اسرار بدن انسان: سلول های بدن شما هوشمند هستند!
اینها گفته های یک پزشک سنتی هستند، که سفری به درون را در جستجویِ پتانسیلِ شفا بخشیِ فوق العاده ای که در بدن انسان نهفته است، آغاز نمود:
موضوع مربوط به وقتی می شود که درگیرِ یک بیماری مزمن و دردناک بودم. در این فکر بودم که آیا بدنم می تواند صدای مرا بشنود؟ … آیا می توانم با او صحبت کنم و از او در درمانِ بیماری کمک بگیرم؟
آن شب، بعد از اینکه بواسطۀ مدیتیشن به یک حالت آرامش عمیق رسیدم، وارد یک گفتگوی درونی و صمیمی با بدنم شدم. با امید اما، بدون هیچ انتظاری… بعد از گذشت تقریباً یک ساعت از این گفتگوی درونی، اتفاق جالبی افتاد.
بافت های بدنم شروع به پاسخ دادن کردند، بافتِ همبند کشیده شده و خود را از لایه هایِ بافت آسیب دیده جدا کرد. عصب ها آزاد شدند و ماهیچه های پای من به طور غیر ارادی شروع به انبساط و انقباض کردند!
مقاله مرتبط دیگری اینجاست: “ذهن تان را تعلیم دهید تا بدن تان را شفا بخشد“
همچنان که این واکنش ادامه می یافت، ماهیچۀ ساق پایِ من که در اثر اختلالِ نوروپاتی (دیستروفی رفلکسی سمپاتیک) از کار افتاده بود، مانند اینکه یک شوک برقی به به آن وارد کرده باشند، دوباره به زندگی برگشت.
احساس کردم بلاخره راهِ رهایی از بیماری را پیدا کرده ام و دلگرم شدم.
با تجربۀ طبابت سنتی که داشتم (طب سوزنی و طب شرقی)، به خوبی می دانستم که این بیماری که درگیرش هستم چقدر در کشور شایع است، و از دست آورد هایی که این تجربۀ عجیب می توانست برای دیگر کسانی که با این درد دست و پنجه نرم می کنند داشته باشد، هیجان زده شده بودم.
همزمان که با این روش به درمان بیماری خودم مشغول بودم، کارم را طوری جهت دهی کردم که از طریق آن بتوانم به مراجعه کنندگان نیز آموزش بدهم و تخصص حرفه ایم را به هیپنوتراپی (هیپنوتیزم درمانی) تغییر دادم.
هنگام آموزش به مراجعه کنندگان، به آنها توضیح می دادم که نیاز به یک برنامۀ مدیتیشن مداوم و منظم دارند تا بتوانند مغز را برای ورود به وضعیت هایِ” آلفا” و “تتا” آماده کنند. وضعیت هایی که در آنها ارتباط بین ذهن هوشیار و جسم فیزیکی بطور چشمگیری افزایش می یابد.
یک مقاله فوق العاده دیگر!: “مراقبه شفای بدن با انرژی حیاتی“
سرانجام با تجربیاتی که در این زمینه کسب کردم به این نتیجه رسیدم که در هنگام برقرای ارتباط با بدن، برای همراه کردن او با خود، سه گام کلیدی وجود دارد:
- بپذیرید که بدنتان از سلولهایِ هوشمندی تشکیل شده است که دارای احساس و شعور هستند.
- باورمندانه بدنتان را درگیر یک گفتگویِ ذهنی دربارۀ این موضوع کنید که رهایی از بیماری به نفع هر دوی شما است.
- در این گفتگو سعی کنید از لحن های گفتگویی متنوعی استفاده کنید، شانس استفاده از افکار و کلمات متنوع را برای ظهور احساساتِ غیر ارادیِ عمیق امتحان کنید.
این کلیپ را هم از دست ندهید: “فواید موسیقی و تاثیرات شگفت انگیز آن بر بدن انسان“
قبل از من هم مواردی خیلی مشابه وجود داشته است، یکی از مهمترین و جالبترین آنها توسط محققی به نام “کلیو بکستر(Cleve Backster)” کشف و ضبط شد، او ۳۶ سال روی ارتباط زیستی در گیاهان، حیوانات و انسان تحقیق کرده بود.
