سولیپسیسم ، تنها تو وجود داری!!

شما مطمئنا میدانید که همین الان که در حال خواندن این متن هستید، افراد دیگری هم مانند شما در همین لحظه این متن را میخوانند. حتی جدای از این متن ما میدانیم که خارج از اتاقمان یا خارج از خانه مان یا نهایتا در شهرمان، افراد دیگری وجود دارند که هر لحظه در حال انجام کاری هستند. پس در اصل ما هیچوقت تنها نیستیم حتی اگر همین لحظه در اتاقمان به تنهایی در حال خواندن این متن باشیم، بیرون از محیط مان مثلا در شهری که زندگی میکنیم، افراد دیگری هم در حال زندگی کردن و انجام کارهای مختلف هستند.

اما اگر ما اشتباه بکنیم چه؟

اگر نگاه ما به واقعیت و وجود، تنها نگاهی باشد که به واقعیت وجود دارد چه؟

در این صورت، به تئوری سولیپسیسم خوش آمدید!

solipsism4برای درک این تئوری یا این فلسفه، لازم است ابتدا درک کنید هرچیزی که شما تجربه میکنید، تجربه منحصر به فرد مخصوص به شماست. به این حالت در این تئوری Subjective Experience (تجربه فاعل) یا تجربه ذهنی میگویند، یعنی چیزی که شما در این لحظه در حال تجربه کردن آن هستید.

این تئوری را میتوان نقطه مقابل اگزیستنسیالیسم در نظر گرفت.

ما انسان ها در حالی که همین الان در کنار هم زندگی میکنیم هر کدام تجربه های ذهنی منحصر به خود داریم، ما هرکدام زندگی مجزای خودمان را تجربه میکنیم و ارتباط بین این تجارب در طول زمان برای ما مفهوم خاطره، افکاری که در ذهن داریم، چیزهایی که به خاطر میاوریم و یا چیزهایی که در گذشته برای ما اتفاق افتاده اند را ایجاد میکند. این مسیر به صفات و ویژگی هایی که ما در حال حاضر داریم و یا سبک زندگی کنونی مان منتهی میشود. در اصل تجربیات ما یا به بیان بهتر تجارب ذهنی ما در این زندگی تعیین میکنند که ما در طی زمان به چه آدمی تبدیل شویم و یا تعیین میکنند که ما چه نوع زندگی داشته باشیم.

اما نگاه سولیپسیسم کاملا از موضوعات بالا متفاوت است چرا که ادعای اصلی سولیپسیسم این است که تجربه ذهنی شما تنها چیزی است که “وجود” دارد. به طور کلی هرچیزی که در گذشته وجود داشته و هرچیزی که در آینده وجود خواهد داشت فقط تجربه ذهنی شماست و شکل آگاهی شما نسبت به وقایع است که واقعیت را میسازد. این نگاه به طور کلی با چیزی که ما از اگزیستنسیالیسم، مفهوم وجود و… میشناسیم متفاوت است.

سولیپسیسم مدعی است:

 کائنات و بقیه انسان ها اهمیتی ندارند و تنها چیزی که وجود دارد، وجود شما (فقط شما)، تجربه ذهنی شما (فقط شما) و واقعیت شما (فقط شما) شماست.

ما میتوانیم از جمله بالا چند حقیقت بنیادی سولیپسیسم را استخراج کنیم.

1- هیچ چیز غیر از شما وجود نداشته و وجود ندارد.

2- چیزهای دیگری وجود دارد اما نمیتوانیم از هیچ چیزِ آن مطلع باشیم.

3-  میتواند غیر از شما چیزی وجود داشته باشد اما محال است بشود آنرا به دیگران منتقل کرد یا به هر نوعی آنرا به دیگران آموزش داد.

به طور کلی اهمیت ندارد که چیزی وجود داشته باشد یا نداشته باشد چون در این نگاه هیچ راهی برای ترجمه یا انتقال این اطلاعات حاصل از وجود نیست. مانند اینکه شما حرف بزنید اما هیچ راهی نباشد که زبانتان را به دیگری آموزش دهید، در اصل انگار فقط زبان شما وجود دارد و این زبان هم نه میتواند یک زبان فراگیر و جهانی باشد و نه زبانی که با افراد دیگری مشترک باشد، چیزی فقط و فقط منحصر به شما.

