درون‌ نگری

درون‌ نگری چیست؟ تفسیر درون نگری از دیدگاه فلسفه و روانشناسی

درون‌ نگری چیست؟

درون‌ نگریدرون‌ نگری (Introspection) در وهله اول از نظر معنایی واژه‌ ای ابهام‌ آمیز به نظر می‌ رسد اما به طور کلی می‌توان گفت درون‌ نگری فرایندی خودخواسته است که در آن فرد نظاره‌گر درون خود است و بدین طریق می‌تواند از افکار، احساسات و انگیزه‌هایی که چشم‌انداز درونی او را می‌سازند آگاه شود و بر این افکار و رفتار تا حدی تسلط یابد و یا آن‌ها را تغییر دهد.


درون‌ نگری از دیدگاه فلسفی

از این دیدگاه کلی درون‌ نگری را می‌توان منبعی برای خود آگاهی به‌ حساب آورددرون‌ نگری زیرا راهی سریع برای دسترسی به حالات و فرآیندهای ذهنی است که به فرد شناختی مطمئن و بی‌ واسطه از خودش و شرایطش می‌ دهد.

در واقع، فلسفه اولین حیطه‌ ایست که به موضوع درون‌ نگری و تأثیر آن بر شناخت و خود آگاهی پرداخته است. دکارت فیلسوف بزرگ مشخصاً از واژه درون‌ نگری استفاده نکرده است اما روش‌ شناختی او، بدون شک، بر این اصل استوار است. توجه شما را به مثال ساده‌ای از استدلال مشهور کوگیتو (Cogito) به شیوه دکارت جلب می‌کنیم:

۱. یک داده ذهنی یا یک موضوع ذهنی دارای محتوایی است که آن را  آ می‌نامیم. مثلا آ یا همان محتوای داده ذهنی این است: شک داشتن به حقیقت یک گزاره خاص

۲. سوژه یا فرد متفکر در فرایند درون‌ نگری خودش را به این داده ذهنی مرتبط می‌کند. مثلاً می‌گوید من به عنوان یک سوژه یا فرد متفکر به آ شک دارم یا به آن فکر می‌کنم.

۳. وقتی شما شک می‌کنید یا بررسی و تحلیل می‌کنید، درواقع شما در حال قضاوت و داوری یک موضوع یا داده ذهنی هستید. بنابراین شما به‌عنوان یک سوژه‌ی متفکر وجود دارید.


مقاله مرتبط: “مراقبه درون نگری چیست و چگونه انجام می شود؟


در مثال بالا، بخش دوم آشکارا بر فعالیت درون‌ نگری تأکید دارد. زیرا فرد، به‌عنوان یک سوژه ی دارای توانایی تفکر، در حال قضاوت یا بیان یک نظر شخصی است. این موضوع بیانگر نوعی شناخت از خود است.درون‌ نگری زیرا فرد وهله اول با درک این موضوع که فکر می‌کند به هستی خود پی می‌برد و در مرحله بعد با انتساب یک تفکر به خود به‌ عنوان‌ مثال من شک دارم یا من فکر می‌کنم یا… در حال بیان نوعی خودشناسی است. زیرا برداشت شخصی‌ اش را از یک گزاره اعلام کرده است که نشانگر شناخت درونی‌اش از آن موضوع است.

این شیوه از خودشناسی دارای ویژگی‌هایی است که آن را از دیگر شیوه‌ها متمایز می کند. اول اینکه فوری و بی‌ واسطه است، قابل‌ اعتماد است و خدشه‌ پذیر نیست و در نهایت ذهنی است یعنی برآمده از خود فرد است. به بیان دیگر یعنی معطوف به خود فرد است و مربوط به شاخت فرد از اشیا و اشخاص دیگر و دنیای بیرون را شامل نمی شود

برای درک بهتر این موضوع یک مثال ساده می‌زنیم:

من فکر می‌کنم که باران می‌بارد و می‌دانم که باران می‌بارد.درون‌ نگری شناختی که من از افکارم دارم به نظر مستقیم و بی‌ واسطه است، رتبه‌ بندی ندارد و تا حد زیادی قابل‌ اطمینان است. در واقع بر اساس آنچه از دکارت به ما به ارث رسیده من آنچه از خودم درک می‌کنم را از طریق درون‌ نگری اکتساب می‌کنم یعنی بر اساس یک حس درونی آن را می‌فهم؛ حتی پیش از آن  حضور و هستی خودم در جهان را هم از طریق همین فرایند یعنی داشتن توانایی تفکر و قضاوت درک کرده‌ام. درحالی‌ که برای شناخت آنچه اطراف من است یا حالت روحی اطرافیانم نیاز به مشاهده و تجربه و استفاده از حواس پنج‌ گانه دارم.

اما سال‌ها قبل از دکارت این سقراط بود که به مفهوم درون‌ نگری پرداخته بود. برای او این فرایند مانند بازتابی از روح انسان بر خود بود. از نظر سقراط، هر دانشی اگر به یک آگاهی انتقادی از خود تبدیل نشود، بیهوده است. زیرا برای او آگاهی و شناخت خود، پایه و اساس حکمت است. عبارت معروف خودت را بشناس (Connaistoi toimêmeدر واقع به این معنا بود که با شناخت خود و محدودیت‌های انسانی خود است که انسان به حکمت و آگاهی والا دست می‌یابد.


