فیلم های پیشنهادی راستمرد که باید حتما قبل از مردن ببینید! (قسمت چهارم)
فیلم های پیشنهادی راستمرد که باید حتما قبل از مردن ببینید! (قسمت اول)
فیلم های پیشنهادی راستمرد که باید حتما قبل از مردن ببینید! (قسمت دوم)
فیلم های پیشنهادی راستمرد که باید حتما قبل از مردن ببینید! (قسمت سوم)
۳۱. (The others (2001
فیلم دیگران، شاهکار آلخاندرو آمنابار، روایتگر داستانی همراه با یک غافلگیری است. زنی بسیار مذهبی همراه با دو کودکش در خانهای کاملاً تاریک زندگی میکند. بعداً در طی داستان درمییابیم که این کودکان به نور حساسیت دارند و به همین خاطر همیشه خانه تاریک است.
کمکم پدیدههای مافوق طبیعی شروع به رخ دادن میکنند که اعضای خانواده را به این نتیجه میرساند که خانه آنها جنزده است؟ ولی آیا این تمام حقیقت است و آیا واقعاً خانه آنها جنزده است؟ پاسخی که فیلم برای شما دارد شما را شگفتزده خواهد کرد و زاویه دید جدیدی در مورد پدیدههای ماورائی به شما میدهد. به حدی این فیلم در این کار موفق عمل میکند که فیلمهای بسیاری پس از آن با پیروی از سبک آلخاندرو آمنابار ساخته شدند.
شهر فرشتگان یا بهعبارتدیگر شهر فرشتگان گمشده، داستانی بسیار پراحساس و رمانتیک است که عالم عشق انسانی را به جهان فرشتگان پیوند میزند.
فرشتهای که هر روز صبح به لب ساحل میرود و به آوای خورشید گوش میسپارد، کمکم دلدادهی بانویی زیبا میشود. ولی چون یکی فرشته است و دیگری انسان نه وصالی ممکن است و نه حتا ارتباطی کوچک. منتها عشق شدید فرشته او را برمیانگیزاند تا از هفتخوان بگذرد و درنهایت اجازه ورود به عالم انسانی را در یک کالبد فیزیکی کسب کند. جایی که هبوط میکند لسآنجلس است که در معنا همان شهر فرشتگان گمشده است.
نیکلاس کیج در نقش فرشتهای معصوم و عاشق به زیبایی ظاهر میشود. خصوصاً اولین سکانسهای ورود فرشته به عالم فیزیکی و حس کردن دردها و شادیها و طعمهای این دنیا برای اولین بار بسیار بهیادماندنی هستند.
اگر به معنویت، فرشتگان و عشق علاقه دارید این فیلم مناسب شماست و قطعاً از آن تأثیر عمیقی خواهید گرفت.
اگر بخواهم فیلمی را بهعنوان فیلم مورد علاقه خودم برگزینم، آن فیلم روز هشتم خواهد بود. داستان دوستی غیرمعمول جورج، عقبمانده ذهنی ساکن یک بیمارستان روانی، با هری یک بیزینس من موفق اما ناشاد و ناموفق در زندگی خانوادگی.
داستان با روایت خلقت از کتاب مقدس آغاز میشود اینکه خداوند در هرروز چه چیزهایی را آفرید و در روز هفتم به استراحت پرداخت. داستان واقعی کتاب مقدس در همینجا پایان مییابد اما در فیلم از روز هشتمی هم صحبت میشود: “در روز هشتم خداوند…” و فیلم از همینجا آغاز میشود گویی که میخواهد روز هشتم را بجای گفتن به ما نشان دهد.
جورج سرشار از عشق، معصومیت و شور زندگی است و همین چیزهاست که هری فاقد آنهاست. به همین خاطر این دو باهم جور میشوند و اکسیر عشق جورج بر جان هری میافتد و وجود او را به زر ناب تبدیل میکند. طوری که شیوهای کاملاً متفاوت را برای زندگیاش انتخاب میکند.
فیلم ما را از غرق شدن در زندگی روزمره بر حذر میدارد و بهسوی آنچه مهم است راهنمایی میکند. اگر خوب فیلم را ببینید، در انتها پاسخ این سؤال را دریافت میکنید که خداوند در روز هشتم چه چیزی را خلق کرد.
