8 نوع درگیری درونی و راه های غلبه بر آن

8 نوع درگیری درونی و راه های غلبه بر آن

درگیری درونی

وقتی که انگار قلب و ذهنتان دو نیمه میشود،

میخواهید کاری کنید ولی بخشی از وجودتان فریاد میزند: “بیخیال”

به چیزی اعتقاد دارید ولی نمیتوانید برطبق آن اعتقاد عمل کنید.

حس میکنید چیزی درست است و از طرف دیگر فکر میکنید غلط هم هست.

درگیری درونی چیست؟

درگیری یا کشمکش درونی، تجربه ی داشتن اعتقادات، امیال، انگیزه ها و یا احساسات روانی ضد و نقیض میباشد.

این درگیری روانی میتواند در هر نقطه از زندگیتان و در هر موضوعی رخ دهند. مثل روابط، کار، عقاید مذهبی، تعهدات، دیدگاه های اخلاقی و ایدئولوژیهای اجتماعی .

چرا درگیری درونی رخ میدهد؟

هرگاه که هر نوع درگیری دورنی را تجربه میکنیم، چیزی که اتفاق می افتد درواقع مخالفت بین قلب و مغزمان است.

هوش و آگاهی در سر ما چیزی است که به ما کمک میکند تا به زندگیمان ساختار و جهت دهیم . و قلب، حقیقت را به چارچوب این سفر زندگیمان می آورد.

بدون گوش کردن به قلبمان، زندگی بی روح، ناکام و بی ارزشی خواهیم داشت . و بدون گوش دادن به مغزمان هم در آشفتگی مطلق خواهیم بود.

پس تعادل لازم است. ما نیاز داریم تا به هر دو گوش دهیم ولی اغلب یکی را به دیگری ترجیح میدهیم .که این منجر به درگیری درونی میشود.

وقتی اعمالمان با ارزشهایمان جور نباشد، نتیجه ی آن احساس ناراحتی و یا حتی شرمزدگی است.


مقاله مرتبط: در نبرد ابدی بین ذهن و دل، کدامیک را دنبال کنم؟


چه چیزی درگیری درونی را بوجود می آورد؟

ما بدلایل زیادی خود درگیری را تجربه میکنیم. برای مثال:

-عقاید و قوانینی که از والدینمان به ارث بردیم.

-اعتقادات دینی، تعصبات و طریقه هایی که به ما تلقین شده.

-ارزشهای اجتماعی و ایده هایی که با بزرگ شدن پذیرفتیم.

درگیری درونی

8 نوع از درگیری های درونی

1- درگیری اخلاقی

این اختلال وقتی رخ میدهد که ما اعتقادات متناقضی نسبت به اخلاقیات شخصی خودمان داریم. بطور مثال:

فردی که به حقوق بشر معتقد است ولی به اوتانازی (مرگ آسان) باور ندارد. یا فردی که گفتن حقیقت برایش یک ارزش است ولی برای نجات زندگی شخصی دیگر دروغ میگوید.

2– درگیری جنسی

اغلب با اختلال های درونی دیگر مثل اختلال اخلاقی یا مذهبی همراه است. برای مثال شخصی ممکن است که یک مسیحی معتقد باشد ولی در عین حال همجنسبازی را بد نداند.

3-درگیری مذهبی

این نوع اختلال بسیار شایع است. وقتی رخ میدهد که فرد، هم به حقایق و هم به اعتقادات مذهبی ارزش بدهد.

4-درگیری سیاسی

هنگامی اتفاق می افتد که شخصی بین اعتقادات خودش و نیز اعتقادات افراد سیاسی محبوبش بماند. بطور مثال فردی ممکن است به آمریکا باور داشته باشد ولی به سیاست پرداخت مالیات، نه.

5-درگیری عاطفی

وقتی رخ میدهد که ما کسی را دوست داشته باشیم ولی همچنان کاری که طرف مقابل مان را میرنجاند انجام دهیم. مثلاً:

بچه هایمان را دوست داشته باشیم، ولی معتقد باشیم که باید با آنها خشن رفتار کرد تا مطیع بار بیایند. و این بعداً باعث حس گناه در ما میشود. و یا ممکن است که همسرمان را دوست داشته باشیم ولی نتوانیم کارها و عادتهای او را تحمل کنیم و در نتیجه با او بد رفتاری کنیم.

6-درگیری تصور از خود

تصور از خود، یک ایده ی ذهنی است که شما درباره ی خودتان دارید. مثلاً: “من صبور، دوست داشتنی و بخشنده هستم. من فردی چاق هستم. من یک هنرمندم و همچنین حامی حقوق حیوانات.”

و حالا درگیری درونی وقتی رخ میدهد که ما با شواهد متناقضی با اعتقاداتی که درباره ی خودمان داریم روبرو میشویم. مثلاً:

 شخصی که معتقد است که راستگو میباشد ولی برای بدست آوردن شغل مورد نظرش در رزومه ی خود اطلاعات دروغ مینویسد.

کسیکه به رژیم غذایی سالمش میبالد ولی نمیتواند که سیگار را ترک کند.

یا شخصی که ادعای حامی حقوق حیوانات بودن دارد ولی همچنان کتی از خز حیوانات بر تن دارد.

7-درگیری درون فردی

این مشکل با اختلال های تصور از خود و درگیری عاطفی همراه است و در شرایط اجتماعی زمانی رخ میدهد که میخواهید طوری باشید ولی به گونه ای دیگری رفتار میکنید. بطور مثال:

فردی از اینکه درباره ی ورزش صحبت کند متنفر است . ولی وقتی همکارش در مورد ورزش حرف میزند، خود را الکی مشتاق نشان میدهد.

یا کسیکه از دوستش رنجیده شده ولی هیچ چیز نمیگوید، هر چند میخواهد بگوید.

8-درگیری وجودی

درباره ی احساساتی از ناراحتی و گیجی درباره ی زندگی میباشد. بخصوص وقتی دو اعتقاد یا امیال مخالف بوجود می آید. برای مثال:

نفرت از زندگی و عشق به آن در یک زمان. یا بخواهی که از زندگی ات نهایت استفاده را بکنی ولی نتوانی هیچ تغییری برای بیرون آمدن از منطقه ی امن خودت بوجود آوری. یا بخواهی زمین را نجات دهی ولی باور داشته باشی که زمین محکوم به فنا و نابودی است.

درگیری درونی

چگونه میتوان بر این درگیریها غلبه کرد؟

-تفاوت بین شهود و ترس را تمایز دهید (ندای درون یا شهود بسیار واضح و قوی است و احساساتی نیست ولی صدای ترس احساساتی و مبهم است).

-ببینید که در بلند مدت، هوشمندانه ترین انتخاب چه میبایست باشد؟

-لیستی از جنبه های مثبت و منفی تصمیماتتان در یک برگه بنویسید و آنرا بسنجید (اگر درگیر پیداکردن روشنی مسئله ای هستید، اولویت درجه یکتان را پیدا کنید، چون درگیری وقتی شروع میشود که ما اولویت واضحی نداریم).

-چه اعتقادات اشتباهی دارند شما را گیج میکنند؟ (برای مثال شما ممکن است که هم بخواهید شغلتان را حفظ کنید. و هم در خانه پیش بچه ها بمانید. فکر میکنید که اگر در خانه بمانید شکست خورده اید. و درنهایت میفهمید که این باور را از اجتماع گرفته اید).

-کاملاً صادق باشید. از خود بپرسید که از چه میترسید؟

-اگر با ماشه ای روی سرتان مجبور به انتخابی بودید، چه تصمیمی میگرفتید؟

-نگاهی به آینده تان بیندازید..اگر بر بستر مرگ بودید، بیش از هر چیز حسرت چه چیزی را میخوردید؟

-چه چیزی بر سر جریان زندگیتان بطور مقاوم قرار دارد؟

-چه رویکردی دوست داشتنی تر است؟ چه انتخابی به عشق و حقیقت نزدیک تر است؟

-آیا مسائل مهم تری در این درگیریها مخفی شده اند؟ مثل اعتقادات منفی به خود یا مشکلات کودکی

-ذهنتان را آرام کرده و حضور در لحظه را تمرین کنید.

-و در نهایت خود را درگیر درگیری ها نکنید.

بیاد داشته باشید که درگیریها و کشمکشها چیزهای نرمالی هستند و نیاز است که ما هم از قلب و هم از مغزمان برای هماهنگی و هارمونی درونی استفاده کنیم.


نوشته ای از : Mateo Sol

view-source:https://lonerwolf.com/internal-conflict-types

نوشته‌های مشابه

10 دیدگاه

  1. مطلب کاربردی و مفیدی بود.
    فقط درگیری مذهبی رو ممنون میشم اگر راه حل بهتری دارین ارایه بدین ممنون.چون توی درگیری مذهبی ادم واقعا گیج میشه.نمیدونه اعتقاداتش درست هستند یا حقیقت ها(فکت ها facts)

دیدگاهتان را بنویسید