|

آروآکو ها، نگهبانان باستانی زمین به نجات سیاره شتافته اند!

نگهبانان باستانی زمین به نجات سیاره شتافته اند!

 در این مطلب شما را با یکی از آخرین قبایل بومی بازمانده از یک تمدن باستانی و کهن در کلمبیا که جهان بینی و دانش درونی بسیار قوی دارند آشنا میکنیم.

مردمان آروآکو ، ویواها، به همراه کوگی‌ها (Kogi بمعنای جگوار)، تنها بازماندگان تمدن باستانی و پیشرفته تایرونا (Tairona civilization) در دنیا به حساب می‌آیند.

این گروه‌های بومی حدود ۵ قرن در انزوای تقریبا کامل زندگی می‌کردند. آنها در کوه‌های سیرا نوادا در سانتا مارتا زندگی می کردند و هدف آنها همواره دفاع از سرزمین‌هایشان در برابر بیگانگان بوده. این انسان ها به علم درونی و آگاهی وسیعی متصل هستند که همین دانش، آن‌ها را موظف می‌کرد که به نمایندگی از همه انسان‌ها توازن دنیا و طبیعت را حفظ کنند. این افراد نگهبانان باستانی زمین هستند. اکنون پس از قرن ها انزوا و دوری از تمدن های دیگر انسان ها، آنها تصمیم گرفته اند از انزوا خارج شوند تا جهان را از تغییرات آب و هوایی نجات دهند.

در ادامه گزارشی از این مردمان و نگهبانان باستانی زمین خواهید خواند:

لوئیز گیرمو ایزکیردو، در حالی که داشت کنارم راه می‌رفت، با حسرت گفت:

“برادر جوان‌تر در حال صدمه زدن به دنیا است. راهی که می‌رود رو به نابودی است. یا متوجه اشتباهاتش می‌شود و رویه‌اش را عوض می‌کند، یا دنیا خواهد مرد.”

ایزکیردو یکی از رهبران معنوی بومیان آروآکو کلمبیا است. او در میان نوای روحانی فلوتی که در جنگل به گوش می‌رسید، من را به سمت برکه‌ای می‌برد تا در آن غسل کنم و پاک شوم. صندل‌هایش را درآورد و چهارزانو روی سنگی نشست. از من خواست که کفش‌هایم را دربیاورم و داخل برکه شوم. سپس رشته نخی به دستم داد که مانند بند نافی نمادین من را به مام زمین متصل می‌کرد، و با صدایی تیز از من خواست که هر آن‌چه در ذهن داشتم را در آن رشته نخ بریزم.

موهای فرفری و پرپشت ایزکیردو روی شانه‌هایش ریخته بود. کلاه مخروطی سفیدی به سر داشت که نشان احترام به قله‌های پوشیده از برف سیرا نوادا است. شلوار سفید کلفتی به پا داشت و بالاتنه‌اش را با شالی پوشانده بود.


ایزکیردو می‌گفت “ما می‌خواهیم برادران جوانتر فرهنگ ما را بهتر بشناسند. این‌طوری می‌توانیم نگذاریم که دنیا را ویران کنند.” اشاره او به دنیای مدرن فرای کوهستان بود.

مردمان آروآکو ، به همراه همسایگانشان کوگی‌ها و ویواها، بازماندگان تمدن باستانی و پیشرفته تایرونا هستند. بعد از تهاجم بی‌رحمانه فاتحان اسپانیایی در قرن شانزدهم، بازماندگان این تمدن به کوه‌های سر به فلک کشیده سیرا نوادا در سواحل دریای کارائیب گریختند. یونسکو این رشته کوه را در سال ۱۹۷۹ به عنوان زیستگاه حافظت‌شده بشر و بشریت برگزید.

جمعیت این سه گروه بالغ بر ۹۰ هزار نفر است. آن‌ها خود را ‘برادران بزرگ‌تر’ قلمداد می‌کنند. جوامع آن‌ها توسط رهبران معنوی اداره می‌شود، و به بصیرتی کیهانی اعتقاد دارند که بر پایه پرستش و نگهبانی از مام طبیعت استوار است.


شاید این مقاله را نیز بپسندید: “چگونگی برقراری اتصال به زمین و بازگشت به طبیعت + مراقبه طبیعت


ماموها، یا همان رهبران معنوی، عقیده دارند که حکمتی عرفانی در اختیارشان است. ایزکیردو، مثل باقی ماموها، تمام دوران جوانی خود را صرف آموختن عرفان کرد. آن‌ها به مدت ۱۸ سال، یعنی از تولد تا بزرگسالی، در غارهای تاریک کوه‌های سیرا نوادا جدا از دیگران زندگی می‌کنند، و کاملا با ارزش‌های اجتماعی آشنا می‌شوند. آلن اریرا، مستندساز و بنیان‌گذار ‘بنیاد میراث تایرونا’، می‌گوید “آن‌ها می‌آموزند تا برای همه موجودات زنده نقش قابله‌های روحانی را ایفا کنند، و توازن زندگی را حفظ کنند.”