آنجا بودن یا حضور T آخرین فیلم پیتر سلرز کمدین مطرح انگلیسی است که در ایران بیشتر نقش بازرس کلوزوی او در فیلم پلنگ صورتی را به خاطر دارند. در این فیلم باز تأکید بر چیزهایی ست که خیلی وقت است در دنیای ما به دست فراموشی سپردهشده.
داستان دربارهی باغبانی ساده است که در خانهای اشرافی زندگی میکند و تنها همدمهای او گلها، اربابش و کارتونهایی است که از تلویزیون قدیمی اتاقش میبیند. اما دست سرنوشت بازی دیگری برای او ترتیب میدهد. درحالیکه در اواخر میانسالی ست اربابش فوت میکند و او مجبور به ترک خانه میشود. بااینکه هیچ تجربهای از دنیای بیرون ندارد، درگیر ماجراهای بسیاری میشود ازجمله اینکه به فردی معتمد و تاجری پرنفوذ تبدیل میشود و حتا محرم اسرار سیاسی واشنگتن میگردد. درحالیکه همه فکر میکنند او مهرهای مهم است و نقشهای در سر دارد. درواقع او در کمال معصومیت فقط دنیا را به شکل بازی میبیند و بر بلاهت انسان مدرن که همیشه همچون گربهای در حال دنبال کردن دم خودش است میخندد. حتا درصحنهای ناب از فیلم، باغبان بروی آب راه میرود و انگار این نشان از سبکی روح او و آن دنیایی بودنش دارد.
به نظر میآید این فیلم از اعماق قلب پیتر سلرز برآمده و آخرین آزمون او قبل از مرگ و سفر به جهان دیگر است. به همین خاطر فیلم هرچند تهمایه طنز دارد اما درعینحال مرتبه بالایی از عرفان و معنویت را نیز به نمایش میگذارد.
شاید توازن، نوعی از تانترا برای انسان مدرن باشد. در این فیلم آیندهای به تصویر کشیده شده که در آن حکومتی فاشیست بر سر کار است. ادعای این حکومت حفظ نظم و دوری از هر نوع جنگ و خشونتی در جامعه است. اما چطور این حکومت به چنین دستاوردی رسیده است؟ از طریق تولید دارویی که هر نوع احساسی را در انسانها از بین میبرد، عشق، عاطفه، خشم و…
همه ناگزیرند که از این دارو مصرف کنند وگرنه به اشد مجازات میرسند. داستان از آنجایی شروع میشود که رئیس قهرمان فیلم به غلط بودن این رویکرد پی برده و از خوردن دارویش امتناع میکند اما قهرمان فیلم هنوز درکی از احوالات او ندارد. در نهایت رئیس او لو میرود و به جوخه اعدام سپرده میشود و در آخر، این رخداد و رخدادهای مشابه دیگر، قهرمان فیلم را به مسیری ناگزیر میکشانند یعنی امتناع از خوردن دارو و حس کردن هر چیزی که ممکن است.
اولین روزی که قهرمان فیلم شروع به حس کردن کرده است بسیار نفس گیر است. او پس از بیدار شدن، کاغذی که جلوی نور خورشید را می گیرد پاره می کند و با مشاهده طلوع خورشید غرق در حس شگفتی و قدردانی می شود.
شاید این فیلم تلنگری به ما بزند که بسیار ماشینی شدهایم و حواسمان را فراموش کردهایم. همانطور که در تانترا نیز مرحله اول سلوک پاک کردن زنگار حواس و توجه به زمان حال و دریافت تمام زیباییها و شگفتیهایی ست که در اطراف ماست.
البته فیلم پر از صحنههای اکشن و مبارزههای تن به تنی است که بهخوبی کارشدهاند و در لحظاتی یادآور فیلم ماتریکس هستند. به همین خاطر هم دوستداران فیلمهای اکشن از آن راضی خواهند بود وهم کسانی که به دنبال فیلمهای عمیق و معنویاند.
