آهیمسا یا اصل بی آزاری

ahimsathumb

اصل اصطلاح انگلیسی «non-violence» که در زبان ما به «عدم خشونت» یا «بی آزاری» شهرت یافته، واژه ی سانسکریت «آهیمسا» یا آهیمسَه است که در متن های بودایی و هندو به کار رفته. این واژه از پیشوندِ نفیِ «آ» و کلمه ی «هیمسا» به معنای «میل به آزاررسانی» یا «زورآوری به موجودی جاندار» درست شده است. پس آهیمسا را باید «بی میلی به آزار» یا «بی آزاری» تعریف کرد.

معنای دینی و تقریباً رایج این اصطلاح در هند، احترام گذاشتن و رعایت زندگی هر جانداری در پندار و گفتار و رفتار است. اگر می خواستیم این واژه را دقیقاً و لفظ به لفظ به فرانسوی ترجمه کنیم، باید از innocence (بی گناهی) استفاده می کردیم، زیرا در اصلِ لاتینِ این واژه نیز پیشوندِ in کلمه ی nocence را که «آزار» و حتی «مرگِ زورکی» معنی می دهد نفی می کند.

به عبارت ساده تر، کسی که به آهیمسا روی می آورد باید طوری زندگی کند که مثل یک «معصوم» راستین به هیچ جانداری آسیب نرساند و در این معنا به راستی «بی گناه» باشد. اما زبان پدیده ای زنده است، یعنی واژه ها معنای اصلی شان را همیشه حفظ نمی کنند.

امروزه در کشورهای فرانسه زبان اصطلاح innocence به صفتی مشکوک تبدیل شده و به آدمی کم و بیش ساده لوح و دست و پا چلفتی نسبت داده می شود که اگر زندگی را زیادی سخت می گیرد و دست به هیچ کار بدی نمی زند، دلیل نه «فضیلت» که «بی خبری» است.

این تغییر معنا ناشی از پیروزی فرهنگ زور است که موفق شده به آدم ها بقبولاند که کارهای بد و گناه هایی هست که آدم باید مرتکب شود، زیرا آدم باید «احمق» باشد تا خیال کند که می تواند واقعا مانند معصومان زندگی کند! این تغییر معنای واژه و مسخ شدنش خیلی «با معنی» است: معصوم بودن، کارِ بدی نکردن، زورنگرفتن، معادل است با همرنگ جماعت نبودن، و نشانه ی «ناتوانی» و «بی شهامتی» و بنابراین ناپسند!

به گمان من، برعکس، هر قدر انسانی بتواند کمتر به دیگران آزار برساند، هر قدر «نزورکار»تر باشد، نیرومندتر و تواناتر و باشهامت تر است.

آهیمسا نخستین اندرز از پنج آموزه ی بوداست و در آیین او «جانداران را نکشتن» معنی می دهد. در متنی دیگر، بودا در توصیف «هشت راه» به انسان نشان می دهد که چگونه از بدخواهی رها شود و به فرزانگی برسد. یکی از این راه ها «نیّتِ دست» است که شامل «بی آزاری» یا «نیتِ آزار نرسانی» می شود. همین «نیت بد نداشتن» را بودا در رابطه با «گفتار درست» و «رفتار درست» نیز تکرار می کند.

در باور پاتنجلی، یکی از ویراستاران فلسفه ی یوگا، آهیمسا یا بی آزاری نخستین الزام اخلاقی برای کسی ست که می خواهد به کمال نائل شود. به عبارت دیگر، «مهار کردن زور» نخستین مشقی ست که رهرو طریقت یوگا باید انجام دهد.

طریقت پاتنجلی را می توان در «یوگا سوترا» بازیافت که متن کوتاهی ست در چهار فصل و یکی از قدیمی ترین حکمت های بشری را در بر دارد. وی «قواعد زندگی با دیگران» را چنین می داند: بی آزاری، راستی، سودنجویی (بی غرضی)، میانه روی، نداری (خودداری از هر گونه تملّک).