ایزکیردو مثل باقی مردمان آروآکو معتقد است که ما در دنیایی هوشمند زندگی می‌کنیم که همه اجسام مادی آن جان و آگاهی دارند. عدم اعتقاد انسان مدرن به این‌که زمین صدماتی را که به آن زده می‌شود حس می‌کند، برای آن‌ها اصلا قابل درک نیست. به گفته او “تفکرات اجداد ما در همه سنگ‌ها و عناصر دیگری که با انسان‌ها در تماس بوده‌اند جاسازی شده است.”

وید دیویس، مردم‌شناسی که سال‌ها در بین آروآکو ها زندگی کرده است، می‌گوید “آن‌ها نمی‌توانند درک کنند که چرا ما چنین رفتاری با زمین می‌کنیم.”

این گروه‌های بومی حدود ۵ قرن در انزوای تقریبا کامل زندگی می‌کردند، و هدفشان دفاع از سرزمین‌هایشان در برابر بیگانگان بود. اما با وجود زندگی در انزوا، آگاهی و اعتقاداتشان آن‌ها را موظف می‌کرد که به نمایندگی از همه انسان‌ها توازن دنیا و طبیعت را حفظ کنند.


شاید این فایل را نیز بپسندید: “فایل صوتی مراقبه و ریلکسیشن – همراه با ارتعاشات نبض حیاتی زمین


سه دهه پیش بود که بومیان سیرا نوادا متوجه شدند که برف‌های کوهستان در حال آب شدن است. علف‌زارهای مرتفع در حال خشک شدن بود. پروانه‌ها و دوزیستان داشتند ناپدید می‌شدند. این روند باعث شد تا در سال ۱۹۸۷ سازمانی ایجاد کنند تا تا نماینده آن‌ها در برابر دولت باشد. خیلی از آن‌ها در ابتدا علاقه‌ای به برقراری تماس نداشتند، چون فکر می‌کردند که این کار باعث دوری آن‌ها از وظایفشان می‌شود. اما نزدیکتر شدن دنیا به فاجعه باعث شده است که مردمان سیرا نوادا هم بیش از پیش احساس فوریت کنند.

هنگامی که برای پژوهش به بوگوتا رفته بودم، با دنیلو ویافانه تورس، نماینده سیاسی آروآکو ها آشنا شدم. او که به صدر اعظم معروف است، در سن ۲۳ سالگی رهبری قبیله‌اش را از پدرش به ارث برد. آدالبرتو، پدر ویافانه، بخاطر مخالفت با کشت غیرقانونی کوکا در اراضی آروآکو توسط قاچاقچیان مواد مخدر کشته شد. او بود که از من خواست به همراه ایزکیردو به ‘قلب دنیا’ سفر کنم.

ایزکیردو رو به مرزبان کرد و گفت “برادر کریستوفر آمده تا پیام ما را به برادران جوانتر برساند.” ما قصد داشتیم تا وارد سرزمین‌های آروآکو در دامنه‌های جنوبی سیرا نوادا شویم. خودمختاری این سرزمین‌ها در سال ۱۹۸۳ توسط دولت کلمبیا به رسمیت شناخته شد.


شاید این مراقبه را نیز بپسندید: “مراقبه پیوند با زمین برای تجدید قوای درونی، آرامش و سلامتی


مرزبان چهره عبوسی داشت و تحقیر در چشمانش موج می‌زد. ایزکیردو دوباره چیزهایی گفت. اقتدار بیشتری در لحنش حس می‌شد. اسم ‘نشنال جغرافی’ را که آورد مرزبان لبخند زد و دروازه روی لولاهایش چرخید و باز شد.

جاده سنگ‌لاخی صعب‌العبوری که از کوه بالا می‌رفت حتی برای بز کوهی هم مشکل‌زا بود. کمتر ماشینی تا به امروز از سیرا نوادا بالا رفته است. احساس افتخار می‌کردم، چون به کمتر بیگانه‌ای اجازه بازدید از نابوسیماکی، پایتخت آروآکو ، داده می‌شود. کسانی هم که اجازه ورود پیدا می‌کنند حق عکاسی ندارند.