Eternal sunshine of spotless mind (2004). 36
تابش ابدی یک ذهن بیخدشه، یا تابش ابدی یک ذهن پاک یکی از معدود فیلمهای جیم کری، کمدین معروف آمریکایی است که موضوعی غیر طنز و رمانتیک دارد. این فیلم به یکی از نقاط حساس بشری دست میگذارد: خاطرات. چیزی که مایه شادی و یا عذاب ماست. شرکتی در این فیلم وجود دارد که میتواند خاطرات دردناک آدمها را پاک کند.
دوستدختر جیم کری از قضا به این شرکت مراجعه میکند و پسری در این شرکت با بازی الیجا وود عاشق او میشود. پس از پاک کردن خاطراتش سعی میکند با استفاده از همین خاطرات دختر را عاشق خودش کند. گهگاه در فیلم با فلش بکهای رخدادهای واقعی مواجه میشویم و نبرد عشق و انکار و رنجی که در این میان حاصل میشود.
شاید فیلم میخواهد به ما بگوید که فراموش کردن راهحل نیست. باید با احساسات مواجه شد و به آنها اجازه بروز داد ولو اینکه ما را رنج دهند.
این فیلم به خاطر ایدهی بدیع و نحوه زیبای روایتش جوایز متعددی را از آن خودکرده و به یکی از فیلمهای کلاسیک سینمای مدرن بدل شده است.
روز موشخرما، با بازی کمدین معروف آمریکایی بیل موری، روایتی بسیار عجیب دارد. نقش اصلی فیلم که خبرنگار یک شبکه درجه چند است بسیار بدعنق و ناراضی است. ازقضا هرساله در روزی خاص به شهری دورافتاده سفر میکند که در آنجا از یک مراسم سنتی گزارش تهیه کند. اما آن سال، سالی جادویی است چون بیل متوجه میشود که این روز هرگز به پایان نمیرسد و با خوابیدن و از نو بیدار شدن دوباره همان روز بارها و بارها تکرار میشود. درنهایت او از این اتفاق خسته میشود و حتا یکبار اقدام به خودکشی میکند اما دوباره فردا صحیح و سالم در رختخوابش بیدار میشود. راه برونرفت از این زندان چیست؟ آیا او تا ابد محکوم است که در آن شهر و در آن روز زندانی باشد؟
میتوان گفت این فیلم اشارهای به زندانی شدن انسان در سامسارا یا چرخه باطل دنیا دارد که هرروز بهنوعی تکرار روز قبل است و تا ابد هم ادامه خواهد داشت و حتا مرگ نمیتواند این چرخه را بگسلد مگر اینکه انسان کلید رمز را بیابد و خود را برهاند. اگر میخواهید بدانید بیل چطور خود را از این زندان میرهاند به شما توصیه میکنیم که این فیلم را حتماً ببینید.
باشگاه نبرد یکی از معروفترین فیلمهایی است که باید بگویم اگر تا به امروز آن را ندیدهاید نصف عمرتان بر فناست!
فایت کلاب، ساخته دیوید فینچر کارگردان متفاوت آمریکایی با بازیهای برد پیت و ادوارد نورتون به یکی از شاهکارهای سینمای مدرن بدل شده است. داستان فیلم در مورد انسانهایی است که روحیه مبارزه و جنگندگی و دنبال کردن رؤیاهایشان را ازدستدادهاند و به نان بخورونمیر و زندگی بیارزشی تن دادهاند که فرق چندانی با مردن ندارد. تا اینکه تایلر دردن وارد ماجرا میشود و باشگاهی راه میاندازد که به انسانها مبارزه میآموزد، آنها مبارزه برای زندگی و رؤیاها و آزادیشان.
به علت صحنههای خشن و بالای ۱۸+ فیلم برای همه افراد مناسب نیست.
ذهن زیبا، داستان جان نش ریاضیدان برنده نوبل است که در مسیرش با مشکلات روحی و روانی عدیدهای دستوپنجه نرم میکند. توسط دانشجویان مورد تمسخر واقع میشود و حتا شخصیتهایی را میبیند که مطمئن نیست واقعی هستند یا خیالی.
روایت فیلم بسیار جذاب و گیراست و علیرغم همه مشکلات، فیلم به ما درس امید و پشتکار را میدهد. همچنین نباید از بازی بینظیر راسل کرو در نقش پروفسور نش غافل شد که بهخوبی مراحل استیصال و سرگشتگی نقش اصلی را به نمایش میگذارد. این فیلم نیز جزو فیلمهای بیاد ماندنی سینماست که حتماً برای یک بار هم که شده باید آن را ببینید.