این قواعد جهانشمول اند زیرا «به طرز زندگی، محل، عصر و اوضاع خاصی وابسته نیستند». انسانی که این قواعد را رعایت نکند، رفتارش دچار اختلال می شود، نتیجه ی ناشکیبایی، خشم و ندانم کاری اند. اگر انسان بتواند در باطن خود حال آهیمسا برقرار کند، خواهد توانست در روابطش با دیگران نیز آهیمسا ی آنان را خنثا کند.

به عبارت ساده تر، آنکه در اندرون خود به آرامش رسیده باشد، می تواند مانع از بروز جنگجویی دیگران شود؛ کسی که در بی آزاری به سر بَرَد، پیراموش از دشمنی پاک خواهد شد. مانند حکایت بودا که فیل به او حمله برد و در برابر آرامش بودا، سر خم کرد.

واژه ی آهیمسا و معادل هایش در زبان های دیگر دارای شکلی «منفی» اند یعنی با «نه» شروع می شوند، اما نباید فراموش کرد که معنایشان «مثبت» است، زیرا منظور خلاصی از علاقه به کاربرد زور است.

در واقع، این کاربرد زور است که منفی ست و بنابراین نفی آن به مثبت می انجامد! آهیمسا همانقدر مثبت است که واژه ی «اَرُگیَه arogya» (نابیماری) که در زبان هندی برای رساندن مفهوم «سلامتی» به کار برده می شود!

پس زور در تحلیل نهایی ناشی از اندیشه ی نادرست است. مظهر اندیشه ی درست، ترازویی ست که «میزان» یا «عدل» آن برقرار باشد. قضاوت درست آن است که عدل را برقرار کند. اساس عدل را هم اندیشه ی درست تشکیل می دهد. تنها اندیشه یی که درست باشد می تواند زور را که موجب بی عدالتی ست به محاکمه بکشد، و مشروعیت و حق فعالیت در جامعه را از آن سلب کند.

تنها یک اندیشه ی درست می تواند چرایی و چگونگی روابطی مبتنی بر بی آزاری را تعیین کند. اندیشه ی درست هم جز پژوهش و کوشش در راه برقراری تعادل و عدالت نیست. نبود تعادل در یک داوری، ناشی از وجود نادرستی در اندیشه است. قضاوت نامتعادل موجب کردار نامتعادل می شود و به کاربرد زور می انجامد.

زور ذاتاً ناعادلانه ست و از همه لحاظ، چه اخلاقی و چه «فیزیکی» تعادل را به هم می زند. هدف از رهنمودهای «جنبش نازورکاران» رسیدن به تعادل از خلال حل نازورناک کشمش میان نیروهای مختلف است.

نوشته‌های مشابه

17 دیدگاه

  1. زورگویی و آزار رساندن ناشی از ترس است
    خشم وعصبانیت نیز ناشی از ترس است
    مسعود لعلی تمثیل جالبی در کتاب شما عظیم تر از آن هستید که می اندیشید، داردجلد ۶دارد میفرمایدروزی ترس وخشم به دریاچه ی خیالی رفتند تا شنا کنندهردو لباسهایشان را در آوردندو به درون آب رفتند خشم بدون اینکه در نظر بگیردچرا وارد اب شدهخیلی تند شتاب زده _همان طور که طبیعتش ایجاب میکند_ بیرون آمداز آنجا که خشم درست نمیبیند اولین لباسی را که روی زمین افتاده بود را برداشت و به تن کرداز قضا لباسی که پوشید مال خودش نبود و لباس ترس بود
    اما” ترس” بدون عجله و بی توجه به زمان آب تنی کرد وقتی از دریاچه بیرون آمد متوجه شد که لباس هایش نیست.ناچار لباس ” خشم “را پوشید از ان به به بعد بود که گفتند وقتی انسانی دچار خشم میشود کور و سنگدل است شاید اگر به خودمان فرصت دهیم وخوب ببینیم در یابیم که(خشم یک لباس مبدل است که پشت آن ترس پنهان شده است)و خشم و عصبانیت که موجب آزار رساندن وبه خود و دیگران است صرفا نکته ی کوچکی از آزار رساندن بود
    البته آزار رساندن به وجوهات مختلف وجود دارد معذالک من آن را نتیجه ی ترس میدانم حتی وقتی اتومبیلی با صدای آهنگ بلندش از کنارم رد میشود و آزار میبینم سریعا این فکر از سرم میگذرد چه چیزی پشت این عمل راننده است ؟
    نبود اعتماد به نفس؟یا به بیانی بهتر ? به من توجه کن!!!
    کسی که متصل است به وحدت وجود
    هرگز نیروی منفی آزار رساندن ندارد
    سراسر وجودش آکنده از نور الهیست

