اشعار: چاووشی- اخوان ثالث
بهسان رهنورداني که در افسانهها گويند، گرفته کولبار زاد ره بر دوش، فشرده چوبدست خيزران در مشت، گهي پر گوي و گه خاموش، در آن مهگون فضاي خلوت افسانگيشان راه ميپويند [ما هم راه خود را ميکنيم آغاز. *** سه ره پيداست. نوشته بر سر هر يک به سنگ اندر، حديثي کهش نميخواني بر…