زندگی زیباست با عنوان اصلی la vite e bella نمایانگر روح اصیل ایتالیایی است. ایتالیاییها در اروپا به خوشگذرانی، شادی و دم را غنیمت شمردن شهره هستند. این خصوصیات همچنین در “هشت و یک دوم” ساخته فلینی و “بخور، دعا کن و عشق بورز” رایان مورفی نیز بهخوبی نمایش دادهشدهاند.
داستان این فیلم در مورد یک یهودی روشنفکر است که همراه فرزندش قربانی هولوکاست میشود. سرنوشتی بهظاهر دهشتناک اما او قادر میشود که با استفاده از ترکیب استادانهای از نیروی اراده، شوخطبعی و قدرت تجسم از فرزندش در مقابل خطرات اردوگاه مراقبت کند.
اگر زندگی دشواری دارید و نیاز به دلگرمی و امید دارید تا این دوران را پشت سر بگذارید، انتخاب اولتان این فیلم خواهد بود.
فیلم های پیشنهادی راستمرد که باید حتما قبل از مردن ببینید! (قسمت پنجم)
جالب بود مخصوصا مورد ۳۸
فیلم شهر فرشته ها واقعا اثرگذاره،حتما ببینیدش
باشگاه نبرد واقعا محشره.دیدمش.عالی بوده
عالیه
city of angels عالی بوووود : )))))
درود بر شما
اگه میشد لینک فیلم هارو برای دانلود قرار میدادین خیلی خوب بود
یکیم مستند اسپریت ساینس رو پیشنهاد میکنم که فوق العاده ترین چیزیه که تو عمرم دیدم من فقط :۱۲ جاسه اولسو نگاه کردم کل زندگیم و دیدگاهام مخصوصا نسبت به خدا مرگ عوض شده دیگه یه لحظه هم از مرگ نمیترسم بلکه حتی دوسشم دارم عالیه این مستند!
سلام فیلم inception رو ببنید عالیه مخصوصا برای ناخوداگاه و خلسه هیپنوتیزمی برای تحقیق
ممنون ، واقعاً عالیه…
یک پیشنهاد فیلم دارم؛
فیلم پیشگویی آسمانی اثر جیمز ردفیلد که از ٩ بصیرت صحبت میکنه که خلاصه بصیرتها رو ذکر میکنم،
بصیرت اول ــ جمعیت بحرانی ویرایش
تغییر با رسیدن به بصیرت اول آغاز میشود؛ به صورت ناآگاهانه و احساس عمیق بیقراری. ما به دنبال چه چیزی هستیم؟ کمکم احساس جدیدی نسبت به لحظههای متفاوت در زندگی که هیجانآور و الهامبخش هستند در ما شکل میگیرد. اما نمیدانیم که این احساس چیست و چطور آن را برای همیشه حفظ کنیم ولی وقتی این احساس از بین برود عدم رضایت و بیقراری همراه با یک زندگی عادی ما را در بر میگیرد. ما وقتی به بصیرت اول میرسیم که در زندگی مفهوم رویدادهای همزمان را درک کنیم. آیا تاکنون شده در مورد کاری که میخواستیم انجام بدهیم یا در مرحلهای از زندگیامان وقوع امری را قبلاً حس کرده باشیم یا یک دریافت ناگهانی ما را از وقوع آن آگاه کرده باشد و کنجکاو شده باشیم که چه اتفاقی خواهد افتاد؟ پس از آنکه این موضوع را از یاد بردیم و همه حواسامان را روی کارهای دیگر جمع کردیم بطور اتفاقی چیزی را میخوانیم یا با کسی ملاقات میکنیم یا به جایی میرویم که ما را به سوی همان موقعیتی که به ذهنامان رسیده بود هدایت میکند. البته این مطلب جدیدی نیست و همیشه افردی بودهاند که چنین تجربهای داشته باشند، ولی چیز جدیدی که کتیبه به آن اشاره میکند اینست که در اواخر قرن بیست و اوایل قرن بعدی تعداد این افراد خیلی زیاد میشود و به حد جمعیت بحرانی میرسد. و بعد از آن کل افراد جامعه بطور جدی این رویدادها را تجربه میکنند. در ضمن کشیش میگوید که مقامات کلیسا با کتیبه مخالفت میکنند چون مذهب آنان را زیر سوال میبرد. پس از این گفتگوها شارلین با پروازی به پرو بر میگردد و کنجکاوی دوستش در مورد این کتیبه باعث میشود که او هم به دنبال وی به پرو برود.