اما ماموها شب قبل از رسیدن من تشکیل جلسه دادند و با درخواست ورود من موافقت کردند. روز بعد از نردبان باریکی بالا رفتم تا از این دهکده مقدس عکس بگیرم. بوی کاج در هوا موج می‌زد.


شاید این مقاله را نیز بپسندید: “قلمرو ما


سه دختر نوجوان کنار دیواری کاه‌گلی نشسته بودند و خنده‌های عصبی می‌کردند. معلوم نبود که می‌خواهند ژست بگیرند یا فرار کنند. بچه‌های کوچکتر پخش و پلا شدند. زن‌ها از سر راهم کنار می‌رفتند. مردها هم با چهره‌های مغرور خود سعی می‌کردند که تماس چشمی برقرار نکنند. بعضی‌ها کلاه گاوچرانی سرشان بود و بقیه هم زیورآلاتی به تن داشتند که در برابر البسه سفید آروآکویی جلوه‌ای ویژه داشت. ایزکیردو لبخندی آرام بر لب داشت و، برعکس بقیه، انگار از حضور من خوشحال بود.

او یکی از طلایه‌داران ابتکارات موج سوم آروآکو است که دیگر به هشدارهای ناشنیده گذشته اکتفا نمی‌کند. ایزکیردو از مدافعان بازگشایی سرزمین‌های خودمختار به روی گردشگری قومی و فروش تولیدات محلی آروآکو به برادران جوانتر است.

از ۱۹۹۵ به بعد، خیلی از طوایف آروآکو تصمیم گرفته‌اند که با ایجاد تعاونی‌هایی به تولید قهوه ارگانیک برای صادرات بپردازند. اما تغییرات اقلیمی باعث شده است که هوای مناطق کم‌ارتفاعتر دیگر برای کاشت قهوه مناسب نباشد، برای همین آن‌ها تصمیم گرفته‌اند که در این نواحی کاکائو کشت کنند.


 

شاید این مقاله را نیز بپسندید: “سیری در طبیعت_۷ راه برای رسیدن به آرامش و تندرستی با اتصال بدن به طبیعت


ایزکیردو می‌گوید “هدف این است که دنیا را با فرهنگمان آشنا کنیم، و به آن‌ها نشان دهیم که کاشت تنها فایده ندارد. باید کاشت را با وجدان تلفیق کرد.” اشاره او به کشاورزی ارگانیک است که از آفت‌کش‌های زیان‌آور استفاده نمی‌کند، و با مام طبیعت هم‌ساز است.

امید بومی‌ها این است که با تلفیق در اقتصاد پولی بتوانند فرهنگ خود را رسمی کنند، و با کسب درآمد زمین‌های اجدادی خود را به مرور از برادران جوانتر بخرند. هدف نهایی آن‌ها تسلط بر بیش از ۱۹۰٫۰۰۰ هکتار زمین است.

ایزکیردو تکه‌ای چوب را در آب دهانش خیساند و در ظرفی کرد که حاوی آهک بود. از آهک برای افزایش تاثیر برگ‌های کوکا استفاده می‌کنند. دهانه این ظرف با لایه ضخیمی از آهک پوشیده شده است. ایزکیردو می‌گوید این لایه ضخیم که نتیجه سال‌ها برخورد چوب با ظرف است “دفترچه یادداشتی برای افکار ما است. همه زندگی ما در این لایه ضبط شده است.”

هر گره‌ای که با دقت در پارچه‌هایشان زده می‌شود هم نشانه تفکر یا خاطره‌ای است. تمامی ابعاد زندگی آروآکو سرشار از نمادهای بافتنی است. آقای دیویس می‌گوید “استعاره دقیقتری از دستگاه نساجی ندارند.” سیرا نوادا مانند دوکی است که تارهای مام همه‌چیزدان از آن باز می‌شود و امکان را به واقعیت، رویا، و خاطره تبدیل می‌کند.

ناگهان به معنی رشته نخی که ایزکیردو کنار برکه به دستم داده بود مشخص شد. تجربه من از مردمان آروآکو به شکلی پاک‌نشدنی در آن بند ناف نمادین ضبط شده بود. بندی که گذشته را با حال، و دنیای معنوی را با مادی در هم می‌آمیخت، و پلی بود برای به اشتراک گذاشتن شناخت من از بصیرت کیهانی آروآکو با بقیه دنیا.


اگر این مقاله را دوست داشتید، این مقاله را هم بخوانید: “حیوانات اقتدار و حکمت شمنیزم 


منبع: https://bbc.in/2PX7iFR

نوشته‌های مشابه

11 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید