۷ دلیل که چرا مطالعه کردن شگفت انگیز است!

“درست مطمئن نیستم، یک ذهن بسته بدتر است یا یک کتاب بسته.” ~ آنتونی لیسیون

خواندن و مطالعه کردن درمان نهایی است، یک پاکسازی به تمام معنا، یا حتی میتوانیم بگوییم یک فوق پاکسازی. کتاب حتی زمانیکه در حال ویرایش و اصلاح شدن است نیز میتواند به ما دانش ببخشد. ما را به درون دنیا هایی می کشد که متعلق به ما نیستند.

مطالعه کردن بیش از هر هنر دیگری، پیش شرطی شدگی های ما را بازسازی و اصلاح میکند (مارا با مفاهیم و عوالم جدید آشنا میکند)ما را از جسم خود و از ذهن مان خارج میکند و حتی از راهی که درون آن قرار داریم نیز بیرونمان میکشد. برای ما مسیر هایی در میان هزارتوهای ناممکن شعله ور می کند و حتی نقشه هایی برایمان رسم میکند از سرزمین هایی فراتر از مرزهای زندگی مان.

همانطور که اریک مارچ با شوخ طبعی گفت: “مطالعه کردن شما را فقط باهوش تر نمی کند و تنها به شما کلمات قلمبه سلمبه نمیدهد که در مهمانی های شیک و پیک خود نزد دوستانتان خودی نشان دهید و مهم بنظر برسید. مطالعه کردن کاری جادویی است که بیماری های تان را شفا می بخشد و قویترین باورهایتان را درهم می شکند و شما را متحول میکند”.


با وجود همه ی این صحبت ها و تعریف ها راجع به مطالعه کردن، ما ۷ دلیل دیگر برایتان میاوریم که چرا مطالعه کردن بینظیر است:

۱_ مطالعه کردن دگرگون میکند.

“برای آنکه فرهنگ ملتی را نابود کنید، نیازی نیست که کتاب هایشان را بسوزانید. فقط کاری کنید که مردمانشان دیگر کتاب نخوانند.” Ray Bradbury

مطالعه کردن جرات می خواهد. خواندن نوعی ماجراجویی است که می توان آن را در جیب خود جا کرد و تا زمانی که قادر باشیم در تمام طول عمر مان تنها بیشتر از تعداد انگشتان دستمان کتاب بخوانیم، مطالعه کردن می تواند یک فرایند متحول کننده و بنیادین در یک دنیای غیر سنتی باشد. همین واقعیت که بسیاری از کتابها در جوامع مختلف ممنوعه اعلام می‌شوند، نشان دهنده ارزش بی بدیل مطالعه کردن است. قدرت ها و اختیارات در جوامع تغییر می کنند زمانی که کتاب‌هایی مانند ۱۹۸۴، اشعار شیطانی یا باشگاه مبارزه نوشته می شوند.

همانطور که ویکتور هوگو گفت: “هیچ چیزی قدرتمند تر از ایده ای نیست که زمان محقق شدنش فرارسیده است.”


مقاله مرتبط با این موضوع: “۷ پیشگویی جورج اورول در کتاب ۱۹۸۴ که امروزه به حقیقت پیوسته است


پس اگر مطالعه کردن کاری دگرگون کننده است، این کار از خانه خودمان شروع می شود. به اندازه کافی مطالعه کنید و ممکن است که روزی شما نیز کتابی متحول کننده بنویسید.

همانطور که لیزا سی گفت: “هزاران کتاب بخوانید و کلمات از ذهنتان مانند یک رود جاری می شوند.”

مطالعه خود را همراه کنید با سفر کردن و ماجراجویی و آنگاه هیچ چیزی وجود نخواهد داشت که در قوه تخیل شما نگنجد.

همانطور که بنجامین فرانکلین گفت: “یا چیزی بنویسید که ارزش خواندن داشته باشد و یا کاری انجام دهید که ارزش نوشته شدن داشته باشد.”


۲_ مطالعه کردن به شدت مراقبه گونه است.

“من باور دارم که خواندن و نوشتن، رضایت بخش ترین شکل هایی از مدیتیشن هستند که تا به حال کسی به آن دست پیدا کرده است. با مطالعه نوشته های جالب ترین ذهن های تاریخ بشریت، ما با ذهن های خود و همچنین با ذهن های آن نوابغ به مراقبه میپردازیم. این موضوع برای من یک معجزه است.” ~ kurt vonnegut

آگاهی توسط الگو ها حبس شده است. نیاز ذهنی ما برای آنکه در هر آشوبی نظم داشته باشیم و همواره بدنبال منطق و دلایل منطقی برای همه چیز باشیم، مانع شکوفایی آگاهی ما شده است. مغز ما شیفته حل معما ها و مرتبط کردن همه چیز با هم است و همیشه بدنبال یافتن معنی و مفهومی عمیق در هر چیز بی ارزشی میگردد؛ و همیشه بدنبال چیزی است که از آن وحشت کند و آن را بزرگ جلوه دهد.