بصیرت دوم ویرایش
دوست شارلین در هواپیما و پرو با دو نفر دیگر آشنا میشود که آنها بصیرت دوم را برای او توضیح میدهند. بصیرت دوم میگوید ما در پایان هزاره دوم به گذشته تاریخی خود بر میگردیم و آنچه تا به حال کردهایم و به دنبالش بودهایم را مورد بررسی مجدد قرار میدهیم. ما میبینیم که در قرون وسطی مذهبیون نتوانستند خواستههای ما را ارضا کنند و بعد ما به دنبال گسترش علوم مادی رفتیم و در زمینه علوم دنیایی و مسایل اقتصادی پیشرفتهای زیادی بدست آوردیم ولی باز اینها هم ما را ارضا نمیکند و هنوز از خود میپرسیم هدف اصلی ما از بودن در این کره خاکی چیست؟
بصیرت سوم ــ انرژی ویرایش
دوست شارلین با راهنمایی افراد دیگر به محلی کوهستانی و سرسبز و جنگلی میرود که یک مرکز تحقیقات علمی در آن واقع شده است که در مورد انرژی تحقیقات انجام میدهد.
بصیرت سوم میگوید خمیره اساسی و اصلی هستی نوع خاصی از انرژی است که طبق خواسته و انتظار بشر میتواند در جهان جریان یافته و سیستمهای دیگر انرژی را تحت تاثیر قرار دهد. کتیبه پیشبینی میکند که بشر در پایان هزاره دوم این انرژی را کشف میکند و مشاهده این انرژی با توجه بیشتر نسبت به زیباییها آغاز میشود. ادراک زیبایی مثل یک فشارسنج است که به ما نشان میدهد تا چه حد به مشاهده واقعی انرژی نزدیک هستیم زیرا به محض اینکه انرژی را مشاهده کنی میفهمی که انرژی و زیبایی در یک راستا قرار دارند. اساسیترین خصوصیاتی که ما به یک چیز زیبا نسبت میدهیم مشابه هستند. وقتی موجودی به نظر ما زیبا میآید معمولاً واقعیتر ــ جذابتر و درخشانتر به نظر میآید. جلب توجه میکند ــ تابناک است و در مقایسه با کدورت رنگ موجودات دیگر شفافتر است. بعد به دیدن گیاهانی میروند که در این مرکز تحقیقاتی پرورش داده میشوند و به طرز جالبی سالم و به دور از هرگونه آفت و نقصی هستند و برای او توضیح داده میشود که این گیاهان تحت مراقبت و توجه مستقیم بودهاند، مثل زیر و رو کردن خاک اطراف و مراقبت روزانه. در ضمن وقتی مراقب بطور ذهنی روی این گیاهان تمرکز میکرد و از آنها میخواست که رشد سالمتری داشته باشند. این اتفاق رخ میداد و چنین گیاهان در مقایسه با گیاهان دیگر که این اعمال روی آنها صورت نمیگرفت رشد بهتری داشتند. از طرف دیگر خوردن این چنین گیاهانی باعث میشد نیروی جسمانی افراد بیشتر شود.
بعد برای او توضیح میدهند که این انرژی قابل رویت است.
بصیرت سوم ذات زیبایی را توضیح میدهد و این ادراک را به عنوان راهی که به مشاهده حوزههای انرژی توسط بشر میانجامد، توصیف میکند. وقتی حوزهها را مشاهده کردیم فهم ما از جهان فیزیکی ناگهان تغییر میکند. برای مثال شروع به خوردن غذاهایی میکنیم که سرشار از انرژی هستند و متوجه میشویم که بعضی مکانها انرژی بیشتری گسیل میدارند. بیشترین ارسال انرژی در مکانهایی که طبیعت کهن دارند بخصوص جنگلها صورت میگیرد.
