیشتر از هرچیزی مرا ازار و درگیر می کند. خوب طبیعی است که از گردهمایی هایی که مرا به شکلی واقعی, نمایش می دهد که هستم, فراری می دهد.
    اما مورد دیگری هم هست که من از تنهایی نه برای اینکه نمی خواهم انها را درک کنم بلکه برای افکار احمقانه و مبتذل گروهی فراری هستم و ترجیح می دهم که این زمان را با چیزهای مفیدتریر کنم.
    ولی برای شناخت درونیم, لازم است به کارهایی که در زمان انتخاب تنهایی, گذراندم, مراجعه کنم و انها را بازبینی کنم که وقت من چگونه گذشت و ایا راضی هستم یا نه…؟
    متصورم یکی از نیازهای ضروری ما ارتباط عمیق, صادقانه, معنا داربا سایر انسانها در دستیابی به مسیر معنوی است تا در دوران پیری این سوال اساساسی که ایا من در راهی درست زندگی کرده ام و انتخابهایم صحیح بوده است؟ سبب پریشانی ام نشود…

  2. ممنون از ارسال فوق العاده کاربردی
    امروزه یکی از دغدغه ای بشر امروز تنهاییستبا وجودیکه عصر ارتباطات هروز پیشرفت بیشتری میکنه،ما تنهایی را بیشتر حس میکنیم
    فیلم توضیح کاملی از مفهوم تنهایی بود
    درود بر شما

  3. بسیار جالب بود وبه نکته خوبی در زندگی انسانها یا به نقل فیلم یک هستی پیچده اشاره داشت.البته بکار بردن کلمه شانس در فیلم زیاد شاید جالب نباشه اگر شانس بیارید یک همدل مثل خودتون خواهید یافت .این بسته به نوع تفکر ،تواضع،انعطاف پذیری و…..دارد.
    در ادبیات شرق به این تنها بودن دامن میزنند..
    “دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلا خیزد….”

    بشنو از نی چون حکایت میکند از جداییها….”
    اما تنها بودن مزایایی هم دارد ادم تنها زودتر به مقصد میرسه. کسی در برنامه هاش تداخل نمیکنه.اصولا از یک پرستیژ بالاتری سود میبرد و..اما انسان موجودی اجتماعی است .ولازم است با دیگران تعامل داشته باشه.

دیدگاهتان را بنویسید