چرا تلاش برای خشنودی ، نهایتاً باعث غم و غصه ما می شود؟

چرا تلاش برای خشنودی ، نهایتاً باعث غم و غصه ما می شود؟

چگونه است که تلاش برای خشنودی، به ناخشنودی ما منجر می شود؟

سعادت با وجود نزدیکی اش، بسیار از ما دور است.

تلاش برای شادی چیزی شبیه به تلاش برای خوابیدن است. هر چه بیشتر سعی کنید به خواب فرو روید، برعکس، بیداری تان طولانی مدت تر می شود. به همین ترتیب، هرچه بیشتر برای شادی و خشنودی تلاش می کنید، بیشتر ناکام خواهید ماند.

Untitled

بی فایدگی جستجوی شادی و سعادت

بیشتر مردم فکر می کنند که شادی چیزی غیرقابل دسترس است، چیزی که آنان باید به کشف آن بپردازند، جستجو، پیدا و شکار شود و چنان محکم در میان چنگالشان قفل شود که توانایی فرار از میان دست هایشان را نداشته باشد.

برای آن ها خوشبختی آن جا قرار دارد، جایی در دنیای بیرون و آن ها سعی می کنند به هر طریقی در جستجوی آن برآیند. با کسب ثروت مادی. با پر کردن خانه هایشان از اموال. با داشتن حداکثر رابطه ی جنسی تا آنجایی که در توانشان است. با اثبات توانایی هایشان بر دیگران. با ایجاد نامی برای خودشان و به همین ترتیب، غیره و غیره.

هرچه بیشتر آن ها به جستجوی شادی می پردازند، انگار که، شادی سعی می کند تا بیشتر از چنگالشان فرار کند. درست به مانند افقی که در تعقیبش هستیم و از بین می رود، شادی هم با هر تلاشی برای دستیابی به آن از ما دورتر می شود.

اما چرا اینطور است؟ چرا افرادی که به طور مداوم سعی در شاد بودن دارند، به ندرت شادی را تجربه می کنند؟

جواب در این حقیقت نهفته است که خوشبختی و شادی نمی تواند در منابع بیرونی یافت شود، بلکه باید درون خودمان کشف گردد. به همین دلیل مهم نیست که چقدر پول، قدرت و یا رابطه ی جنسی داشته باشید، شما خوشحال نخواهید بود. خوشبختی درون دستاوردها نهفته نیست و هم چنین هرگز نمی تواند در آینده پیدا شود__این حالتی از هستی است که تنها می تواند در همین لحظه تجربه شود.

اگر در جستجوی آن باشید، گمش خواهید کرد. جستجو را متوقف کنید؛ از تلاش برای خشنودی دست بکشید و آن خودش را آشکار می کند. در حقیقت حتی درست نیست بگوییم که آن پیدا شده است__آن همواره وجود داشته است، آن بخشی از طبیعت ماست، اما جستجوی آن در جایی دیگر، در جایی خارج از خودمان، سبب می شود که تماس خودمان را با آن از دست بدهیم.

نگاهی عمیق به درون بیندازید

ما احساس می کنیم که به اندازه ی کافی خوب نیستیم، ما در حال تلاش برای پیدا کردن راهی جهت پنهان کردن خلاء درونی مان با جستجوی شادی در دنیای خارج هستیم. همواره در تلاش برای خشنودی هستیم؛ اما با صرف نظر از اینکه چقدر تلاش می کنیم، هنوز هم دارای احساس عطش و خلاء درونی هستیم.

پول می تواند جیب هایمان را سیر کند نه روحمان را. رابطه ی جنسی می تواند یک رضایت فیزیکی کوتاه مدت و لذتی زودگذر را برای ما به ارمغان آورد نه یک تحقق درونی را. قدرت می تواند ما را در برابر چشمان دیگران برتر جلوه دهد اما نمی تواند ضعف های درونی مان را از چشمان خودمان پنهان کند. وقتی ما خودمان را آنگونه که هستیم، نپذیریم، هیچ چیز دیگری در جهان نمی تواند باعث شود که در مورد خودمان احساس خوبی داشته باشیم. اشیاء خارجی می توانند به طور موقت نفس ما را ترقی بخشند، اما به زودی ما با خلاء درونی مان روبرو خواهیم شد.

نگاهی عمیق به درونتان بیندازید و لحظاتی را به خودتان یادآوری کنید که براستی، خالصانه شاد بوده اید.

من در مورد لحظاتی صحبت می کنم که قلب تان با شادی به تپش می افتاد، هنگامی که شما احساس می کردید که با خودتان و جهان در صلح و آرامش هستید، وقتی که احساس می کردید زندگی تان به یک جشن زیبا تبدیل شده است. من شرط می بندم که در این لحظات شما کنترل خود را برای روی زندگی رها می کنید  و تسلیم می شوید که در اینجا و همین حالا، حضور داشته باشید. بدون کوچکترین تلاش برای خشنودی؛ لحظاتی مانند، عشق، خلاقیت، بازی و مراقبه. لحظاتی که  در آن ها خودتان را تکمیل می کنید. لحظاتی که در آن ها تلاش برای خشنودی را فراموش کرده اید.