بصیرت چهارم ــ مبارزه بر سر قدرت ویرایش
بصیرت چهارم بیان میکند که برای مدت طولانی بشر به طور ناخودآگاه بر سر بدست آوردن قسمت کوچکی از این انرژی که در واقع در معرض آن قرار داشته رقابت میکرده است. این علت درگیریهای بشر در هر سطحی از درگیریهای کوچک خانوادگی گرفته تا موقعیتهای شغلی و جنگ بین ملتهاست. به همین علت است که ما احساس ناامنی و ضعف میکنیم و به ناچار انرژی دیگران را میرباییم تا به آرامش دست یابیم. بشر در مییابد که از یک منبع بزرگتر انرژی جدا شده است و این جدایی باعث میشود که احساس ناامنی و ضعف کند. بصیرت چهارم یعنی نگریستن به جهان به عنوان یک صحنه رقابت بر سر انرژی و قدرت. وقتی بشر برای نخستین بار به وجود این رقابت پی میبرد، خیلی زود می خواهد ازین درگیریها فراتر رود تا از این رقابت که بر سر انرژی بیارزش انسان رخ میدهد رهایی یابد چرا که سرانجام میتواند این انرژی را از منبع دیگری بدست آورد.
بصیرت پنجم ــ پیغام عرفانی ویرایش
بصیرت پنجم بیان میکند که ما میتوانیم از منبعی دیگر یعنی جهان هستی انرژی را بدست بیاوریم. مثلاً باید غذا را خوش طعم کنیم و طعم و مزه آن را ستایش تا از آن انرژی بدست بیاوریم. اما جذب انرژی از غذا نخستین قدم است. پس از اینکه انرژی ما بدین ترتیب افزایش پیدا کرد نسبت به انرژی موجود در هر چیزی حساس میشویم سپس یاد میگیریم که این انرژی را بدون خوردن جذب کنیم. همه چیزهای اطراف ما نوع خاصی از انرژی دارند برای دریافت آن باید پذیرا باشیم و ارتباط برقرار کنیم و آنها را ستایش کنیم. وقتی آنها را ستایش میکنیم انرژی دریافت میکنیم بعد که ستایش کردن را ادامه میدهیم به مرحله عشقورزی به آن موجود میرسیم و در این مرحله هر زمان که بخواهیم میتوانیم انرژی را به آن موجود بر گردانیم. وقتی بدین صورت سرشار از انرژی میشویم رشد میکنیم و به سطح بالاتری از جنبش میرسیم و این باعث تکامل جهان هستی میشود. تکامل بطور ناخودآگاه تا به حال وجود داشته ولی حالا ما میخواهیم آن را آگاهانه انجام دهیم.
بصیرت ششم ــ روشن کردن گذشته ویرایش
بصیرت ششم میگوید هر یک از ما برای تصاحب انرژی نمایشی مخصوص به خود داریم که بوسیله آن میخواهیم بر دیگران تسلط پیدا کنیم. این نمایشها چهار تا هستند. نمایش منزوی: عقبنشینی میکنیم در برخورد با دیگران ــ با احتیاط عمل میکنیم تا پر رمز و راز جلوه نماییم تا دیگران برای پی بردن به احساس واقعی ما توجهاشان به ما جلب شود و از آنها انرژی بگیریم. نمایش بازجو : وقتی ایرادی پیدا کردیم در دیگران از آن انتقاد میکنیم. فرد مورد انتقاد واقع شده متوجه این موضوع و توجه ما به خود میشود و دقت میکند که اشتباه نکند تا مورد انتقاد قرار نگیرد همین واکنش دفاعی انرژی مورد نیاز افراد بازجو را تامین میکند. نمایش تهدید کننده : دیگران را بصورت جسمی یا لفظی تهدید میکنیم. فرد از ترس اینکه مبادا خطری پیش آید مجبور میشود به ما توجه کند و بدین صورت به ما انرژی میدهد. نمایش من ضعیف : وقایع دردناکی را که برایمان اتفاق میافتد برای دیگران بازگو میکنیم و دیگران را مسؤل رخ دادن آنها معرفی میکنیم و میگوییم اگر به ما