مطالعه کردن به ما کمک می‌کند تا از الگوهای راکد و خاک خورده خود رها شویم و به سمت ساختار های جدید و متفاوت برویم. همچنین به ما کمک می‌کند تا از الگوهای قدیمی خود به عنوان ساختار زیرین ساختمان الگوهای جدید مان استفاده کنیم. این کار را با پر کردن شکاف میان چیزهای دنیوی و خارق‌العاده انجام می‌دهد، با قرار دادن ما در یک حالت جذب شده و تامل که همواره به آرامی در حال تغییر است، همانطور که ما با واقعیت همواره دست و پنجه نرم میکنیم.


مقاله مرتبط: “۵ روش مراقبه بدون مراقبه!!


مطالعه کردن کاملاً مراقبه گونه و متفکرانه است چرا که از قوه تخیل مان به عنوان ابزاری استفاده می کند که تمرکزمان را در کنترل خود می‌گیرد.گاهی زمان ساکن می ایستد، گاهی با سرعت بیشتری می گذرد. زمان از طریق فرآیندِ مراقبه گونه ی مطالعه ی افکارِ انسانی دیگر تغییر میپذیرد. ما کاملاً غرق حالا و این لحظه می شویم، به اندازه ای که قوه تخیل مان با مراقبه کردن می تواند قوانین فیزیک را تحت تاثیر خود قرار دهد.

برای مثال به کلمات ویلیام بلیک توجه کنید: “برای دیدن دنیایی در یک دانه شن، و بهشتی در یک گل وحشی، بی نهایت را در کف دستت ببین و ابدیت را در یک ساعت.” ~این سخن از ویلیام بلیک اشاره به استفاده از قوه تخیل هنگام مطالعه دارد


۳_  مطالعه سوختِ آتشِ خلاقیت است.

“دلم میسوزد برای نویسنده ای که بیشتر از آنکه بخواند، مینویسد”. ~مارک تواین

اگر نوشتن آتش است، پس مطالعه هیزم آن می باشد. ما مطالعه می کنیم برای اینکه چیز هایی غیر از افکار خودمان را به دست بیاوریم. مطالعه کردن، ریشه و بنیان هنر است، بنیادی که عالم شعر، تکیه بر آن ساخته شده است.

وقتی مطالعه می کنیم جنبه‌هایی از قوه تخیل خود را فعال می‌کنیم که حتی نمی دانستیم وجود دارند، درحالی که همزمان جنبه هایی در وجودمان که در حال رشد هستند را نیز تغذیه میکنیم. کتاب ها مانند پله های ترقی ما به سمت خود برترمان هستند.


مقاله مرتبط: “چطور نوشتن یادداشتهای روزانه را برای رشد روانی، عاطفی، و معنویتان شروع کنید؟


هرچه بیشتر مطالعه می‌کنیم، بیشتر دریافت می کنیم. هرچه بیشتر مطالعه می کنیم، روی بشریت و رشد آن سرمایه گذاری میکنیم و بر شانه های غول آسای دانش می ایستیم. از روی این شانه ها، قادریم نگرشی جزیی راجع به شرایط و سطح رشد بشریت دریافت کنیم. این، هم یک نگرش فردی و هم یک نگرش میان فردی است که آن را هرگز دریافت نمی کردیم اگر جرات باز کردن تنها چند کتاب را نداشتیم.


۴_ مطالعه کردن قدرتی خارق العاده دارد.

“انسانی که مطالعه نمیکند، هیچ برتری ای ندارد نسبت به انسانی که نمیتواند بخواند.”

مطالعه حقیقتاً می‌تواند یک قدرت مافوق الطبیعه باشد. ما از مطالعه تنها دانش به دست نمی آوریم، بلکه به بینشی درونی، خرد و آینده‌نگری دست پیدا می‌کنیم. ما می آموزیم که چطور قهرمان های زندگی خود باشیم، از طریق خواندن راجع به قهرمان هایی که در کتاب ها وجود دارند.


کتاب پیشنهادی راستمرد: “کتاب متافیزیک از دیدگاه فیزیک


 ما راجع به تاریکی درون خودمان می آموزیم، از طریق انسانهای شروری که راجع به آنان می خوانیم. و از همه مهمتر، همدلی را می آموزیم. ما می آموزیم که چطور شرایط انسانی بیشتر یک ترکیب و همکاری در خلقِ انرژی سیاه و سفیدی است که همواره در حال تغییر میباشد. اگر دانش قدرت است، پس مطالعه مسیری است که قدرت از میان آن هدایت میشود.

