8 واقیعت خیره کننده درباره روان و ذهن که شرط می بندم نمی دانستی!
8 واقیعت خیره کننده ی روانشانسی در مورد شما، اطرافیانتان و جهانی که در آن زندگی می کنید
واقعیت، به راستی از تخیل هم عجیب تر است.
وقتی که به طور عمیق تری روان خود را مورد بررسی قرار می دهیم متوجه خواهیم شد که نه تنها بطور دائم تحت تاثیر آن قرار می گیریم؛ بلکه در خواهیم یافت که جهانی که در آن زندگی می کنیم هم به وسیله ی آن به ما ارائه می شود.
می توانم بگویم که روان انسان، مانند یک برنامه و خیلی بیشتر شبیه به یک سیستم عامل است که توسط هر کدام از ماها حالتی ویژه به خودش گرفته است.
اگرچه سیستم عامل هر شخصی توسط یکسری از قوانین و قاعده های مربوط به خودش کار می کند. اما باید بدانید که قالب اصلی همه ی این سیستم عامل ها یکی است.
حال قصد دارم تا 8 واقعیت جالب در مورد روان خودمان را به شما معرفی کنم:
1-هر کسی در زندگی شما، تکه ای از روان شما تلقی می شود!!
آدم هایی که در طول زندگی با آن ها معاشرت می کنی، موجوداتی زنده هستند، اما منظور من رو اشتباه متوجه نشو. آدم هایی که با آن ها دیدار می کنی بازتاب (تصویر) روان شما بر روی این موجودات زنده است. همه ی ما این کار را انجام می دهیم.
به همین دلیل است که از بعضی نفرت داریم، به بعضی دیگر عشق می ورزیم.
هیولایی که در ذهن مان ترسیم کرده ایم بر روی هر فردی که با جزئیات این هیولا مطابقت داشته باشد بازتاب می یابد و آدم هایی هم که به پرستش شان می پردازیم با جزئیات بت هایی که به سمت آن ها بازتاب داده ایم، هم خوانی دارند.
اما در واقعیت؛ آن ها تنها آدم هایی هستند که به مانند انسان های دیگر می مانند و هر کدام عیب و نقص های خودشان را دارند.
2-ذهن شما همیشه به دنبال علتی می گردد تا باورهای شما را تحکیم و تقویت کند!!
مهم نیست به چه چیزی اعتقاد دارید و یا اینکه باور شما چقدر عجیب و غریب باشد، زیرا ذهن شما هر چیز دیگری که تناقضی با این باور ها داشته باشد را فیلتر کرده و به تاکید بر روی دوجین از دلایلی می پردازد تا بتواند این باور شما را درست جلوه دهد.
ذهن ما این کار را به خاطر یک علت بیولوژیکی انجام می دهد. این راهی برای صرفه جویی انرژی ما است تا بتوانیم زنده بمانیم.
ذهن، از ساختار باورهای ایجاد شده دفاع می کند زیرا حذف کردن تنها یکی از این باورها به این معنی است که باید تمامی باورهای دیگر را مجددا ارزیابی کند؛ این کار انرژی زیادی را صرف خود خواهد کرد!!
هنگامی که مردم شواهدی را ارائه می دهند که با باورهای اساسی آن ها مغایرت دارد؛ دچار احساس بسیار ناخوشایندی که ناهماهنگی شناختی نام دارد، خواهند شد.
به خاطر همین ناهماهنگی شناختی ذهن ما به منطقی جلوه دادن باورهایمان پرداخته و هر چیزی که با باورهای اساسی مان ناهخوانی دارد را نادیده گرفته و یا حتی انکار می کند، در واقع این خود ما هستیم که برای رهایی از چنین حسی دست به چنین کاری می زنیم.
اینطوری آدم ها؛ باورهای غلط خودشان را می پذیرند، از آن ها دفاع می کنند و برای صرفه جویی در انرژی؛ واقعیتی که وجود دارد را نادیده می گیرند.
برای مطالعه بیشتر در این مورد، دو مقاله زیر بسیار مفید هستند:
“باورهای هسته ای / ۹ قدم برای تغییر باورهای هسته ای قدیمی شما“
“ریزش لایه های ذهن _ رسیدن به هسته ی وجودی خود“
3-افرادی که عاشق شان می شوید نشان دهنده ی جنبه های کشف نشده ی موجود در شخصیت خود شما هستند!!
چیزهایی که عاشق شان می شوید یا آدم هایی که یک رابطه ی عاشقانه با آن ها برقرار می کنید نشان دهنده ی حفره هایی در شخصیت شما هستند که نیاز به پر شدن دارند. چیزهایی که تاکنون موفق نشده اید در وجود خود با آن ها برخوردی داشته باشید را در بازتاب شان بر روی دیگران پیدا می کنید.