کمک نکنند این وقایع دردناک ادامه خواهند یافت و بدین صورت احساس گناه در آنها بوجود میآوریم. بعضی از ما در شرایط گوناگون از چند نمایش استفاده میکنیم ولی بیشتر ما یک نمایش غالب داریم. نمایشی که در زمان کودکی ما بهتر عمل میکرده و ما خواهان تکرار آن هستیم. ما باید بتوانیم خود واقعیامان را پیدا کنیم و برای این کار فقط یک راه وجود دارد. هرکدام از ما باید به مکان و زمان کودکی در خانوادهامان برگردیم و رویدادهای آن زمان را به خاطر بیاوریم. وقتی ما از نمایش خود آگاه شدیم میتوانیم حقیقت برتر خانوادهامان را درک کنیم وقتی این حقیقت را دریافتیم زندگیامان پر از انرژی میشود چراکه میفهمیم چه کسی هستیم و چه راهی را در پیش گرفتهایم و چه میکنیم. چرا من در این خانواده متولد شدم؟ ما فقط زادههای فیزیکی پدر و مادرمان نیستیم. ما مخلوقاتی روحانی نیز هستیم. زندگی پدر و مادر ما تاثیر غیر قابل انکاری بر زندگی ما داشته است. برای یافتن خود واقعیامان باید بپذیریم که خود واقعی ما جایی بین حقایق آنان بوجود میآید. به همین علت ما در آن خانواده متولد شدیم تا برداشت کاملتری از اعتقادهایشان داشته باشیم. مسیر ما کشف حقیقتیست که تلفیق والاتری از باورهای پدر و مادرهایمان است. هر کدام از ما باید به تغییرهای مهم زندگیامان نگاه کنیم و به معنای واقعی آنها پی ببریم. دوستانی که پیدا کردهایم. کتابهایی که دوست داشتیم و خواندهایم. شغلی که انتخاب کردهایم. رشته تحصیلی که برگزیدهایم و … همه ما در این جهان یک ماموریت روحانی داریم که باید به آن پی ببریم. باید بفهمیم که به راستی چه کسی هستیم. ما در یک دوره تاریخی به دنیا میآییم و برای ادامه زندگی به موضوعی اعتقاد پیدا میکنیم. سپس با شخص دیگری که او هم باورهایی دارد یک واحد را تشکیل میدهیم. بعد بچهها به دنیا میآیند و با افزایش انرژی خود جنبش بیشتری پیدا میکنند و بدین ترتیب ما تکامل بیشتری پیدا میکنیم. اینک تفاوت ما با نسلهای قبلی این است که ما آمادهایم تا خودآگاهانه عمل کنیم و این سرعت افزایش انرژی و جنبش و تکامل ما را بسیار زیادتر میکند.
بصیرت هفتم ــ قرار گرفتن در جریان تکامل ویرایش
وقتی از انرژی درونی سرشار شدیم افکار دیگری ار بخش برتر وجود ما سرچشمه میگیرند. اینها دریافتهای ناگهانی ما هستند و احساسات متفاوتی در ما ایجاد میکنند. آنها گاهی بصورت خیالپردازی و گاهی بصورت رویا در ما جلوه میکنند.
وقتی به اندازه کافی انرژی گرفتیم آماده میشویم تا آگاهانه در مسیر تکامل حرکت کنیم و آن را به جریان بیندازیم تا رویدادهای همزمان را بوجود بیاوریم و آنها ما را به جلو هدایت کنند. ما مسیر تکاملی خود را به گونهای خاص طی میکنیم. اول انرژی کافی بدست میآوریم بعد مسئله اساسی زندگیمان را به خاطر میآوریم ــ همان که پدر و مادرمان به عهده ما گذاشتهاند ــ چرا که این مسئله مضمون اصلی تکامل ماست. پس از آن با یافتن پاسخ سوالهای کوچکتر و آنی که در زندگی با آنها روبرو میشویم بر روی این مسیر تکاملی متمرکز میشویم. این سوالها جزیی از مسئله و سوال بزرگتر ما هستند و مشخص میکنند که ما در کدام مرحله از جستجوی زندگیامان هستیم.