مانند دکتری که گفت: “سلاح میخوای؟ به یک کتابخانه برو، کتاب ها بهترین اسلحه های دنیا هستند.”

و در دنیایی که سلاح ها زندگی را مغلوب خود ساخته اند، مطالعه کردن شاید قدرتمند ترین راه برای تغییر اوضاع باشد. مطالعه به ما قدرت منحصربفردی می دهد، دانش روانشناسی جامعه را به ما میدهد، ابزار درمان را، و همه اینها برای مغلوب ساختن خشم توسط عشق و همدلی است.

مطالعه به عنوان یک قدرت خارق العاده، اجزای ساختمانی که قدرتمان روی آن بنا شده را آشکار می کند.


5_ مطالعه در اصل سنتی کهن و خاطره انگیز میباشد.

“شاید در کودکی مان هیچ روزی زیباتر و رضایت بخشتر از روزی نبود که کتاب مورد علاقه مان را میخواندیم”. ~ marcel proust

 

“مطالعه، عمیقترین خاطره هاست. حتی قدرتمندتر از رایحه ای است که مارا به زمان و مکان خاصی میبرد. من دلم برای هرکسی که لذت عمیق غرق شدن در یک کتاب خوب را تجربه نکرده است میسوزد”. ~the never ending story

مطالعه، و به ویژه دوباره خوانی، “هنر” را در حوزه “هنر خاطرات” قرار می‌دهد. به ما کمک می‌کند تا با مفهوم ثبات، به شکلی کوانتومی دست و پنجه نرم کنیم، حتی درحالیکه همزمان به ما طبیعت بی ثباتی را می آموزد.


کتاب پیشنهادی راستمرد: “پاسخ به ایوب اثر کارل گوستاو یونگ


این کار به ما کمک می‌کند تا قادر باشیم خارج از جعبه فعلی مان از طریق درون یک جعبه ی قدیمی تر فکر کنیم، در حالیکه به ما یک دیدگاه کاملا متفاوت نیز در مورد محتوای جعبه، در هماهنگی با محتوای کلی زندگیمان میدهد.


۶_ مطالعه، پلی میان دنیاهاست.

“شاید لذت بخشترین ویژگی مطالعه کردن، نیستی خود شخص باشد. آنقدر غرق کتاب می شوید که دیگر به ندرت وجود خود را احساس میکنید.” ~lan mcewan

رویای درون کتاب

از نادانی به دانش، از دانسته ها به ناشناخته ها، مطالعه کردن پل نهایی است. به عنوان کتاب خوانان، ما بر روی آن پل مانند پرچمی از خوشی و شادی که بر اثر نسیم وجود درحال تکان خوردن است، می ایستیم. ما خوانندگان، نگهبانانی هستیم که در حال محافظت از دروازه های باز و بی پایان ورودیم.


کتاب پیشنهادی راستمرد: “کتاب جنگجوی صلح جو اثر دن میلمن 


ما، انسان هایی هستیم که جرأت کردیم تا از عادی، به خارق العاده برویم و از صرفاً یک انسان، تبدیل به ابر انسان شویم. با این امید که شاید و فقط شاید، قادر باشیم تا مقداری از آن جادو را به “دنیای واقعی” بیاوریم.

اگر همان طور که رالف والدو امرسون گفت: “تخیلات و افسانه ها این حقیقت را فاش می‌کنند که واقعیت مبهم است”، بنابراین شاید مطالعه قدرت این را داشته باشد تا مرز جدایی میان “کاربرد های حقیقت در تخیل و کاربردهای تخیل در حقیقت” را تغییر دهد.

حتی همان طور که مطالعه میان فاصله ها پل میزند، میان حقایق نیز پل می سازد. همانا ادبیات ژرف می‌تواند آشکار کند که چطور همانطورکه نیلز بور گفت: “متضاد یک حکم درست، یک حکم غلط است، اما متضاد یک حقیقت ژرف ممکن است یک حقیقت عمیق دیگر باشد”، ناگهان، بودن در میان دنیاها آن قدرها هم که به نظر میرسد احساس جدایی نمیدهد.


۷_ مطالعه، به زندگی عمق و معنا میبخشد.

“یک کتابخوان قبل از مرگش، هزاران بار زندگی میکند. انسانی که هرگز مطالعه نکرده، تنها یکبار زندگی میکند.”  George R.R.Martin

مطالعه می تواند یک طول عمر بلند روان‌شناختی باشد. آن به زندگیمان ارزش می بخشد و واقعاً آن را طولانی تر می کند. مطالعه کردن می تواند به ما کمک کند تا چندین زندگی را در تنها یک طول عمر تجربه کنیم. زمانی که مطالعه می کنیم، میان ابعاد مختلف جابجا میشویم.

