پارادوکس! ۵ مثال عجیب از تناقض و پارادوکس در رفتار انسان ها

پارادوکس همان چیزی است که این روزها خیلی زیاد در رفتار همه ما دیده میشود. بشر گونه ای است بشدت متناقض. بخاطرپیچیدگی و غیرقابل پیش بینی بودن ذهن هایمان و این حقیقت که بیشتر رفتارهای ما توسط ناخودآگاهمان اداره میشوند، ما به گونه های عجیب و غریبی رفتار میکنیم که اغلب با آنچه عمیقاً احساس میکنیم، متناقض است.

شاید یکی از بزرگترین درک هایی که میتوان از زندگی داشت این باشد که همه چیز همانطور که بنظر میرسد نیست.در اینجا برای شما ۵ مثال جالب از پارادوکس در رفتار انسانها را آورده ایم که به درک شما از ابهام و تناقضات در مورد انسانهای اطرافتان کمک خواهد کرد.

۱- اعتماد به نفس پرخاشگرانه، انعکاسی از احساسات درونی چون ضعف و خودکم بینی می باشد.

افراد و اغلب هم مردان، احساسات ناشی از ضعف قدرت خود را با اعتماد به نفس کاذب، پرخاش و دعوا و رفتارهایی که حاکمیت و تسلط آنها را نشان دهد، جبران میکنند. جالب اینجاست که این نوع  رفتارها اغلب این گونه افراد را گول میزند و باعث میشود(حداقل بطور خودآگاه) باور کنند که ريیس و همه کاره هستند. درصورتیکه آنها ترس ناخودآگاهی از «ضعیف و حقیر بودن» را با خود حمل میکنند. بنابراین وقتی فردی را ملاقات میکنید که مدام سعی دارد رییس بازی در آورد، بدانید که این رفتار اغلب انعکاسی از یک عقده حقارت عمیق می باشد.

۲- بی قیدی و بی بند و باری جنسی، انعکاسی از احساسات درونی ناشی از زشت و بی ارزش بودن است.

بی قیدی بخصوص در مورد زنان، اغلب در زنان فریبنده، دارای تمایلات جنسی بالا و زنان روسپی دیده میشود. هرچند فرای اینها، احساساتی از ناامنی زیاد، بخصوص در مورد بدن و عزت نفس نهفته است. تناقض در اینجاست که هر چه فردی بی قید و بند تر باشد، بیشتر احساس شایستگی و در نتیجه با ارزش بودن میکند، و در عین حال از احساسات بی ارزش بودن فرار کرده و باز به همان ها(حس بی ارزشی) بازمی گردد.

۳- هر چه فردی شیرین ترباشید، ناآرام تر و گستاخ تر است.

هرچند این مورد همیشه صدق نمیکند. اما هر چه فردی خوب تر و شیرین تر باشد، سایه های درونی بیشتری را سرکوب میکند. در واقع افرادی که همیشه خوب هستند و میخواهند همه مردم از آنها راضی باشند، اغلب عصبانی ترین، افسرده ترین و مضطرب ترین افراد هستند. چرا که این دسته افراد رفتارهای کمتر مورد پسند واقع شده خود را سرکوب کرده و به سایه تبدیل میکنند. بنابراین از درون گستاخ تر و عصبی تر میشوند.

۴- هر چه فردی ساکت تر باشد، پرهیاهو تر است.

شخصیت های دو قطبی شده درونگرا و برونگراها، مثال های خیلی خوبی از پارادوکس در رفتار انسان را همراه دارند. برونگرا ها با اینکه همیشه اجتماعی و پرسر و صدا هستند، اما وقتی با خودشان هستند؛ ساکت، دلسرد و بی قرار میشوند. چرا که دنیاهای بیرون آنها بسیار شلوغ و پر سر و صداست، اما دنیاهای درونشان اغلب خالی و ساکت است. مشابهاً با اینکه درونگراها افرادی غیر اجتماعی و ساکت هستند، اما دنیاهای درونیشان با افکار پرجنب و جوش، تخیلات و سرزندگی سرشار شده است.   

۵- شوخ طبع ترین افراد، اغلب غمگین ترین افرادند.

عجیب است اما بامزه ترین و شوخ طبع ترین ها، اغلب افرادی غمگین هستند. چراکه از شوخی بعنوان یک مکانیزم دفاعی در برابر احساسات تاریک ترشان استفاده میکنند. به رابرت ویلیامز، جیم کری، بیل هیکز و خیلی کمدین های دیگری که یا خودشان را کشتند و یا از افسردگی یا دیگربیماری های روانی رنج میبرند نگاه کنید. کمدین ها جدای از آن شوخی و خنده ای که بعنوان ماسکی برای پوشیدن مسائل عمیق تر استفاد میکنند، افراد باهوشی هستند که خیلی راحت دروغ ها و توهمات جامعه را میبینند. آنها از هوش خود برای آگاه کردن بیننده ها از ذات حقیقی  انسان وجامعه استفاده میکنند.

***

 اینها فقط ۵ مثال از پارادوکس بود که میتواند در بشر مشاهده شود. اما پارادوکس های خیلی زیاد دیگری نیز وجود دارند که شاید شما به آنها توجه کرده باشید. خوشحال میشویم تجربیات خود را با ما نیز به اشتراک بگذارید.

منبع:lonerwolf

نوشته‌های مشابه

25 دیدگاه

  1. سلام _ شاید یکی از علتهای این تناقضات درونی و بیرونی , سرکوب کردن تمایلات و عقده های درونی باشه که به مرور میتونه باعث ایجاد اختلال عصبی و فشارهای روحی و روانی بشه . برای همینه که مشاوره روانپزشکی تو این موارد میتونه مؤثر واقع بشه .

  2. بسیار عالی لذت بردم

    داستانی در این مورد رو بیاد آوردم … فردی غمگین و افسرده به دکتر روانپزشک مراجعه میکنه دکتر طی جلسات مکرر سعی در بهتر کردن وضع بیمار داره اما هیچ کدام از راهکارهای پیشنهادی دکتر فرد غمگین رو بهبود نمیبخشه دکتر بعد از چند جلسه رو به بیمارش میکنه و میگه من نتونستم حالت رو بهتر کنم ولی پیشنهادی برات دارم که مطمئنم حتما برات مفیده …. بیرون شهر سیرکی عالی فعالیت میکنه در این سیرک دلقکی کار میکنه که حتی عبوس ترین آدمها هم از دیدن هنرش شاد میشن و لذت میبرن در اینجا بود که اشک روی گونه بیمار سرازیر میشه بیمار آرام سر بلند میکنه و میگه دکتر…. اون دلقک خود من هستم.

دیدگاهتان را بنویسید