یک زن نیمه مردانه وجودش را در مردی می یابد که عاشقش می شود و یک مرد نیمه زنانه وجودش را در زنی می یابد که عاشقش می شود.برای همین است که این اتفاق بطور ناخودآگاه رخ میدهد و اغلب شما حتی نمیدانید چرا تا این حد عاشق این فرد شده اید!
شما چنین چیزهایی را در وجود فرد دیگری تشخیص می دهید؛ منظور من جنبه هایی است که هنوز در وجود شما برانگیخته نشده اند. شما خودتان را در فرد دیگر تشخیص داده و به رسمیت می شناسید، بهترین نسخه ای که می تواند از شما وجود داشته باشد را در دیگری مشاهده می کنید و به همین دلیل هم هست که عاشق آن فرد می شوید.
به همین دلیل است که پس از جدایی و به هم خوردن رابطه ی عشقی، بسیاری از افراد آدمی که در گذشته بوده اند را بیشتر از شریک زندگی شان از دست می دهند. دچار سوءتفاهم نشوید. حرف من این نیست که ما واقعا دوست نداریم که به دیگران عشق بورزیم. عشق واقعی نسبت به دیگران چیزی است که حتی بعد از فروپاشی رابطه هم وجود خواهد داشت.
در این زمینه این فایل می تواند به شما کمک کند: “فایل سابلیمینال جذب عشق و جفت روحی“
4-حتی یک آدم هم توی دنیا وجود ندارد که خودش را مظهر بدی و شر تلقی کند!!
هر کاری هم که آدن انجام دهد، حتی بدترین و شریرترین اعمال، باز هم حتی برای یک بار هم نمی شود که یک فکری او را از حالت فعلی بیدار کند و بدو نشان دهد که واقعا انسان بدی است.
مردم در توجیه کردن اشتباهاتشان به خوبی عمل می کنند، به همین دلیل سعی می کنند تا رفتار اشتباه و غلط خودشان را به نحوی منطقی جلوه دهند. آن ها یا نقش قربانی را بازی می کنند یا نقش یک ناجی را بازی می کنند و در حالت سوم هم اینگونه است که توسط یک نیروی قاهره هدایت می شوند.
5-دست کم یک سوم از خاطرات شما، اشتباه است، یا کمی دست کاری شده و یا به فراموشی سپرده شده است!!
دومین باری که به صرف وعده ی غذایی خودتان فکر می کنید در واقع این فکر شما همان اندیشه ی اصلی خود واقعه ی رخ داده نیست. بگذارید تا ساده تر توضیح بدهم: آنچه که واقعا به آن فکر کرده اید، از خاطره ی باقی مانده ی آخرین باری است که آن واقعه را به یاد آورده اید.
ما وقایع را به یاد نمی آوریم، بلکه الگوهای فکری در رابطه با این وقایع را به یاد می آوریم و هر زمانی هم که یک خاطره را به یاد می آوریم در واقع کمی الگوی فکری را دستکاری کرده ایم.
حافظه شبکه ای از سلول های مغزی است که در سراسر مناطق مختلف مغز گسترش می یابند و به طور مداوم به روز می شوند. این به روز رسانی دائمی یک عملکرد مهم است که به ما اجازه می دهد تا انسان ها چیزهای جدید یاد بگیرند و به حل مشکلات دیگر بپردازند. اما هر بار که شما به چیزی فکر می کنید، حافظه ی ما کمی آن واقعه ی اصلی را تغییر می دهد.
6-چیزهایی از دیگران که موجب نفرت تان می شود در واقع، ناامنی ها و تزلزل هایی است که در سایه ی شخصیت تان پنهان کرده اید!!
در روانشانسی یونگ، سایه به جنبه ی ناخودآگاه از شخصیت اشاره دارد که نفس خودآگاه آن را در خودش یا در کل ناخودآگاه شناسایی نمی کند.
یک مثال ساده از این توضیح بالا این است که ممکن است خودتان را به عنوان یک شخص انضباطی در نظر بگیرید، اینگونه، جنبه ی شلخته ی وجود شما سرکوب شده و در سایه ها پنهان می شود.
این بخش نادیده انگاشته شده و طرد شده بر روی رفتار شما تاثیر می گذارد؛ و بخش منظم وجود شما را به چالش می کشد. به همین خاطر است که از یک شخص متنفر می شویم؛ زیرا او بخشی از شخصیت ما را که سعی در حفظ کردنش داریم را به چالش می کشد.
