تنها شجاعان زندگی را به مبارزه می طلبند

حوادث نامنتظره و ناگوار در زندگی هر انسانی رخ می دهند و معمولا زمانی اتفاق می افتند که خداوند و کائنات به روش های مختلف برای ما نشانه فرستاده اند ولی ما آنها را نادیده گرفته ایم. در این زمان خداوند انسان را به چالش و مبارزه می طلبد تا با سرنوشتش روبرو شود و به معنای زندگی خود عمیق تر بیاندیشد.

کسی که معنایی برای زندگی اش نیافته باشد تسلیم می شود ولی آنکه به دنبال معنایی برای هستی اش است احساس می کند خدا عادل نیست و او را به مبارزه می طلبد. در چنین موقعیتی است که انسان به توانایی های خویش واقف می شود، آنچه گذشته را پشت سر می گذارد و حتی به بهای رنج درونی عظیم به پیش می رود. خداوند نیز همین را می خواهد، که هر کس مسئولیت زندگی خویش را بعهده گیرد و با قدرت انتخابی که به او داده شده ادامه راهش را رقم زند. این گونه اتفاقات همیشه تغییر مسیر یا نگرش فرد را به همراه دارند و دیوارهای کهنه را تخریب کرده و موانع ذهنی را از سر راه انسان برمی دارند. در حقیقت این نبرد و مبارزه است که زندگی را برکت بخشیده و رشد می دهد.


از طرفی افراد ترسو به گذشته می چسبند، از هر تغییری در زندگی روی برمی گردانند، در حوادث ناخوشایند به دنبال مقصر می گردند و برای خود دلسوزی می کنند. درحالی که می توان با آگاهی از اینکه هر فاجعه ای یک مبارزه است، آن را پذیرفت و با باور به توانایی های بی حد انسانی خود، مانند ققنوسی سر از آتش برآورد. می توان با صبر و امید لحظات سخت را پشت سر گذاشت و به یاد آورد که زمان مرهم تمامی زخم هاست و این نیز بگذرد. تنها پس از گذشت زمان می توان به حکمت این گونه رخدادها پی برد. بنابراین بایستی زندگی خود را در دست گیریم ، از اشتباهات گذشته درس بگیریم و هرگز معنای زندگی خویش را از یاد نبریم.


به گفته پائولو کوئلیو در مقدمه کتاب کوه پنجم:

هرگاه خودم را فرمانروای مطلق یک وضعیت تصور می کردم، چیزی رخ می داد و مرا پایین می کشید. از خود پرسیدم: چرا؟ آیا همیشه محکومم تا نزدیکی پایان راه بروم اما هرگز به خط پایان نرسم؟ آیا خدا این قدر بی رحم است که اجازه می دهد نخل هارا در افق ببینم، اما از تشنگی در صحرا بمیرم؟
زمان درازی طول کشید تا دریابم اصلا چنین نیست! در زندگی اتفاقاتی رخ می دهد تا ما را به مسیر حقیقی افسانه شخصی مان بکشد. اتفاقات دیگری رخ می دهد تا بتوانیم آنچه را که آموخته ایم بکار بریم. و سرانجام اتفاقاتی دیگر رخ می دهد تا به ما بیاموزد. اجتناب ناپذیر همیشه رخ می دهد.”

نوشته‌های مشابه

22 دیدگاه

  1. گاهی اوقات ما آدم ها فکر می کنیم که چیزی یا راهی برای ما بهتره و سعادت ما در اون هست. اما بعد اتفاقاتی میافته که باعث میشه متوجه بشیم که اشتباه فکر می کردیم. این موضوع منو به یاد یه آیه از قرآن کریم می اندازه که میگه:
    شاید چیزی را دوست بدارید
    و آن برای شما بدتر باشد
    و شاید چیزی را دوست نداشته باشید
    و آن برای شما بهتر باشد
    و خدا می داند و شما نمی دانید…

  2. اگر پذیرش را یک انتخاب معرفی می نمایید هر رویدادی که در اطراف من رخ می دهد قطعا “فاجعه” نیست در واقع مشکل من با مطلبی که با درایت نگارش نموده اید در استفاده کلمه “مبارزه” است هر جا که صحبت از مبارزه می شود حتما “جنگ” هم در گیر است. از اوان کودکی ما اموخته ایم که زندگی در همه عرصه های ان, میدان جنگی است که فقط قویترها, حاکم این کارزار هستند و مفهوم زیبای زندگی همراه با صلح, عشق و مهربانی در عرصه این مناسبات و مبارزات, تبدیل به توهمی می شود که حاکمان نیز به ان دامن می زنند. با شستشوی مغزی, “مبارزه” جای تلاش را گرفته و در میدان زندگی که جولانگاه نابرابریهاست مفاهیم زیبای زنذگی و ارامش, رنگ می بازد(زندگی جنگ است جانا بهر ان اماده شو). در ادامه توضیح فرمودید که “صبر” داروی بی نظیری است و “زمان” حلال مشکلات, ولی ذهن فلک زده من, بنام و یاد کودکی تا جوانی برباد رفته ام, ساز ناکوک تلقیحی را می نوازد… سپاسگزارم.

  3. با درود و آرزوی نیک برای نویسنده ی محترم…با روح کلی این نوشته من موافقم …تنها از روی علاقه و وظیفه ای که نسبت به انتشار معرفت دارم ، ذکر چند مورد رو لازم میدونم:
    ۱- در سطر اول مقاله که نوشتین((خداوند و کائنات به روش های مختلف برای ما نشانه فرستاده اند)) ایراد در هم عرضی و کنار هم قرار دادن خداوند و کاینات میبینم که بهتره اصلاح بشه ((خداوند به واسطه ی کاینات))
    ۲-اونجا که نوشتید((آنکه به دنبال معنایی برای هستی اش است احساس می کند خدا عادل نیست و او را به مبارزه می طلبد)) در اینجا بهتره بجای اینکه با این منطق عدل خدا رو زیر سوال ببرین بحث جبر و اختیاررو مطرح کنین و حرکت سالک رو از جبر به سوی اختیار و پرورش نیروهای باطنی و ظرفیت وجودی معطوف کنین.
    دوباره ممنونم از انتشار این معرفت راهگشا

    1. :) ممنونم از نظرتون دوست عزیز، در مورد ۱ باید گفت هر “و” به معنای هم ارزی نیست و گفته شما درسته. در مورد ۲ هم بحث اختیار پشت مفهوم جمله وجود داره ولی موضوع به چالش کشیده شدن هر شخص در زمان سختیه و معمولا در این اوقات افراد خدا رو مقصر میدونن.

دیدگاهتان را بنویسید