زمانی که ما از سوالهای موجود در مغز در یک لحظه آگاه میشویم ادراکات ناگهانی در این زمینه به ما کمک میکنند که چه بکنیم و کجا برویم. ما مسیر بعدی را حدس میزنیم و این حالت همیشگیست. فقط زمانیکه سوال نادرستی در مغز داریم این حالت بوجود نمیآید. زمانی که یک دریافت ناگهانی ما را از آنچه بعداً اتفاق میافتد، آگاه کرد باید بطور کامل هوشیار و دقیق باشیم دیر یا زور رویدادهای همزمان رخ میدهند تا ما را در مسیری که از طریق این دریافتهای ناگهانی مشخص شدهاند هدایت کنند. خوابها و افکار ما را هدایت میکنند. خیالات یک صحنه و اتفاق را به ما نشان میدهند و این برای ما مشخص میکند که امکان وقوع این رخداد وجود دارد. اگر دقت کنیم آن وقت میتوانیم در صورت وقوع این اتفاق با آمادگی با آن روبرو شویم.
وقتی به چیزی فکر میکنیم باید دلیل آن را از خود بپرسیم. چرا این فکر الان به مغز من رسیده است؟ چه ارتباطی با مسایل زندگی من دارد؟ در مورد افکار منفی باید بیدرنگ آنها را کنار بگذاریم و افکار و تصورات خوب را جایگزیناشان کنیم. باید قبول کنیم که هر واقعهای معنایی دارد و در برگیرنده پیامیست که به نحوی با سوالهای ما در ارتباط است. موفقیت زمانی بدست میآید که ما در هر واقعه هر چقدر هم که نامطلوب باشد نقطهای روشن پیدا کنیم.
بصیرت هشتم ــ اصل اخلاقی بین افراد ویرایش
با ارسال انرژی بصورت تحسین زیباییهای دیگران و ابراز محبت و عشقورزی به افراد دیگر باعث میشویم سطح انرژی آنها بالا برود و بطور طبیعی انرژی بیشتری به سمت ما میآید وبعد آنها پیامی را که برای ما دارند به ما منتقل میکنند و ما را در طی مسیر تکاملیمان یاری میرسانند. به همین خاطر بهترین کاری که برای خود میتوانیم انجام دهیم این است که به دیگران عشق بورزیم و محبت کنیم تا سرشار از انرژی شوند.
بصیرت نهم ــ فرهنگ در حال پیدایش ویرایش
بصیرت نهم میگوید ما در آینده در میان درختان پانصد ساله و باغهایی که به دقت محافظت شدهاند زندگی خواهیم کرد و این در حالیست که به راحتی به شهرها که محصول یک تکنولوژی اعجاب انگیز هستند سفر خواهیم کرد. در آن زمان وسایل حیات از جمله مواد غذایی ــ پوشاک و وسایل حمل و نقل خودکار بوده و در دسترس همگان قرار خواهد داشت. نیازهای ما بدون تبادل پول و بدون هیچ گونه کُندی و اهمال بطور کامل تامین خواهند شد. وقتی انرژی بیشتری میگیریم سطح جنبش در اتمهای بدن ما افزایش پیدا میکند و ما سبکتر میشویم.بعد میتوانیم از سد میان این جهان و جهان دیگر که از آن جا آمدهایم و پس از مرگ به آنجا میرویم عبور کنیم. این همان راهیست که مسیح به ما نشان داد. او به قدری انرژی دریافت کرد که سبک شد و روی آب راه رفت و از جهان فیزیکی به سوی جهان روحانی سفر کرد. ما هم میتوانیم آنقدر انرژی بگیریم و سبک شویم که روی آسمان و عرش خداوندی قدم بگذاریم.
بنظرم کتابش از فیلمش خیلی بهتره و هرکی دوست داره با مفاهیمش آشنا بشه بهش کتاب رو توصیه میکنم نه فیلم رو.
لیست فیلمهایی که معرفی میکنید واقعا عالی هستن همشون ارزش چند بار دیدن رو دارن
ممنونم رایت ، واقعیتش تو ۳۰ درصد لیست چهارم اشتراک نظر و سلیقه مشترک دارم با هاتون.
پس به قول معروف دیدگاهمون با هم زاویه داره!
ولی خب همین تنوع دیدگاهه که دنیا رو زیبا میکنه…