در جستجوی سعادت باشید بدینسان، جستجوی آن را متوقف خواهید کرد

به دنبال سعادت هستید، در تلاش برای خشنودی هستید. کسی نمی تواند آن را پیدا کند و اگر بخواهم قاطعانه بگویم، توقف جستجوی سعادت و تلاش برای خشنودی به این معنی نیست که از آن دلسرد شوید. پس این سوال پیش می آید که اکنون چه کاری می توان انجام داد؟

پاسخ در جستجوی آن نهفته است، حتی اگر بیهوده به نظر آید. و تنها به دنبال آن نباشید، بلکه با تمام وجودتان در جستجوی آن برآیید. به دنبال آن باشید تا زمانی که دیگر هیچ چیزی در ذهن شما باقی نماند. چیز دیوانه واری به نظر می آید نه؟ اجازه دهید تا بیشتر برایتان توضیح دهم.

هر چه بیشتر به دنبال شادی و سعادت باشید، با تلاش برای خشنودی، بیشتر به این باور نزدیک خواهید شد که هیچ جایی برای پیدا کردن آن وجود ندارد. هرچه بیشتر به دنبال شادی باشید، بیشتر به بی معنی بودن آن پی خواهید برد.

هر چه بیشتر برای جستجوی سعادت تلاش کنید، بیشتر و بیشتر از جسجوی آن خسته خواهید شد. به عبارت دیگر، هدف جستجوی سعادت، متوقف کردن جستجوی آن است.

بنابراین، من آدمی نیستم که شما را مجبور کنم تا بنشینید، هیچ کاری انجام ندهید و به طور منفعلانه منتظر سعادت باشید تا خودش را در زندگی شما پدیدار کند. نه! خوشبختی و سعادت اینطوری کسب نمی شود. در همین زمان، من نمی توانم این حقیقت را از شما پنهان کنم که سعادت نه می تواند تعقیب و نه می تواند پیدا شود. اما جستجوی آن به شما کمک می کند، زیرا در برخی مواقع باعث می شود تا تمام حماقتی که در جستجوی آن نهفته است را درک کنید.

هنگامی که این امر برای شما محقق شد، متوجه می شوید که من چه می گویم و هنگامی که آن را به دست آوردید، قادر خواهید بود تا تمام تلاش هایتان را رها کنید و زندگی را همان گونه که هست در آغوش بگیرید و در آن لحظه، در آن سطح از وجود، سعادت را در خالص ترین شکلش تجربه خواهید کرد. سپس شما احساس خواهید کرد که هیچ چیزی کمبود ندارد و همه چیز برای شما روشن تر خواهد شد.

نوشته‌های مشابه

6 دیدگاه

  1. درود و خدا قوت..من دقیقا ب این مسئله اطمینان پیدا کردم ک از هرچی بدت میاد ب سرت میاد و اینکه هرچی بیشتر دنبال هدف یا چیزی باشی در مقابلت مقاوم تر میشه..سالها برای دور شدن از چیزی در زندگیم جنگیدم اما اون قویتر شد و هر لحظه دور شدن ازش غیر ممکن تر شد.تا حدی ک واقعا از وجودش دچار تنش و زجر شدم..اما با خوندن این مطالب سعی میکنم واقعا رهاش کنم

  2. با تشکر. گمان می کنم تمام مردم جهان این سه کلمه را بشدت دوست دارند و درپی ان هستند این کلمات عبارتند از: شادی, خوشیختی, سعادت و کلماتی مشابه که توصیفی است از شیوه زندگی با خصوصیاتی کم وبیش یکسان. ولی اکثر ما نسبت به این کلمات, توهم یا سوتفاهم مشترکی داریم مطلب به خوبی اشکار ساخت که این کلمات (صفات یک زندگی خوب) گم نشده اند که بدنبال انها بگردیم بلکه با تعریف انها مشکل داریم اگر می توانست پول, شهرت, سکس و… برای ما خوشبختی به ارمغان اورد افرادی مانند رابین ویلیامز (هنرپیشه بزرگ هالیوود با حداقل دو اسکار. هنرپیشه مرد فیلم جومانجی) چرا دست به خودکشی می زنند؟ منهم فکر می کنم که داستان از یک خلا عمیق درونی سرچشمه می گیرد که با هیچ جیز این دنیایی و مادی (به هر اندازه ای که باشند) پر نمیشود تنها راه نجات, چارچوبی بر مبنای خرد الهی است تا ارامش و سعادت نصیب ما گردد ولی تاکیدی بر یک رفتار لازم است تمرین کنیم و بکوشیم تا شاد باشیم و از لحظه لحظه این زندگی لذت ببریم چون تکراری ندارد چگونه توانستیم با تمرین, از خود موجودی ضعیف و قابل ترحم بسازیم تا مرحله ای که در این نقش استاد شدیم اکنون تمرین و تمرکز را بر خوبی ها بنیاد کنیم…

دیدگاهتان را بنویسید