درون‌ نگری از دیدگاه روانشناسی

در حیطه روانشناسی درون‌ نگری روشی برای بررسی، تجزیه‌ و تحلیل و مطالعه فرآیندهای ذهنی از طریق مشاهده فردی عملکرد روان است. یک روان‌ درمانگر می‌تواند از درون‌ نگری به‌ عنوان ابزاری برای بررسی و درک بهتر رنج و یا علائم یک مشکل استفاده کند. درون‌ نگریدر واقع وقتی درمانگر از فرد می‌خواهد و به او کمک می‌کند تا درون خود و عملکرد روان خود را بررسی و نظاره کند، آگاهی بیشتری از مشکل خواهد داشت و بهتر می‌تواند به فردی که دچار مشکل شده کمک کند.

این فروید بود که برای با گسترش مفهوم روانکاوی به شناخته شدن اصل درون‌ نگری کمک کرد. از نظر او تحلیل یک وضعیت روحی و روانی درواقع بر اساس نوعی از درون نگری بنا نهاده شده که از طریق بیان کلمات بسط پیدا می‌کند و به بخش آگاهی فرد انتقال می‌یابد و فرآیند آگاه شدن هم مبتنی بر ارتباط آزاد ایده‌ها و تصاویری است که به ذهن فرد می‌رسد، تبدیل به کلام  می شود و در نهایت با همراهی روان‌ درمانگر تجزیه‌ و تحلیل می‌شود. بنابراین نقش روان‌ درمانگر در فرایند درون‌ نگری گوش دادن، همراهی کردن، توسعه و تحقیق در موضوع توسط کلمات و حمایت از فرد در مسیری که طی می‌کند و درک و تحلیل پدیده‌ های برآمده از ناخودآگاه است.

آیا ما هم می‌توانیم از این فرایند به‌ تنهایی برای پیشرفت روحی و شناخت بهتر خودمان استفاده کنیم ؟

از نظر پل دیل، درون‌ نگری یک عملکرد طبیعی و ذاتی است که هدف آن نظم بخشیدن به روان و درون انسان است. بنابراین درون‌ نگری می‌تواند یکی از ارکان اصلی رسیدن به خوشبختی محسوب شود زیرا شناخت خود به ما این امکان را می‌دهد که نیازهای خودمان را بشناسیم و خودمان را همان‌ طور که هستیم بپذیریم و دوست داشته باشیم.

این نوع خودشناسی باعث می‌شود که رابطه بهتری هم با دیگران داشته باشیم. در واقع ارتباط بهتر با احساساتمان و شناخت بهتر عملکردهای روانی‌ مان به ما این امکان را می‌دهد که واکنش بهتری به هنگام ارتباط با دیگران از خود بروز دهیم و در شرایط خاص و سخت مدیریت احساسی و رفتاری بهتری داشته باشیم.

ادگار مورین جامعه‌شناس و فیلسوف فرانسوی بر این عقیده است که تمرین ذهنی درون‌ نگری و خود آزمایی امری ضروری است زیرا درک ضعف و کاستی‌های ما راهی برای درک دیگران خواهد بود. اگر دریابیم که همه ما موجوداتی خطاپذیر، شکننده، ناکافی و دارای کمبود هستیم ممکن است دریابیم که همه ما به درک متقابل داریم.

چگونه به‌ تنهایی این کار را انجام دهیم؟

ممکن است تا این لحظه که در حال خواندن این مطلب هستید کمی گیج شده باشید یا هنوز ندانید که چه‌ کاری باید انجام دهید اما بهتر است بدانید که تا حالا بارها ناخواسته از این روش استفاده کرده‌اید ، آیا تا حالا پیش آمده احساسات شدیدی را تجربه کنید؟ مثلا شادی، غم، عصبانیت، ناراحتی و… حالا دوباره به آن فکر کنید:درون‌ نگری

  • چه چیزی باعث ایجاد این احساس شده بود؟
  • آیا این موضوع یک محرک تکرارشونده است؟
  • این حس چه چیزی به شما آموخت؟

بعد از پاسخ دادن به سؤالات بالا می‌ توان گفت که شما یک تمرین ذهنی ساده درون‌ نگری انجام داده‌اید! چیزی که شاید بارها قبلاً آن را بدون توجه انجام می‌دادید اما می‌توانید از این به بعد با دقت و موشکافی بیشتری به جستجوی درون خودتان بروید.

بنابراین درون‌ نگری را می‌توان یک توانایی روانی دانست که به‌ وسیله یک سری ویژگی‌ها و اقدامات مشخص می‌شود: مشاهده دقیق، تحلیل و بررسی، نظاره‌ گری همراه با تفکر، مطالعه، ادراک و فهم و در نهایت شناخت و آگاهی.

شما می‌توانید با روش‌های مختلفی این کار را انجام دهید به‌ عنوان‌ مثال مدیتیشن (مراقبه). این روش به شما اجازه می‌دهد به درون متمرکز شوید، به‌ سوی خودتان بروید و شاهد حالات ذهنی و احساسی خود باشید. روش‌های دیگری مانند ریلکسیشن، یوگا، هیپنوتیزم یا کمک گرفتن از یک روانکاو نیز می‌توانند به شما کمک کنند. از طریق لینک های تهیه شده برای هر واژه می توانید به مطالب تکمیلی تری در آن زمینه دسترسی داشته باشید.


برگرفته از:

https://www.franceculture.fr/emissions/la-vie-interieure/lintrospection

http://ludovicgadeau-psychotherapie.com/lintrospection-approche-philosophique/

https://www.erudit.org/fr/revues/philoso/2005-v32-n2-philoso987/011874ar/

https://www.psychologie.fr/article/introspection-en-philosophie-psychologie-et-psychanalyse-A-259.html

https://www.passeportsante.net/fr/psychologie/Fiche.aspx?doc=introspection

نوشته‌های مشابه

2 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید