دژاوو یا آشنا پنداری – چقدر این صحنه به نظرم آشناست!(قسمت دوم)‍

دژاوو یا آشنا پنداری

در قسمت اول درباره دژاوو یا آشنا پنداری توضیح دادیم و درباره فرضیه‌ها و آزمایش‌های مختلف صحبت کردیم.

هم‌اکنون تئوری دیگری پدیدار شده است.
به نظر می‌رسد آشنا پنداری به این علت مانند تکرار یک تجربه قبلی به نظر می‌رسد که در حقیقت تا اندازه‌ای این احساس را در ما ایجاد می‌کند. ‌آنی کلیرلی، روانشناس دانشگاه کلرادو در فورت کولینز به خاطر علاقه‌اش به اختلالات حافظه این نظریه را مطرح کرد. او با در نظر گرفتن مواردی چون هنگامی که احساس می‌کنیم مطلب درست سر زبـانـمان است یا وقتی چهره یک فرد برای ما آشناست اما او را به خاطر نمی‌آوریم، سعی کرد همتاهایی برای آشنا پنداری پیدا کند. او می‌گوید یـکـی از تـئـوری‌هـای آشنا پنداری این است که مـی‌تـوانـد یـک فـرآیـنـد مـربوط به حافظه باشد؛ خصوصیات یک وضعیت جدید ممکن است از تجربه‌های قبلی آشنا به نظر برسد.
یک امکان این است که آشنا پنداری بر پایه قسمت‌های مختلف حافظه که منشاء دقیقی دارند استوار است، مانند تشابه بین دو محیط یا چشم‌انداز دو منظره.  تصور کنید در سالن خانه جدید دوست خود نشسته‌‌اند و به اطراف نگاه می‌کنید. ناگهان با این احساس ترس‌آور روبه‌رو می‌شوید که گویا قبلا اینجا بوده‌اید، در عین حال می‌دانید که این امکان‌‌پذیر نیست. کلیرلی این مطلب را این طور توضیح می‌دهد که احتمالا این حساس آشنا پنداری شما به این خاطر است که چیدمان مبلمان مشابه چینشی است که قبلا در جای دیگری دیده‌اید و برایتان آشناست.میگنا دات آی آر.اگرچه نظریه تشابه مورد تایید خیلی‌ها قرار گرفت اما مولین قانع نشد. شک مولین از آنجا ناشی شد که در یک مطالعه که او به همراه آکیرا اوکونور در دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس در میسوری انجام شد، به نکته جالبی دست یافت. این مطالعه روی یک مرد ۳۹ ساله مبتلا به صرع انجام شد که قبل از وقوع صرع دچار آشنا پنداری می‌شد. مدت زمان این آشنا پنداری به اندازه کافی طولانی بود که بتوان در طول آن آزمایش‌های لازم را پیاده کرد.

این محققان بیان کردند که اگر آشنایی، پایه آشنا پنداری باشد، باید بتوان با پرت کردن حواس فرد از چیزی که به آن نگاه می‌کند موجب توقف آشنا پنداری شد. اما در این فرد مورد آزمایش، پرت کردن حواس توسط نگاه کردن به جایی دیگر و تـمـرکـز بـر آن نـتـوانـسـت موجب توقف تجربه آشنا پنداری شود که نشان می‌دهد آشنایی نمی‌‌تواند کلید آشنا پنداری باشد. مولین می‌گوید این حقیقت که قبل از وقوع صرع در بعضی‌ها آشنا پنداری رخ می‌دهد، نشان می‌دهد که فعالیت اشتباه بعضی از قـسـمـت‌هـای مـغز باعث جابه‌جایی احساسات مربوط به آشنایی می‌شود.

—————————————————————————————————————

مقاله مرتبط : دژاوو یا آشنا پنداری چیست؟ اگر دچار آشنا پنداری شدیم چه کنیم؟

—————————————————————————————————————

پژوهشها :
هنوز برای بروز این حالت را که “آشنا پنداری” یا دژاوو (Deja vu) می‌گویند، توضیح قطعی علمی پیدا نشده است. گرچه نظریه های متفاوت علمی و حتی مذهبی مانند تناسخ برای توجیه آن ارائه شده است.
اما محتمل ترین توضیح برای دژاوو این است که این حس، نوعی پیش آگاهی یا غیبگویی نیست، بلکه نوعی بی ترتیبی حافظه به شمار می آید و تصور “یاد آوری” یک تجربه است.
ماهیت گذرای دژاوو بررسی آن را مشکل می‌کند.البته برخی افراد دچار شکل مزمن دژاوو هستند، و یک بررسی در کلینیک حافظه در دانشگاه لیدز در انگلیس بر روی این افراد در حال انجام است. پژوهش‌های علمی پژوهش‌های نوروفیزیولوژی و رونشناسی ، دژاوو را یک حالت «پیش‌آگهی» و یا «غیب‌گویی» نمی‌دانند ، بلکه آن را یک اختلال حافظه و ناشی از تداخل حافظه کوتاه‌مدت و بلندمدت ارزیابی می‌کنند.

