حسادت را بهتر بشناسید! + ۵ راهکار عملی برای مقابله با حسادت
چگونه می توان با حسادت مقابله کرد و کنترل احساسات را در دست گرفت؟
قبل از هر چیز بگذارید تا شفاف سازی کنم و بگویم حسادت چیست. “حسادت یکی از احساسات انسانی ماست اما آن چیزی نیست که ما هستیم”.
حسادت هم مانند همه ی احساسات دیگر راهی برای زنده ماندن در این دنیا ندارد مگر اینکه به این نحوی ابراز و آشکار شود. با این که ما در اصل خودمان موجوداتی معنوی هستیم، اما باید بدانیم که در طول این تجربه ی مادی و زمینی، تمامی احساسات را تجربه خواهیم کرد. مثل هر احساس دیگری؛ حسادت می تواند یکسری از چیزها را در مورد خودمان به ما یاد دهد. اینطوری می توانیم رشد کنیم و کسی که الان هستیم را بپذیریم.
حسادت از ترس ناکافی بودن سرچشمه می گیرد. برای مثال دوستمان را می بینیم که یک قدم به رویاهایش نزدیک تر شده است و حتی یک ذره هم برای او خوشحال نمی شویم و سعی داریم خودمان را با او مقایسه کنیم. همه ی ما تاکنون در چنین موقعیتی قرار گرفته ایم.
حالا مسئله اینجاست که چطوری می توانیم با چنین حسی کنار آییم؟ حتی با پذیرش حسادت به عنوان یکی از احساسات عادی انسانی از تجربه ی آن ناخشنود هستیم. به نظر می رسد که حسادت بدترین جنبه های انسانی ما را آشکار می کند. در ادامه ۵ راهکار عملی را به شما معرفی می کنیم که با به کار گرفتن آنها می توانید احساسات خود از جمله حسادت را به کنترل خود درآورید.
۱-آن را بپذیرید.
تا حالا این حالت را تجربه کردید که هرچه بخواهید یک احساس را سرکوب کنید بیشتر و بیشتر خودش را نشان می دهد؟
من فهمیدم که تنها را مقابله با حسادت این است که به عنوان یکی از احساسات عادی قبولش کنم و بپذیرم که گاهی اوقات در زندگی به دیگران حسادت می کنم. به این احساس آگاه شوم و سپس بدنبال راهی برای رفه آن جستجو کنم.
۲-مقایسه نکنید.
در بسیاری از موارد حسادت ریشه در مقایسه کردن ها دارد. برای مثال دوست شما با وجود اینکه از شکست ترس دارد، خودش را به چالش کشیده و برای تحقق رویاهایش دست به اقدام می زند. در همین حال شما تنها نشسته اید و با خود فکر می کنید که چرا نتوانسته اید رویایتان را رنگ واقعیت ببخشید. اینگونه به دوست خود حسادت ورزیده و انرژی خود را تلف کرده اید.
بهتر است در این موارد خود را با دیگران مقایسه نکنید. زیرا عامل بسیاری از شکست ها و بروز حسادت ها می توان در مقایسه با دیگران ریشه داشته باشد. بهتر است شما هم دست به کار شوید و رویای خود را آغاز کنید.
مقاله مرتبط: “دنبال کردن رویاها آنقدرها هم احمقانه نیست!“
۳-عوامل محرک را تشخیص دهید.
تشخیص دهید که چه چیزی باعث برانگیختن چنین حسی درون شما می شود؟
این عوامل به ما یادآوری می کنند که در چه مواقعی از زندگی مان دچار کمبودهایی می شویم و دچار وضع نامساعدی می گردیم.
به محض اینکه عامل فعال کننده ی حسادت را در هر کدام از بخش های زندگی مان تشخیص دادیم، می توانیم توجه بیشتر بر آن بخش زندگی خود را در الویت کارهایمان قرار دهیم و می توانیم قدم های کوچکی را به سمت و سوی بهتر کردن اوضاع برداریم.
هیچ چیز تغییر نمی کند مگر اینکه، برای دستیابی به آنچه که موجب حسادت مان به دیگران می شود تلاش کنیم و گام برداریم.
۴-فراوانی را قبول کنید.
بعضی از افراد فکر می کنند که دستیابی به بعضی از اهداف برای آنها غیرممکن است. مثلا اگر فلان شخص پولدار باشد دیگر امکان پولدار بودن برای من وجود ندارد. این یک تفکر اشتباه است زیرا فراوانی هیچ حد و مرزی ندارد. برخی نیز فکر می کنند ثروت و فراوانی ویژگی بدی است و انسان نباید هرگز غنی باشد.
زمانی که طرز فکر و ذهنیت خود را تغییر دهیم؛ مرزهایی که برای خود ایجاد کرده بودیم هم محو خواهند شد.
بعد از اینکه دریافتیم ما نیز می می توانیم غنی گردیم؛ حسادت به مقدار خیلی کمتری بروز پیدا خواهد کرد.
اینکه فلان شخص توانسته به شغل رویایی اش دست یابد این معنی را نمی دهد که من نمی توانم به شغل رویایی خودم دست یابم.