شاید این توضیحات کمی گیج کننده باشد. این تئوری پیچیده و عجیب است و دقیقا همین پیچیدگی این تئوری را جالب میکند. این تئوری به نظر غیر قابل قبول است و یا کمی احمقانه به نظر میرسد که فرض کنیم تجربه “من” تماما برای “من” است و هرچیزی خارج از تجربه من نمیتواند وجود داشته باشد و یا تجربه ذهنی من درباره جهان ، خودش تمام جهان است.

در نگاه کلی این تئوری غیر ممکن به نظر میرسد، چرا که شما اکنون در حال خواندن نوشته من هستید، این نشان میدهد که باید یک تجربه ذهنی مستقل دیگر، جدای از تجربه ذهنی من هم وجود داشته باشد که شاهد نتیجه کار من (نوشته من) است. با همچین دلایلی میشود اثبات کرد که سولیپسیسم، اشتباه است. اما آیا واقعا اینطور است؟؟


مقاله مشابه برای شما: “هدونیسم ! زندگی بر مبنای لذت ، روابط جنسی و …


چیزی که سولیپسیسم را بسیار جالب میکند این است که هیچ راهی برای اثبات درست یا غلط بودن این تئوری وجود ندارد. چرا که تجربه ذهنی ما سازنده جهانی است که میبینیم و میشناسیم و همه ما دارای تجربه ذهنی خودمان هستیم ولی نمیشود به هیچ طریقی اثبات کرد که تجربه ذهنی دیگری در دنیا وجود ندارد یا اثبات کرد آیا شمایی که خواننده این مطلب هستید، والدینمان، دوستانمان و… که نسبت به تجربه ذهنی من در این نظریه، ایجاد شده اید واقعی هستید یا طبق گفته سولیپسیسم فقط زاییده خیال من هستید.

از آنجایی که شما نمیتوانید اثبات کنید هیچ چیز خارج از شما “وجود” دارد پس نمیشود به طور قطع نتیجه گرفت که واقعیت دیگری خارج از واقعیت شما هم وجود دارد _ یا ندارد _  و تمام این مسائل ما را به یک تفکر مرسوم برمیگرداند که میگوید هرچیزی در کائنات یک جزء از یک کُلِ واحد است و میشود در بیان دیگری هم گفت که این تئوری میگوید: “من” همان کُلِ واحد هستم و هیچ چیز جز من وجود ندارد.

این تئوری در طول زمان درجوامع مختلف دچار تغییر هم شده است. سولیپسیسم به شما میگوید که یک شخص (نفر، فرد) خالق است و او مسئول خلق جهان است و تمام کائنات درون آن فرد وجود دارند. برای درک بهتر میشود به پرگار، اثر سوزن مرکز دایره و دایره پیرامون آن اندیشید.

به طور کلی این تئوری در عالم فلسفه، تئوری عجیب، بزرگ و در عین حال جالبی است که نه میشود آنرا اثبات کرد و نه میشود آنرا رد کرد.


شاید این مقاله را نیز بپسندید: “تائو (حقیقت کائنات)


در مجموع تفکر در مورد همچین فلسفه هایی در زندگی روزانه لازم است. چرا که باعث میشود ما کمی از حالت معمولمان که تصور میکنیم همه چیز را همانطور که هست میبینیم و میفهمیم فاصله بگیریم و در عوض باعث میشود کمی گیج شویم و دنیا را با چشم دیگری نگاه کنیم و حتی درک بهتری از آن پیدا کنیم. همین گیجی و شک میتواند پله ای برای مطالعه و تفکر بیشتر باشد.

گیجی ای که حاصل تفکر درباره این تئوری است در نهایت ممکن است ختم به این سوال شود که چطور میتوان فهمید

من” وجود دارم و یا وجود “دیگران بجز من” به چه شکلی است؟ آیا اصلا وجود دارند؟

همین سوال یکی دیگر از قسمت های جالب این تئوری را میسازد. سولیپسیسم شما را مجبور میکند بین 2 حالت انتخاب کنید و هیچ گزینه سومی پیش روی شما قرار نمیدهد.

 شما یا باید قبول کنید که خارج از شما هرچیزی، هر کسی که میشناسید، هر چیزی که تا به حال تجربه کردید و هر “وجود” آگاه دیگری در جهان، واقعی نیست و تنها تکه ای از ذهن شما، تصورات روانی شما یا تصاویر تولیدی از آگاهی درونیتان است و یا میتوانید راه کاملا بر عکس قبلی را انتخاب کنید که “شما” وجود ندارید، شما و تمام چیز ها و افرادی که اطرافتان هستند و تمام اتفاقاتی که در واقعیت شما رخ میدهد همگی بخشی از واقعیت فرد دیگر یا وجود دیگر یا تجربه ذهنی اوست. حال این فرد چه کسی است؟ هیچ کسی نمیتواند به این سوال پاسخ دهد. سولیپسیسم شما را مجبور میکند بین این دو حالت انتخاب کنید.