ما با مطالعه کردن، طول و عرض های جغرافیایی را اندازه می گیریم. جدولهای مختلف روزنامه ها را حل می کنیم. با شخصیت های ژرف و گاهی ابر قدرتمند مذاکره می کنیم. اینها همه ارزش بی‌بدیلی به زندگیمان می بخشند که هرگز نمی تواند از ما گرفته شود.


مقاله مفید برای شما: “سخن تائو در کتاب پو برای کمک به جریان زندگی


ما یک کتاب را باز میکنیم. به ماجراجویی های مختلف می پردازیم. در اقیانوس های بیکران کشتیرانی می‌کنیم و از بلندترین و خشن ترین قله های بالا می رویم. بر روی موج های کیهانی سوار می شویم و روی شن های بیابان ها غلت می خوریم. از سوراخ خرگوش ها داخل می شویم و از میان ترک سنگ ها به سوی دره های عمیق حرکت می کنیم.

ما این کار را انجام می‌دهیم نه تنها به این دلیل که می خواهیم، بلکه به این دلیل که احتیاج داریم این کار را انجام دهیم؛ ما نیاز داریم که چیزی جدید احساس کنیم، چیزی خارج از خودمان، تا بیشتر احساس واقعی بودن کنیم، احساس وجود داشتن، احساسی فراتر از واقعیت و احساس انسانیت بیشتر.

چه چیزی می تواند شگفت انگیز تر این باشد که از طریق کلماتی که از روح انسانی دیگر نشات گرفته اند، چندین و چند زندگی را تجربه کنیم؟


منبع: fractalenlightement.com

نوشته‌های مشابه

9 دیدگاه

  1. با سلام و سپاس فراوان
    در این فکر بودم که مواردی در تایید مطلب عالی شما اضافه کنم یا به اعتباری کاربردی تر… ولی صمیمانه دیدم که به برترین موارد اشاره کرده اید.
    راه رسیدن به اگاهی از مسیر گسترش دانستن عبور می کند و کتاب معتبرترین انهاست در جهان به کشورهایی مانند کره شمالی نگاهی داشته باشیم که چطور و چگونه همه نیروهایش را بر ضد اگاهی و دانستن به کار می برد حتا در زمینه ای با زیر بنای سوسیالیسم, پادشاهی بنا می کند و پدر به پسر و نوه و… باور کنید خنده دار است ولی هست. چنین حاکمیتی اگاهی را در همه زمینه ها دشمن طبیعی خود می شمارد تا چند صباحی به عمر خویش ادامه دهد.
    با اندکی هزینه کتاب خوب در دسترس است به عبارت ساده دسترسی به تجاربی که نویسنده در طول زمانی از عمر خویش گرد اوری کرده و در اختیار ما قرار داده است ولی اگر تربیت درستی در فرهنگ کتابخوانی نداشته باشیم با انواع بهانه های عجیب, از ان فرار می کنیم ایکاش مطلبی در اسیب شناسی “کتاب نخوانی” داشته باشیم که میدانم مشکل است.

  2. بسیار عالی بود سپاسگزارم

    من در مقاله ای خوندم که نوشته شده بود حتی برخی از مواقع تاثیر کتابها, مراقبه روی چاکراها را بدون بیدار کردن قبلی انرژی کندالینی مطرح می نمایند. این موضوع در عبارت زیر متون مقدس ” گارودا پورانا ” ( the garuda purana ) به چشم می خورد.
    حتی گفته می شود که کندالینی در برخی موارد نه تنها با خواست ارادی بلکه کاملا تصادفی با یک ضربه ای به انتهای نخاع پایین کمر استخوان مقدس و یا فشار فیزیکی کندالینی را در چنان وضعیت یا ماهیتی به فعالیت جزیی تحریک کرده و بیدار شده است.

    و یا اینکه گاهی ممکن است یکی از مراکز انرژی چاکراها آنگونه به طور مصنوعی بر اثر ضربه تحریک کند و باعث بیدار شدن کندالینی شود.

  3. ببخشسد یه جایی خوندم که اگر ندونید نویسنده دچار انرژی سیاه هست یا نه نباید کتاب رو بخونید
    چون انرژی اون نویسنده به شما منتقل میشه حتی اگر موضوع اون کتاب خوب باشه
    لطفا راهنمایی کنید در این مورد چطور انرژی نویسنده رو خنثی کنیم و با خیال راحت کتابها رو بخونیم

  4. دانشی که از طریق مطالعه کسب کردم ،به من این آگاهی را داد که ترس های درونی خود را ببینم .
    رهایی از ترس ها، زمانی امکان پذیر است که مطالعات پی درپی داشته باشم تا راه حل بن بست های درون را پیدا کنم.

    تشکر از گروه راستمرد که تمام سعی تلاش خود را بکار گرفته جهت آگاهی ما انسانها

    سپاسگزارم♥️🌹

دیدگاهتان را بنویسید