معنای واژه رازورزی (mysticism)
رازورزی یا عرفان؟
واژه انگلیسی mysticism که در فارسی عموما به عرفان ترجمه می شود، اشاره به طیف وسیعی از مکاتب باطنی دارد. اما این دو مفهوم زمین تا آسمان با هم متفاوت هستند. عرفان به حیطه ی خاصی از مکاتب باطنی اشاره دارد که عمدتاً ریشه ای شرقی دارند و علی رغم این که mysticism در بر گیرنده ی آن هست؛ اما شامل همه بخش هایش نمی شود. اما واژه ی رازورزی که ممکن است در این وب سایت بسیار تکرار شود، معنای تلویحی خاصی دارد که برای منظور ما واژه ی رسا تری است.
اما راز ورزی چیست؟ و راز ورز کیست؟
شاید ساده ترین تعریف این باشد که راز ورز کسی است که به دنبال راز زندگی است و بالاتر از آن، او آن کسی است که به “راز” باور دارد. ولی واقعاً راز چیست؟ آیا به راستی زندگی شامل راز یا رازهایی است که نه تنها ناشناخته بلکه قابل شناخته شدن نیز نیستند و در بیان و کلام نمی آیند؟
جواب شما به این سوال بر اساس سیستم فکری تان ممکن است بله یا خیر باشد. اما یک راز ورز به راز ایمان دارد. او با چشم های یک کودک به دنیا می نگرد. چرا که خود به دنبال یافتن چرایی پدیده هاست. او جواب های از قبل تعریف شده نمی خواهد. او نمی خواهد زندگی را فقط در سطح ذهن تجربه کند. برای او هر پدیده ایی جادویی است و زندگی خود جادوی جادوهاست. رازی که عقل هیچ به آن راه ندارد. رازی که فقط با تمام وجود قابل تجربه شدن است و نه با تجزیه تحلیل عقلی. همان طور که حضرت مولانا فرموده:
عقل گوید شش جهت حدست و بیرون راه نیست
عشق گوید راه هست و رفتهام من بارها
پس راز ورز ناگزیر راهش به درون معطوف می شود، چرا که در می یابد ریشه ی همه چیز آنجاست.
مقاله مرتبط: “اندوه مشترک سالکان“
رازورز یا عارف؟
راز ورز با این تعریف ارائه شده، از عارف پیشی می گیرد چرا که هدف عارف شناخت خداست. خدایی که جایی در آن بالاها یا ورای عالم مخلوقات قرار دارد. اما برای راز ورز همه چیز خداست. راز ورز از مسلک و مذهب خاصی پیروی نمی کند. او تمرین معنوی مشخصی ندارد. چرا که برای او خود زندگی سفری سراسر معنوی است. او چرایی را در سطح عقل و پندار نمی جوید، بلکه با تن اش، تمام حواسش و آگاهی اش آن را می چشد و این گونه به وادی “راز” قدم می گذارد.
هنگامی که ما از واژه راز ورز یا رازورزی استفاده می کنیم کمابیش چنین مفهومی را مد نظر داریم.
خیلی عااااالی
بسیار عالی
اصلا نمیدونستم که اینهمه باهم تفاوت دارن
چقدر جالب واقعا جالب بود
چقدر کلمش قشنگه
ممنون
عالی بود
ممنون،جالب بود
رازورز ها همیشه روشنیدگی رو تجربه میکنن؟
به نام خدا
ابزاری که یک رازورز در اختیار دارد به نظر شما چیست ؟تا بتواند رازها را کشف کند. آیا بدون راهنمایی از جانب آن گنج هوشمند پنهان یعنی ذات پاک خداوند می توان به اسرار آگاه شد ؟ایامولانا و دیگر اولیا کرام راز و اسرار را کشف کردند یا نه.
اگر رازها کشف شده چرا این جهان باقی است؟
وقتی مولانا رسید که محمدی تازه ظهور کرده آیا کار محمدی کرد ؟آیا خلیفه ای که خداوند گفته است به مفهوم خواص آن یک نفر از انسانیت انتخاب شده ؟یا شاید تو باشی ؟!!
با تشکر فراوان از دوست نگارنده که متحمل زحمت شده اند. بعضی از کلمات که بار معنایی دشواری را دریک جامعه مادی برعهده دارند سخت, غیرقابل هضم , معنوی و حتا غیرقابل باور می نمایند. این کلمات به زبان محاوره, کاربری ندارند برای همین شما ناچارید انقدر برای ان مصداق بیاورید تا مراد از یک کلمه, روشن شود. جستجوی ریشه های این کلمه در “سانسکریت” و “لاتین” به همواری این مسیر کمکی نکرده بلکه ان را پر ازکلوخ, شن و چاله می نماید. رازورز کسی است که زندگی را بدون ادا و اطوار زندگی می کند این زیست در لحظه, به هوشیاری او کمک می نماید در واقع او کسی است که مهمترین پرسش هر انسان (چرا من اینجا در این خانواده با این قیافه یا این جنسیت بدنیا امده ام و هزاران “چراهای” دیگر) کاری ندارد او می خواهد در این زندگی, هدف از خلقت اش و چگونه زیستن را دریابد پس راهی سفری طولانی, از مغز به “دل” می شود و در این مسیر همه اسرار گشوده میشود پذیرش می یابد و سرچشمه همه سوالات بر او روشن می شود او کاشف بی ادعای درون است.
جای تعمق داره،
بسیار عالی بود
تعریفش برای من هم مبهم بود ممنون و سپاسگذار
عالی…حقیقتش معنی اش برای منم مبهم بود که اکنون این ابهام برطرف شد .. خوشا بحال رازورزان و جویندگان رازها …
به نظرم زبان فارسی توانایی توصیف خیلی از کلمات رو نداره مثل همین راز ورز یکم نامفهموم به نظر همون انگیلیسیش بهتره و مفهوم تره تا اینکه فارسی ش رو استفاده کنیم:)
یعنی تو زبان فارسی واژه انگلیسی استفاده کنیم؟
بعدم مگه واژه ها همه از اول ملموس بودن؟ صد سال پیش به روانشناسی میگفتن علم معرفه النفس. خدا رو شکر که پدران ما در این مورد مثل شما فکر نمی کردن!
زنده باد، پاسخ درخوری بود. همیشه وقتی به زبان پارسی ارج گزاشته می شه و به استقلال و حریمش احترام گزاشته می شه و برای غنی سازی بار معنایی و مفهومی آن، واژه سازی انجام می گیرد، همیشه یک تعدادی منتقدنما هم پیدا می شوند که دم از غرب زدگی و یا عرب زدگی خود می زنند و نسخه های همان روشنفکرنمایانی را دوباره و هزار باره تجویز می کنند که کار بیهوده ی پارسی ستیزی را به این وضعیت نخ نمای امروز کشانده است.
تهران را دیگر نه تنها با ط نمی نویسند، بلکه حتی را هم هتا می نویسیم.