چرا ما آدم ها از تنها بودن می ترسیم؟!

چرا انسان ها از تنها بودن هراس دارند؟

پژوهش ها نشان می دهد که اگر یک انسان را در اتاقی بدون پژواک قرار دهیم که تنها بتوان صدای تنفس، ضربان قلب، جریان خون و یا صدای حرکت استخوان ها را در آن فضا شنید، پس از مدت کوتاهی فردی که در این مکان قرار گرفته است ابتدا تعادل خود را از دست می دهد، سپس گرفتار اوهام و خیالات می شود. خیلی از افراد در چند دقیقه ی اول زمین گیر می شوند. علت رنج ما از تنها بودن و سکوت مطلق، یک عامل روانی می باشد. علت اصلی اصلی این اختلال ها ترس از تنها بودن است. اما ترس از تنها بودن یعنی چه؟!


فردی را تصور کنید که به نمایندگی از تمامی انسان های دیگر در داخل اتاقی بدون پژواک حبس شده است. به نظر شما چه کاری انجام می دهد؟ من فکر می کنم که ابتدا مدتی را به سکوت بگذراند. سپس بتدریج بی تاب شود و جیغ بکشد یا داد و فریاد راه بیندازد. به نظر من تا جایی که می تواند بلند جیغ می زند و خود را به در و دیوار می کوبد و سپس خسته شده و دوباره به همان سکوت و سکون ابتدای کار باز می گردد.

من فکر می کنم که این کلمه شخصیت و ماهیت جهان فردی را به خوبی توصیف کند: بی قراری

یک حیوان، انسان و یا هر موجود دیگری را در نظر بگیرید. این موجود در جنب و جوش و بی قراری دائم است. اما مهم نیست چقدر سریع در حال انجام فعالیت باشد، چون در نهایت به سکون می رسد. این یک قانون فیزیکی است. جهان فردی سرشار از بی قراری و پویایی و سپس سکون و سکوت است. و این روند در هستی دایما تکرار می شود.

زندگی یک بازی یک نفره است. ما تنها متولد می شویم و تنها می میریم. در این میان، ما یاد می گیریم که به خودمان عشق بورزیم، شناختی از خودمان به دست آوریم، شکست بخوریم و موفق شویم و همه این ها را دوباره و دوباره انجام دهیم. تنها بودن حقیقت گریزناپذیر هستی ماست.

شما تمامی لحظات مهم زندگی تان را تنهایی تجربه می کنید. اگر دردی در وجود شما قرار دارد این شما هستید که به تنهایی درد می کشید. اگر یک پیروزی به دست می آورید باز هم این خود شما هستید که به تنهایی از لذت پیروزی بهره مند می شوید. حتی در تجربیاتی که حضور افراد دیگر در آن به چشم می خورد هم این خود شما هستید که داخل ذهن تان در حال لذت بردن از این تجربه می باشید.


ممکن است در ابتدا ترسناک به نظر برسد اما اگر عمیق تر به آن نگاه کنید، بسیار زیبا خواهد بود.

اما چرا؟ چرا من قصد دارم توجیه کنم که تنهایی ترسناک نیست بلکه بسیار زیباست؟

اول از همه، تنها بودن یک نیاز اساسی برای پاسخ دادن به مهم ترین سوالات زندگی است. سوالاتی که چیستی و چرایی بودن ما را مورد توجه قرار می دهند. سوالات بنیادی و پراهمیتی که سبب آشفتگی درونی همه ما هستند. اما این سوالات را چگونه می توان شنید و پاسخ داد؟ دیگران، ارتباطات، شلوغی ها، تمامی این سر و صداها و این حواس پرتی هایی که در اطراف شما وجود دارند، هیچ یک به شما کمکی نخواهند کرد و فقط شرایط را بدتر می کنند. حتی پاسخ به سوال “چرا ما آدم ها انقدر تنها هستی؟” نیز در تنهایی ست که بر ما آشکار خواهد شد.


ممکن است از این مقاله هم خوشتان بیاید: “هدف راستین آفرینش انسان و جهان هستی چیست؟_ قسمت اول :پرسش های بنیادین


دوم اینکه، جهان بینی غیرقابل تغییر انسان هاست که آن ها را منحصر به فرد می کند. اگر نقطه ی دید ما نسبت به جهان شخصی نبود، گونه ی ما تا این حد پیشرفت نمی کرد. در دنیای آدم ها، از دیدگاه فردی، گفتن جمله ای مثل “درکت می کنم”، هیچوقت معنای درستی نمی دهد. هیچ دو انسانی نیستند که درک و تعریف کاملا یکسانی از یک اتفاق، احساس نمایند. همه ما متفاوت هستیم، در آنی که کاملا یکسان و مشابهیم! تناقضی که از آن صحبت می کند مسبب اینست که ما بدون هم نمی توانیم زندگی کنیم و در آن واحد کاملا تنها هستیم.

و در نهایت، می توانم بگویم که بیش از ۳۰۰۰ سال است که ما نامی برای تمرین هیچ بودن برگزیده ایم. منظور من مراقبه است.

همانطور که سنت های باستانی “مراقبه” به ما نشان می دهند، تنها بودن چیزی نیست که باید از آن بترسیم بلکه همان چیزی است که باید آن را تجربه کنیم و به تمرین آن بپردازیم. “مراقبه” به ما یاد می دهد که خود را متمرکز کنیم، آن چه را که نمی توانیم تغییر دهیم بپذیریم و توجه خود را به همان چیزی که واقعا اهمیت دارد منعطف کنیم.

ممکن است زمان زیادی طول بکشد تا به این سطح از تنهایی و مراقبه عادت کنید اما وقتی که از آن لذت بردید، آرمش را تجربه خواهید کرد.


ممکن است این مقاله نیز برایتان مفید باشد: “۵ تکنیک مراقبه از تیک نات هان ، برای عادت دادن مغز به حضور در لحظه


امروز جهان بیرون بسیار پرسرو صدا و شلوغ تر از همیشه است. پس برای خودتان یک لیوان چای بریزید و از تنها بودن لذت ببرید. فراموش نکنید بی قراری هر چقدر هم که طول بکشد، بی فایدست چون رهایی نمی آفریند. راه گریز تجربه کردن آن چیزی ست که پیش رو قرار دارد. به قلب حقیقت وارد شو. نفسی عمیق بکش و آغوشت را به روی تنهایی بگشا.


منبع:https://medium.com/personal-growth/why-were-afraid-of-being-alone-de9c7516ffa2

نوشته‌های مشابه

12 دیدگاه

  1. متاسفانه به دلیل ترس از تنهایی خیلی وقته که موفق به انجام مراقبه هایم نشدم
    در حالی که خیلی از آشنایان به دلیل علاقه پیشین به تنهایی به مراقبه اعتقاد پیدا کرده و آن را انجام می‌دهند
    لطفا من رو درمورد این احساس پوچی با وجود این حجمه از شلوغی و انسان و افکار اطراف راهنمایی کنید
    چجور به تنهایی همانند بودن در جمع علاقه‌مند بشویم؟

دیدگاهتان را بنویسید