حال اگر تصور کنید 2 گزینه ای که این تئوری برای شما ایجاد میکند تا میان آنها انتخاب کنید، بسیار خارج از عقلانیت و منطق هستند و اصلا این تئوری به هیچ شکل با عقل جور در نمیاید، من میتوانم شما را دعوت به تفکر درمورد چیزهایی مانند رویای شفاف، توهم های مختلف، الهامات و… کنم. این چیز ها میتوانند تئوری سولیپسیسم را تایید کنند و حتی مفهوم آنرا به خوبی نشان دهند.


مقاله مرتبط با این بخش: “برونفکنی و رویای شفاف _ جدیدترین بررسی های علمی درباره آنها


تصور کنید شما در یک رویای شفاف یا خواب روشن هستید و یا دچار توهم به دلیل مواد توهم زا یا به هم خوردن تعادل ترکیبات طبیعی در بدنتان شده اید. در این حالات شما تمام چیزهایی که میبینید و تجربه میکنید را واقعیت میدانید. در اصل اتفاقات رویا یا توهم انقدر برایتان شفاف است که دیگر نمیشود به آن رویا یا توهم گفت بلکه برای شما واقعیت مطلق هستند و چیزهای هستند که در آن لحظه واقعا در حال رخ دادن هستند.

 حال سولیپسیسم و این دسته از چیزها مانند توهم و رویای شفاف را در کنار هم قرار دهید. اگر رویا یا توهم برای فردی در حال رخ دادن باشد، و بر طبق سولیپسیسم، آن فرد تنها واقعیت فاعل موجود است، پس چون این تصورات بخشی از تنها واقعیت فاعل موجود هستند پس آنها هم واقعی هستند.

شما را دعوت میکنم تا بیشتر در مورد این تئوری مطالعه و فکر کنید تا کمی ذهنتان خارج از چارچوب های همیشگی فعالیت کند. این شکل از نظریات فلسفی چیزهایی هستند که شما باید خودتان بر روی آنها مطالعه و تحقیق کنید تا بتوانید بیشترین درک را از آنها داشته باشید و بتوانید در نهایت خودتان را بهتر بشناسید.

نوشته‌های مشابه

14 دیدگاه

  1. عالی بود

    سولیپسیسم!!!!!!!
    دو دانشجو کنار پرچمی ایستاده بودند و با شور و هیجان در مورد آن پرچم بحث میکردند: -میبینی؟ در واقع این باد است که حرکت میکند و با حرکت خود موجب تکان خوردن پرچم میشود. – اشتباه میکنی.این پرچم است که تکان میخورد.وقتی نمیتوانی باد را ببینی چطور میگویی که پرچم را تکان میدهد؟ استاد فلسفه ای که از آنجا میگذشت متوجه بحث آنها شد و گفت:«من را ببخشید که صحبت شما را قطع میکنم ولی به این هم فکر کنید:این ذهن شماست که تکان میدهد و تکان میخورد!»یعنی استاد چه چیزی را میخواست به آنها بگوید؟ آیا این جواب مشکل آن دانشجوها بود؟بله این حتی یک واقعیت اخلاقی عمیق است:هیچ چیز همان طور که ما میبینیم نیست بلکه شاید این ذهن ماست که آن را این طور نشان میدهد.به این ترتیب هیچ چیز به غیر از اندیشه ما حقیقت ندارد. این تئوری که سولیپسیسم\solipsisme نام دارد،برای اهل شناخت کاربر زیادی دارد:از طرفی دیگر،راهی برای شناخت خویش است.

  2. خیلی جالبه همه چیز حاصل ذهن خودمان هست …………. پس هیچ چیز مهم نیست…. واقعیت را در ذهن می شود دگرگون کرد و یک زندگی ایده ال ساخت…. البته در ذهنی که می تواند واقعیت هم داشته باشد!

  3. باسلام و تشکر
    آدم مخش هنگ میکنه وقتی با بعضی از این نظریه های عجیب روبرو میشه، من خودم بشخصه برایم ترسناکه که بخواهم بهش فکر کنم، نکنه خوابم و همه چیز واقعی نیست فقط من وجود دارم و ذهن خلاقم، یاخدا خیلی ترسناکه
    متشکرم از پست جالبتون

دیدگاهتان را بنویسید