با پذیرش قانون فراوانی، قبول می کنیم که هنوز خیلی از چیزها در دنیا وجود دارد که انتظار ما را می کشد.
فیلم مرتبط: “دیدت را تغییر بده تا زندگی ات را تغییر دهی“
۵-الهام بگیرید.
حسادت باعث می شود احساس بسته بودن و محصور شدن داشته باشیم. تا حالا به این حالت دچار شدید؟ شاید تا حالا متوجه نشده باشید اما وقتی حسادت به خرج می دهیم، در برابر حرف و سخنان دیگران حالت دفاعی به خود می گیریم.
اما می توانیم انتخاب کنیم که به جای بسته بودن، باز و پذیرا باشیم.
حقیقت این است که ما در اصل وجودی خودمان نمی خواهیم که دست به رقابت بزنیم بلکه خواستار این هستیم که از یکدیگر درس گرفته و باعث سرور یکدیگر شویم.
اگر انتقادهای دیگران سازنده و عقلانی است باید پذیرای آن ها باشیم.
و در پایان می توانم به شما نصیحت کنم که:
اگر نسبت به احساس حسادت آگاه باقی بمانیم می توانیم زندگی شادتر و سبکبارتری داشته باشیم.
منبع: https://www.psychic-readings-guide.com/how-to-deal-with-jealousy/
چگونه می توان به احساس حسادت آگاه شد؟
حسادت چگونه می تواند روابط دوستانه و عاشقانه ما را خراب کند؟
ریشه حسادت کجاست و آیا واقعا چنین احساسی درون ما حقیقت دارد؟
در راستمرد بخوانید:
عالی
واقعا مقایسه نکردن یکی از بهترین فاکتورهاست
good
good
یکم باشه بد نیست بنظرم
چندی پیش از تیم محترم راستمرد درخواست کردم که امکانی فراهم کنند برای به اشتراک گذاشتن مطالب از طریق واتس اپ، در حال حاضر این امکان فراهم شده . بسیار خرسندم که به نظرات اعضا توجه میکنید.
پاسخ خوبی به سوالاتم بود. سپاس
به نظرم آدم وقتی میتونه حسادت را از بین ببره که به خودشناسی برسه
مطالب خیلی قشنگی بود
سپاس
سپاسگزارم زیبابود
مطلبتون علی و مفید بود ولی خوب حسادت هم مثل خیلی چیزهای دیگه جنبه مثبت هم داره بزرگی میگفت حسادت باعث رقابت میشه و اگه رقابت نبود هیچ پیشرفتی در این دنیا حاصل نمیشد
پایدار باشید
با سلام. در مباحث خودشناسی متصورم اول بهتر است باور کنیم که رشد احساسات منفی براساس خودخواهی, سبب مشکلات روانی و قدرت یابی “نفس” می شود. “قیاس” دیگران با خود “علت” نیست بلکه خود معلول خود خواهی و ویترین معروفش “غرور” می باشد که بر مبنای مثال معروف که “چشم ندارد بهتر از خودش را ببیند” حسادت را در دو وجه عمومی و خصوصی تقویت و تایید می کند.
مورد عمومی ان همان مثال ذکر شده است که شامل همه انسانها بخصوص هم جنسان می شود به هرکس که احساس کنم به هر نحوی از من (پولدارتر, زیباتر, خوش تیپ تر, خوش اندام تر و…) بهتر است را شامل می شود در سوی مقابل, احساس منفی دیگری را ایجاد میکند که به تلافی اذیتی که متحمل شدم دست به تحقیر و خفیف ساختن, دوستان و حتا فامیل که متصورم از انها (به هر دلیلی) بهترم بپردازم بویژه هم جنسان.
در وجه خصوصی, خلاف مورد عمومی, در بیشتر موارد نیش این احساس بیشتر شامل جنس مخالف می شود مثل مرد یا زنی است که ممکن است تحت عناوین مختلف از ازدواج تا دوستی, با حسادت و بدبینی, دست به قتل عشق و یک رابطه خوب, بپردازد.
حال این یک روی سکه است روی دیگر ان, خود کم بینی و عدم عزت نفس و… می باشد در واقع از خودم, قیافه ام, خانواده ام, شهرم یا کشورم یا… خوشم نمی اید و در موارد رادیکال تری اصلا بدم می اید.
همه احساسات منفی نتیجه تربیت و اموزش و پرورش نادرستی است که به عنوان فرهنگ از کودکی تا کنون, اموخته ابم مشتی خرافات که نسل به نسل گشته و به ما میراث رسیده است. وجهی از فرهنگ و به ظاهر اخلاقیات که بر مبنای تبعیضات, میان زن و مرد, نژادهای گوناگون, مرتد و دیندار و… شکل گرفته و مرا وادار می سازد با همه و حتا خودم, جنگ کنم و تا بخود می ایم عمرم به پایان رسیده و از مظاهر خداوندی که رحمت, عشق, مهربانی, بخشش, پذیرش, حقیقت, شادی, خوشبختی و معنای درست زندگی کردن و… را شامل میشود در بیراهه ذهن و خودخواهی, به هدر داده ام…
مطلب مفیدوتاثیرگذار بود