عجایبی از یک بیماری
آشناپنداری به خودی خود مقوله عجیبی است و هنوز جنبه‌های مختلف آن به درستی شناخته نشده است. اما نکات جالب توجهی درباره آشنا پنداری وجود دارد. مثلا این که حدودا ۱۰ درصد مردم اظهار می‌کنند که هیچ وقت آشناپنداری را تجربه نکرده‌اند در حالی که برخی از افراد به طور مکرر دچار این حالت می‌شوند. کودکان برای اولین‌بار در حدود ۸ یا ۹ سالگی دچار این حالت می‌شوند که نشان می‌دهد درجه‌ای از بلوغ‌شناختی برای تجربه این حالت لازم است. جالب است بدانید که آشنا پنداری با افزایش سن کمتر و در مواقع خستگی، اضطراب یا عصبانیت بـیـشـتـر مـی‌شـود. هـمـچـنین این حالت همراه با وضعیت‌هایی که باعث اختلال درک زمان می‌شوند (مانند صرع و اسکیزوفرنی) تشدید می‌شود.
هرچند که ژنی برای آشنا پنداری وجود ندارد، ممکن است که بعضی از ژن‌هایی که با صرع همراه هستند بعضی از ما را بیشتر در معرض آشناپنداری قرار دهند. وقتی که مشکلات شدت می‌گیرند قسمت‌هایی از مغز که به خاطر آوردن آشنایی و هیجان را تنظیم می‌کنند، به طور گسترده‌ای باهم ارتباط دارند. یک تحریک کوچک میتواند باعث احساس آشنایی خفیفی شود، در حالی که یک تحریک قوی می‌تواند به نواحی مجاور هیجانی سرایت کند و موجب احساس آشفتگی، سرنوشت شوم یا اخطار قبلی شود.
در سال ۱۹۵۵، ویلور پینفیلد آزمایشی را انجام داد که در آن شـوکـهای الکتریکی ضعیفی را به قسمتهای مربوط به حافظه بلندمدت مغز وارد کرد و به این ترتیب نشان داد که دژاوو ضعیفی را حتی به طور مصنوعی نیز می‌توان ایجاد کرد. بررسی‌ها نشان می‌دهد ۸ درصد از کسانی که در آزمایش شرکت کرده بودند تصور می‌کردند در گذشته زندگی می‌کنند. برخی از دانشمندان بر این باورند که نقش هـیـجـان در ایـجـاد حـس عـجـیـب‌پـنـداری کـه با آشنا پنداری همراه است یک نقش محوری است. آنها بر این باورند که قسمت دیگری از مغز که آمیگدال نام دارد و با هیجان مرتبط است نیز در آشناپنداری نقش دارد. آنها می‌گویند احتمالا بدون برانگیخته شدن هیجان، مغز نمی‌تواند شخص یا مکانی که قبلا دیده‌اید را شناسایی کند.


از راستمرد بخوانید:«امواج مغزی چیست؟ اسرار ذهن خود را بشناسید!»


از سوی دیگر انگیزش نامتناسب هیجانات باعث می‌شود که احساس کنید موضوع برایتان آشناست در حالی که واقعا این‌طور نیست. آخــریــن جـزء آشـنـا پـنـداری، یـعـنـی احـسـاس غیرممکن بودن، احتمالا از بخش علت‌یابی مغز نـشـات مـی‌گـیرد. وقتی دانش عقلانی و غریزه هیجانی دو چیز مختلف را بیان می‌کنند، احساس می‌کنید که در این میان چیزی اشتباه است. این جزء‌نهایی در افراد مبتلا به دمانس وجود ندارد، بنابراین آنها این تجربیات خود را کاملا طبیعی می‌پندارند. در حالی که آشنا پنداری در حال فاش‌‌کردن رازهای خود می‌باشد، هنوز راه طولانی وجود دارد تا متوجه شویم چگونه در برابر واقعیت، خیال‌پردازی، رویا یا تجربه تصمیم‌گیری می‌کنیم. در نـهـایـت بـه گـفته وایلد، آشنا پنداری یکی از عـجیب‌ترین تجربه‌های مغزی در افراد طبیعی است.

نوشته‌های مشابه

18 دیدگاه

  1. درود و سپاس از مطالب شما
    من به شخصه فکر میکنم بیشتر این مسئله بر میگرده به تجربه زندگی های گذشته
    وقتی به شیراز برای اولین بار به شیراز رفتم حس و حال عجیبی داشتم دوست نداشتم به تهران برگردم کوچه پس کوچه های قدیمی این شهر با در چوپی برام اشنا بود حس میکردم کل اون کوچه ها رو قبلا توش گشت و گذار کردم و…..
    پیروز و برقرار باشید

دیدگاهتان را بنویسید