    کاش میشد جناب کاظم پور یا تیم راستمرد در اینجا راجع به درست بودن یا غلط بودن نظرمان
    نظری بدهند
    به دو دلیل انگیزه میشود که در نطر سنجی شرکت کنیم دوم ایراد خود را بیابیم و بفهمیم مقاله ی ایشان را متوجه نشدیم و در جهت اصلاح خود بر آییم

    قبلا از شما و ایشان متشکرم

    1. با سلام و سپاس از نویسنده محترم مطلب بالا و جناب مانی دوست اندیشمند
      متصورم هرگاه من نظری یا نظرم را منتشر می کنم یعنی ان را در ایینه نقد گذاشته و هرکسی می تواند جوابی معادل فهم و درکش ارائه نماید…
      نوشته “اهیسما” را دوباره خواندم مفید و مثبت دیدم با ریشه یابی لغت های هم معنا یا معادل که کار زیبایی شده بود و بازیابی اصل ان از زبان و حکمت بودا وباگوان پاتنجلی و نتیجه گرفته بودند اساس هر بیعدالتی ریشه در اندیشه نادرست, غلط و قضاوت های ذهنی, دارد (رشد یافته در فرهنگ نادرست. شما رفتار مردان جامعه ما را نسبت به نیم دیگر جمعیت یعنی زنان ببینبد ازار و تحقیر در سطح وسیعی در جریان است و جالب اینست که عده ای از زنان موسوم به “زنان مدافع حقوق مردان” این برخوردها را عادی دانسته و توجیه می نمایند). عقیده و نتیجه مقاله را درست می بینم و اشکالی در ان نمی یابم.
      دوست گرامی (Saghar) با استفاده از نوشته ای ازاقای لعلی نوشته اید اساس ازار و زورگویی بر مبنای “ترس” استوارمی گردد و ترس نشانه ای از ضعف, یا به فرمایش شما اعتماد و عزت به نفس است (حیوانات در برخورد با ترس با غرش و عصبانیت قیل از درگیری اصلی سعی می کنند خطر را دور کنند در انسانها هم بخصوص مردها, این رفتار فراوان دیده می شود و نهادینه است). نوشته سرکار هم درست است و به واقعیت ان اعتقاد دارم.
      (الان تحریک شدم بنویسم که ترس هم ریشه در خودخواهی و خودپرستی من دارد همانند قضاوت…).
      ولی متصورم نظرات هر دو دوست, درست است ولی چیزی که ایجاد “سوتفاهم” کرده است عدم توجه به نتیجه است البته که مهم است که رفتاری از چه چیزی ناشی می شود ولی اهمیت بیشتر از ان, باور به اندیشه ای است که “اهیسما” را نوعی عبادت می داند و عدم زورگویی و رعایت عدالت را نه ضعف بلکه یک فضیلت بداند.
      مهم نیست که من درذهن به چه اعنقاد دارم هیچکس را برای افکارش (جاهای دیگه دنیا) محاکمه نمی کنند بلکه مبنا, عمل است و اصل بی ازاری مرا متوجه می سازد که بهتراست به این روش عمل کنم تا حال خوب و ارامش را پیدا کنم همانطور که دریافتم بهترین و با ارزش ترین شکرگذاری از ان کسانی است که خوب زندگی کردن را دریابند که : “این جهان کوه است فعل ما ندا /…” یا “می بخور منبر بسوزان / مردم آزاری مکن”. ممنون.

دیدگاهتان را بنویسید