بکستر، بازجویِ متخصص اسبق سازمان CIA، در کتابش با عنوانِ “Primary Perception: Biocommunication with Plants, Living Foods, and Human Cells”، در تعریف حادثه ای که مسیر زندگی او را تغییر داد چنین می نویسد:
این حادثه در صبح یکی از روزهای فوریه سال ۱۹۶۶ اتفاق افتاد، یعنی هنگامیکه او تصمیم گرفت یک گیاه دراسنا (خون سیاوشان) را بوسیلۀ دستگاه دروغ سنجِ آزمایشگاهش زیر نظر بگیرد.
او الکترودها را به یکی از برگ های گیاه متصل کرد و فکر کرد که چطور می تواند گیاه را وادار به یک واکنش الکتریکی کند، در انسان این واکنش الکتریکی در زمان بروز احساسات شدید، اتفاق می افتد.
این مقاله با این موضوع مرتبط است: “گیاهان و اقتدار آنها در باور شمنیزم“
یک آن با خود فکر کرد، چطور است برگ را بسوزاند، درست در لحظه ای که این فکر به ذهنش خطور کرد، قلم دستگاه دروغ سنج به بالای نمودار پرید که نشان از یک واکنش شدید در قسمتی از گیاه می داد. بکستر شگفت زده و غرق در این فکر که چطور یک گیاه می تواند از بروز یک نیت انسانی آگاه شود، در جستجویِ کبریت به سمت میز منشی رفت.
هنگامیکه کبریت به دست پیش گیاه برگشت، گیاه هنوز همان سطح بالای واکنش را نشان می داد که با تغییرات اضافی رویِ نمودار قابل تشخیص بود. بکستر با برگرداندنِ کبریت به میز منشی تصمیم گرفت احتمال تهدید را از بین ببرد. در این مرحله، نمودار یک روند نزولی را نشان داد، ظاهراً گیاه آرام شده بود! هنگامیکه بکستر تلاش کرد تا دوباره با وانمود کردن اینکه قصد سوزاندنِ برگ را دارد، همان نتیجه را روی نمودار تکرار کند، دیگر واکنشی در کار نبود، گویا گیاه تفاوت بین نیت واقعی و نیت مصنوعی را حس می کرد!
بکستر بعد ها در پی یافتن ردپاهایی از آگاهی، این تحقیق را با آزمایش روی سلولهای انسان گسترش داد.
او در این آزمایش سلولهای سفید خون داوطلبان را جمع آوری و آنها را به الکترود های دستگاه متصل کرد و سپس همزمان با تجربۀ حالات احساسی مختلف توسط داوطلبان، به ثبت واکنش سلولها پرداخت. او پی برد، تنها احساساتِ غیر ارادی هستند که باعث بروز موج الکتریکی از سلولها می شوند.
برای نمونه اگر یکی از اهداکنندگان، خودش را به زور احساساتی می کرد، سلولها واکنشی نشان نمی دادند، اما اگر یک تماس ناراحت کننده – مثلاً از دخترش – دریافت می کرد، سلولها بطور قابل توجهی واکنش نشان می دادند.
این مقاله هم می تواند برایتان جالب باشد: “قدرت های روحی برای درک انرژی ها“
او متوجه شد عامل “مسافت” در این پدیده بی تاثیر است. برای مثال یک اهدا کننده سلول هایش را در آزمایشگاه گذاشت و خودش مشغول کارهای روزمره اش شد، البته در طول دوره آزمایش، جزئیاتِ مشخصی از حالات و وضعیت هایی که برایش پیش می آمد را یادداشت کرد، حالاتی مانند گم کردن مسیر در یک بزرگراه، معطل شدن در فرودگاه، برخواستنِ هواپیما و …
بعد، یادداشت های او را با نمودار ضبط شده مقایسه کردند که نشان از ارتباط محکم بین زمان رخ دادن استرس های شدید و واکنش های الکتریکی در سلولهای او داشت.
نمودار در زمانهایی که او خانه بود و یا خوابیده بود، آرام می گرفت.