مقاله مفید در این زمینه: “نیمه ی تاریک وجود یا سایه، آنچه همیشه از دید ما پنهان است“
7-واقعیت موجود، ابتدا توسط ذهن ناخودآگاه شما، تفسیر و ترجمه شده و سپس به سمت جهان بازتاب می یابد!!
جهانی بیرونی و جهانی درونی برای هر یک از ما وجود دارد. واقعیت آن چیزی است که از محرک های جهان بیرونی، توسط جهان درونی شما ترجمه و تفسیر می شود. هر چیزی که می بینید، می شنوید، لمس می کنید، بو می کنید، مزه می کنید، اول توسط مغز شما ترجمه شده و سپس به شما ارائه می شود. هر چیزی که به درک آن می پردازید از یک فیلتر عبور کرده است.
هر کدام از ما در جهان های متفاوتی زندگی می کنیم زیرا هر کدام از ما فیلتر های مختلفی داریم. هر کدام از ذهن های ناخودآگاه یکسری از عناصر مختلف از هم را فیلتر کرده و بر روی یکسری از عناصر دیگر تاکیر می ورزند.
هر کدام از ما دارای خاطرات متفاوت از هم هستیم و ترس های متفاوت از هم داریم؛ خلق و خوی ما هم با دیگران متفاوت است.
8-خلق و خوی شما بر روی آنچه که از دنیای بیرون دریافت می کنید تاثیرگذار است!!
شما چه کسی هستید؟
وقتی یک نفر این سوال را از شما می پرسد احتمالا به داستانی از خودتان فکر می کنید که همیشه برای خودتان تعریف می کرده اید. این داستان به هویت شما تبدیل می شود و احساس می کنید از هرچیزی که نمی توایند خود را با آن شناسایی کرده و همانند بپندارید؛ متنفر می شوید.
بسیاری از مردم با انجام اعمالی که هویت شان را زیر سوال می برد، احساس بدی پیدا می کنند. اما باید بدانید که این داستان؛ شما نیستید. این فقط راهی است که می توانیم به وسیله ی آن خودمان را ترسیم کنیم. با این حال باید توجه داشت که؛ طبیعت و پتانسیل ما نامحدود است.
بسیاری از مردم اجازه نمی دهند تا چیزهای خوب در زندگی شان به وقوع بپیوندند زیرا چنین چیزهایی در داستان آن ها جای نگرفته اند.
شما؛ آن داستانی نیستید که در موردتان ساخته شده است؛ این داستان تنها عاملی برای شناسایی شماست و می تواند اصلاح شود.
منبع: https://www.lifecoachcode.com/2017/12/23/psychology-facts-about-reality/
بسیار مفید بود
درود بر راستمرد،مثل همیشه مطلب ارزشمندی بود.سپاس….
بسیار آموزنده بود ممنون
سلام جالب ومتفاوت بود خیلی ممنونم
تقریبا همشونو نمیدونستم
اره واقعا باحال و جالب بود. از مقالات پیشرفته ی روانشناسی سایت
درود
خییلیییییییی جالب بود. ولی تفکر در شناسایی خود و شناخت سایه ها و دیگر وجه های انسانی کار و فعالیت سخت و درک و فهم سلیم میطلبد
سپاسگذار
خیلی جالب بود سپاس
به درد بخور بود
درود و سپاس
بسیار عالی و جالب ممنون
با سپاس. مقاله علمی, جذاب و ساده ای که شکل ارتباط ما با دنیای درون و بیرون را توضیح داده و به اسانی بیان می کند که دو یا چند نفر که شاهد واقعه ای یکسان هستند چگونه هر یک به شیوه ای خاص خود برداشت خود از ان واقعه را تعریف کرده و به لحاظ احساسی درگیر ان می شوند زیرا ان جریان از دو فیلتر, روانی و ذهنی انها رد میشود اولین فیلتر هویت ذهنی ماست که بر اساس شرایط و اگاهی ما شکل گرفته است و دومین فیلتر عامل زمان است که در هر بار یاداوری قالبی نو و تازه به نفع ما می یابد…
در مورد شماره 3 متصورم که شرایط و قوانین و یا عرف در هویت گیری ما نقشی مسلط می یابد در جامعه ایکه جوانان در عطش و گرسنگی موارد مختلف بخصوص جنسی هستند اکثر رابطه ها بر مبنای این گرسنگی شکل می گیرد نه عشق… ولی در ادامه تبدیل به همان روایتی می شود که ذکر شده است. تفاوت در این است که من عشق واقعی یا ایده ال معقول را با شدت غرایض جنسی اشتباه گرفته و در نقطه ای در جا می زنم که درمانده ام…
مرسی واقعا عالی بود