۱۲ نکته برای رهاکردن خود از بند گذشته

۱۲ نکته برای رهاکردن خود از بند گذشته

رهایی از بند گذشته

رها کردن به معنی خلاص شدن از چیزی نیست. رها کردن یعنی اینکه بگذارید چیزها همانطور که هستند، باشند.

مرور دوباره و دوباره ی گذشته، چیزی را عوض نمیکند. همچنین با آرزوی اینکه کاش چیزها متفاوت میبودند، چیزی تغییر نمیکند. دربعضی موارد بخصوص در بند گذشته ، تمام کاری که میتوانید انجام دهید این است که هرچه هست را بپذیرید و رها کنید. بدین شکل است که همه چیز تغییر میکند.

بعضی افراد با رهاکردن درد یا دیگر احساسات آزاردهنده ی مربوط به  گذشته شان،  مشکل دارند، چون فکرمیکنند که آن احساسات جزئی از هویتشان است و نمیدانند که بدون دردهایشان، چه کسی هستند و این رها کردن را برایشان ناممکن میسازد.

اگر رها کردن بند گذشته تان، مثل یک رابطه ی بد، یک اتفاق بد، کینه و… برایتان سخت است، این ۱۲ نکته میتواند کمکتان کند:

۱. این را درک کن که رابطه هایی که فکر میکردی میتونستی داشته باشی، با رابطه ای که که در واقعیت داری، فرق میکند.

ما باید شخصی که درحال حاضر هستیم، و نیز دیگر مردم را همانطور که هستند بپذیریم. با گذشت زمان یاد میگیریم که چیزها همیشه مطابق برنامه و خواست ما پیش نمیروند و گاهی ما فقط رویای چیزی را داریم که در واقعیت ناممکن است.

۲. توقعت را از دیگران پایین بیاور. چون معمولاً منجر به نا امیدی ات خواهند شد.

توقعات، ما را بشکلی گیر می اندازند چون باعث میشوند که از نتیجه ی آن توقع که شاید مطابق میل ما پیش نرود بترسیم. هیچ تضمینی در زندگی نیست. وقتی با مردم سر و کار داریم، واقعاً نمیشود کاری انجام داد که نتیجه و بازتاب صد درصد دلخواهمان را بدست آوریم. وقتی توقعات و نیازهای ما با هم همخوانی نکنند، لازم است تا منطقی و درست واکنش نشان دهیم. بعضی وقتها این واکنش یعنی حد و مرز جدید معین کردن، و گاهی وقتها یعنی رها کردن.

۳. وقتی کلید داری در زنجیر زندگی نکن.

ما با عقاید محدودکننده ای زندگی میکنیم که میگذاریم به ما هویت دهد. اگر به این افکارمنفی که “من هرگز نمیتوانم آن کار را انجام دهم” یا “هرگز نمیتوانم آن کار را به نتیجه برسانم” ، باور داشته باشی، هرگز هم نمیتوانی به اهدافت برسی.

پس ذهنت را باز کن و به خود باور داشته باش.

۴. این فکر که میتوانی کار بقیه را کنترل کنی، رها کن. ما در واقع فقط کنترل خود و کارهای خودمان را داریم.

تو نمیتوانی کسی را تغییر دهی. پس وقت و انرژی ات را در تلاش بر اینکار هدر نده.

۵. فقط درمورد چیزی که خودت درباره خودت فکر میکنی نگران باش.

خودت را از کنترل شدن با آن چیزی که دیگران در موردت فکر میکنند، رها کن. فکری که خودت راجع به خودت میکنی را در اولویت قرار بده.

ماهاتما گاندی میگوید: خوشبختی وقتی است که چیزی که فکر میکنی، میگویی، و انجام میدهی باهم در هماهنگی و هارمونی باشد.

اگر برای تایید دیگران زندگی کنی، نمیتوانی برای ارزشهای خودت زندگی کنی و همیشه ناراحت خواهی بود.

۶. جایی برای اشتباه هایت بگذار.

آیا مرتکب اشتباهی شدی یا چیز احمقانه ای گفتی؟

اشکالی ندارد. از تجربه برای یادگیری استفاده کن و به اشتباهاتت بخند. گفتن چیزی اشتباه یا احمقانه، تو را احمق نمیکند; تو را آدم میکند (چون انسان جائز الخطاست).