این آزمایش ها در حالی انجام می شد که متخصصین برای جلوگیری از ورود هر گونه پرتو الکترومغناطیسی (پرتو های مغناطیسی تنها روش معمول و شناخته شده برای انتقال اطلاعات هستند) به فضای آزمایشگاه، تجهیزاتی را کار گذاشته بودند، اما با وجود این تجهیزات سلولها همچنان واکنش نشان می دادند که نشان می داد این عرصۀ ارتباطی از طریقی اتفاق می افتند که هنوز برای علم ناشناخته است!
این مقاله مطلب فعلی را تکمیل می کند: “چی یا پرانا ، انرژی زندگی“
برخی دانشمندان بر این عقیده اند که پیشرفت هایِ بیشتر در فیزیک کوآنتوم به ما کمک خواهد کرد تا بتوانیم این عرصه را بیشتر بشناسیم، عرصۀ ناشناخته ای که نیاتِ احساسی را با موجوداتِ زنده مرتبط می سازد.
در هم تنیدگی کوانتومی فرآیندی است که در آن دو ذره از ماده که زمانی بین آنها فعل و انفعالی وجود داشته، حتی با وجودیکه کیلومترها از هم دور شوند، هنوز طوری رفتار می کنند که انگار با هم در ارتباط هستند. هنگامیکه تغییری در یکی از مشخصه های مکان، حرکت و چرخشِ دورانی یکی از ذره ها رخ دهد، مشخصه های ذرۀ دیگر نیز درست در همان لحظه تغییر خواهند کرد.
این پدیدۀ علمی و تحقیقی که بکستر به انجام رسانید، اشاره به مفهومِ “وحدت وجود“ در شرق دارد، نگرشی که در آن همه چیز جهان به هم وابسته و پیوسته هستند و جزئی از یک کل می باشند.
تمدن های باستانی این اتصال را به عنوان یک “میدانِ انرژیِ جهانیِ زنده“ می شناختند که هم هدایت تکامل هوشیاری در سراسر جهان را بر عهده دارد، و هم از زندگی محافظت می کند.
In5d.com
https://rastmard.com/4799
جالب بود
چه جالب!
ممنونم
گفتگوی دوستانه با بدن
عجب.چقدر جالب بود این مطلب
سلام
وقتتون بخیر
نمیدونم اینجا مناسب هست یا نه ولی میخواستم بپرسم راستمرد به زندگی های قبل و تناسخ باور داره؟
حالا میفهمم که مادرم چرا همیشه ناز گلهاش رو میکشید و باهاشون حرف میزد
👍👍
واقعا ممنون این مطالب برای من خیلی جالب بود چون من اکثرا سروکارم با گیاهانع و نمیدونستم ھمچین ارتباطی وجود داره
چقدر جالب
بسیار عالی بود ممنون
جالب جالب جالب
مشکل من اینجاست که مدت طولانی نمی توانم در یک وضعیت بمانم
در این مقاله گفته شده که بدن پس از حدود یک ساعت گفتگوی درونی شروع کرد به نشان دادن واکنش
برای من ماندن در حالت خلسه به مدت طولانی یک آرزوی دست نیافتنی به نظر می رسد
چه کنم که بتوانم خلسه را حفظ کنم
کاملا درست است.هوشمند بودن سلول های بدنمان واقعیتی است که میتوانیم از آن بهره ببریم.و حتی ما میتوانیم آن را کنترل کنیم به شرط اینکه به آرامش و کنترل مناسبی بر خود رسیده باشیم
جالب است
با سپاس فروان منم از مادربزرگم شنیده بودم که گیاهان احساس دارن البته من زیاد جدی نمی گرفتم ولی هر وقت مادربزرگم به گلها آب می داد باهاشون حرف میزد و قربون صدقه شون میرفت خیلی برام جالب بود.
خیلی جالب بود
من بارها و بارها بیمار شدم و دقیقا به همین روش مراقبه و ارتباط با بدنم ، از بدنم خواستم که بیماری را رفع کند
و از اینکه باعث بیماری بدنم شدم از بدنم عذرخواهی کردم
خیلی جالبه قبلا همیشه فقط مطب دکتر دخیل بسته بودیم برای درمان انواع بیماری های ساده ولی الان با اگاهی از این مطلب بارها بیماری بدنم با همین روش درمان کنم
چه خوب :)
سپاس،جالبه، نشونه وحدت وجوده که نیت رو احساس میکنه طبیعت، واقعا همه جی هوشمنده
بسیار عالی بود