۷. چیزهایی که نمیتوانی تغییر دهی را بپذیر.

آرزوی اینکه ای کاش چیزها مثل قبل بودند را بس کن. خودت را به همین لحظه ی حال بیاور . اینجا جاییست که زندگی جریان دارد. تو نمیتوانی گذشته را تغییر دهی، تنها میتوانی امروز تصمیم هایی بگیری که به آینده ات کمک کند.

۸. خودت را خیلی جدی نگیر.

این به تو اجازه میدهد که ریلکس باشی و از سفر زندگی ات لذت ببری.

من همیشه با خودم و به خودم میخندم.

۹. کاری که از آن میترسی را انجام بده.

ترس، ما را از انجام خیلی کارها باز میدارد. چون این  ذهن ما را به روی احتمالات برای آینده مان میبندد و ما را در منطقه ی امن مان حبس میکند.

اکثر ترسها ما را با شک ها و اگرها پر کرده و زندانیمان میکند. هر چه بیشتر سعی کنی که از منطقه ی امنت بیرون آیی، ترست بیشتر فروکش میکند.

۱۰. خود و احساساتت را بیان کن.

مشتاق به صحبت باش و بطور منطقی چیزی را که فکر یا احساس میکنی، با بقیه به اشتراک بگذار. بیان کردن خود، باعث میشود که درباره خود و رابطه ات احساس خوبی داشته باشی و احساساتت را سرکوب نکنی.

۱۱.احساسات منفی ات را نیز حس کن.

اگر کسی را که دوست داشتی بر اثر مرگ از دست دادی و یا بر اثر جدایی، به غمت احترام بگذار.

تلاش برای نادیده گرفتن احساسات منفی، رنجت را بیشتر میکند. پس اگر که رنجانده و ناراحت شدی ، غمت را حس کن و بنحوی احساساتت را بیرون بریز(مثلا با گریه کردن ) تا این مرحله را نیز از سر بگذرانی و بتوانی به جلو بروی.

۱۲.بخشش را یاد بگیر.

دلخوری و عدم اشتیاق به بخشیدن، تو را در گذشته نگه میدارد و ازجلورفتن همگام با زندگی ات، باز میدارد.

بیاد داشته باش که: تو بخشیدن را بخاطر خودت و نه آن شخص انجام میدهی; پس اگر دلیل دیگری برای اینکار وجود ندارد، ببخش و رها کن.

jung-horizon-1

کارل یونگ میگوید: “من چیزی که برایم اتفاق افتاده نیستم، من چیزی ام که انتخاب میکنم باشم.

هر چیزی را که مانع این میشود تا خودت را تجربه کنی، رها کن. تو دردت، گذشته ات، یا احساساتت نیستی. این فکرهای منفی درباره خود رنجیده مان است که جلو راه کسی که میخواهیم باشیم، قرار میگیرد.

قادر بودن به رها کردن، به درک قوی ای از خود نیاز دارد که به تو این توانایی را میدهد تا از تجربه هایت درس گرفته و رشد کنی.


منبع:

psychologytoday.com

نوشته ی: .Ilene Strauss Cohen Ph.D

نوشته‌های مشابه

20 دیدگاه

    1. با سلام. خواهش می کنم یکیار دیگر متن را با دقت بخوانید موضوع مهم فراموشی نیست بلکه رها کردن انهاست. متصورم زندگی در حالت حرکتی مداوم است و اگر ما به حادثه یا اتفاقی در گذشته بچسبیم از همراهی با زندگی که اکنون جریان دارد, درمی مانیم.

  1. تشکر عالی بود.
    گذشته تنها چیزی است که وجود دارد اما قابل تغییر نیست چون ما اصولا چیزهایی را وجود دارند در ان تحول و دگرگونی ایجاد میکنیم وقتی با این موضوع مواجه میشویم احساس ضعف و ناتوانی خواهیم کرد و این ناتوانی در زمان حال وجودی ما گسترده میشود و انسان زمینگیر میشود .
    اگر شما دیروز ناهار ماکارانی میل کرده باشید . ایا قادر خواهید بود انرا به برنج تغییر دهید ….هرگز گذشته همینگونه است از طعم ماکارانی و تجربه اش بعدها و اکنون استفاده کن ..
    تشکر خیلی خوب بود.

دیدگاهتان را بنویسید